English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
shifting use مالکیت منافع زمین با درج شرط به نفع ثالث
Other Matches
severalty مالکیت انفرادی منافع زمین اجاره داری انحصاری
intervener در CL علت وروددعوی ثالث ممکن است نفع شخصی یا لزوم حفظ منافع جامعه باشد
beneficial ownership مالکیت به نسبت منافع
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
emblements منافع حاصله از زمین
vesture منافع و نمائات زمین
explees اجاره بها یا منافع زمین
estate in common اشتراک در مالکیت زمین
profits a prendre درCL عامل در حق علف چر وسایر منافع حاصله از زمین هم ذیحق میشود
estate in fee مالکیت مطلق و غیر شرطی نسبت به زمین
invisible hand فرد در تعقیب منافع شخصی خود بطورخودکار به حداکثر کردن منافع جامعه کمک میکند
denationalization تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
prior possession تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
his right of ownership lapsed حق مالکیت از او سلب شد حق مالکیت او ساقط شد
joint ownership اشتراک در مالکیت مالکیت مشاع
tertiary ثالث
third ثالث
thirds ثالث
separation of ownership and control جدائی مالکیت از کنترل جدائی مالکیت از مدیریت
stranger شخص ثالث
intervener وارد ثالث
jus terth حق شخص ثالث
intervance of third party ورود ثالث
thrid party شخص ثالث
third party شخص ثالث
third parties شخص ثالث
garnishment احضارشخص ثالث
third party insurance بیمه شخص ثالث
garnishment توقیف مال نزد شخص ثالث
good offices عبارت است ازدخالت دولت ثالث به منظورپایان دادن به اختلافات دودولت
res inter alios debet non actaalterinocere تعهدات دو جانبه باعث اضرار شخص ثالث نمیتواند بشود
bailment امانت گذاشتن سپردن جنس به تاجری که اعتبارش معلوم نیست باضمانت شخص ثالث
perquisites منافع
revenue منافع
earnings منافع
perquisite منافع
public interest منافع عمومی
spillover benefits منافع خارجی
tangible benefits منافع مرئی
public benefits منافع عمومی
private benefits منافع خصوصی
fictious dividened منافع موهوم
conflict of interest برخورد منافع
harmony of interests هماهنگی منافع
harmony of interests سازگاری منافع
fictitious dividens منافع موهوم
public interest منافع عامه
unions اشتراک منافع
windfall gains منافع اتفاقی
union اشتراک منافع
pure interest منافع خالص
vested interest منافع مقرره
capital gains منافع سرمایهای
vested interests منافع مقرره
conflict of interest تضاد منافع
economic interest منافع اقتصادی
class interests منافع طبقاتی
mutual interests منافع مشترک
benefit spillovers نشر منافع
net benefits منافع خالص
undistributed earnings منافع تقسیم نشده
undistributed earnings منافع توزیع نشده
valuation of benefits ارزش گذاری منافع
windfall gains منافع باد اورده
rent مال الاجاره منافع
social security benefits منافع تامین اجتماعی
gains from trade منافع حاصل از تجارت
separable accretions and benefits نمائات و منافع منفصله
self regard حفظ منافع شخصی
solidarity اشتراک منافع ومسئولیتها
it is p to our interests برای منافع مازیان اوراست
emblements منافع حاصله اززمین مزروعی
tangible benefits منافع مشهود فواید عینی
the profits and accretions which are an منافع و نمائات متصله مال
original and derivative estate اصل مال یا نمائات یا منافع ان
measurement of benefits and costs اندازه گیری منافع و هزینه ها
protection and indemnity club باشگاه حفظ منافع و جبران خسارت
pray in aid دعوی مطالبه منافع ناشی ازمحتویات یک سند
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
saving خودداری ازمصرف وجوه عدم تقسیم منافع و افزودن ان به سرمایه
p&l club club indemnity protectionand باشگاه حفظ منافع و جبران خسارت
apportionment افراز سرشکن کردن هزینه به چندسال به نسبت منافع حاصله در هر سال
support حق مالکیت
ownership right حق مالکیت
propritorship مالکیت
possession مالکیت
proprietorship مالکیت
ownership مالکیت
acquisition مالکیت
acquisitions مالکیت
ownership حق مالکیت
dominium مالکیت
proprietorial right حق مالکیت
right of ownership حق مالکیت
dominion حق مالکیت
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sets of bill نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
public ownership مالکیت دولتی
joint ownership مالکیت اشتراکی
personal ownership مالکیت شخصی
accession شرکت در مالکیت
reconversion اعاده مالکیت
slaveholding مالکیت برده
title of territory مالکیت اقلیم
collective ownership مالکیت مشاع
seisin مالکیت اراضی
joint ownership مالکیت مشاع
documents of title سند مالکیت
title deeds سند مالکیت
title deed قباله مالکیت
document of title سند مالکیت
title deed سند مالکیت
dispossession سلب مالکیت
condominium مالکیت مشترک
qualified property مالکیت محدود
condominiums مالکیت مشترک
joint ownership مالکیت مشترک
confusion مالکیت ما فی الذمه
title deed اسناد مالکیت
get hold of (something) <idiom> به مالکیت رسیدن
collective ownership مالکیت جمعی
asset ownership مالکیت دارائی
ascription تصدیق مالکیت
praivate ownership مالکیت خصوصی
expropriation سلب مالکیت
title مستند مالکیت
titles مستند مالکیت
private property مالکیت خصوصی
alienation انتقال مالکیت
muniment of title دلیل مالکیت
private ownership مالکیت خصوصی
root of title منشاء مالکیت
gen حالت مالکیت
property rights حقوق مالکیت
individual ownership مالکیت فردی
retention of title ضبط مالکیت
state ownership مالکیت دولتی
literary property حق مالکیت ادبی
state enterprise مالکیت دولتی
possessory title عنوان مالکیت
special property مالکیت خاص
possessory right حق تصرف یا مالکیت
public ownership مالکیت عمومی
possessory action دعوی مالکیت
retention of title حفظ مالکیت
public domain مالکیت دولتی
estate in common مالکیت مشاع
possessory title سمت مالکیت
ownership and management مالکیت و مدیریت
villeinage مالکیت رعیت
public ownership مالکیت دولتی
passing the ownership مالکیت مافی الذمه
white elephant <idiom> ثروت یا مالکیت بیفایده
title-holders صاحب سند مالکیت
collectivity مالکیت اشتراکی جمع
title-holder صاحب سند مالکیت
replevin دعوی اعاده مالکیت
mere right حق مالکیت بدون تصرف
possessory action دعوی اعاده مالکیت
repossessed مالکیت مجدد یافتن
prescriptive right حق مالکیت از طریق مرورزمان
repossessing مالکیت مجدد یافتن
title of territory مالکیت قلمرو کشور
prescriptive right or title حق مالکیت از راه مرورزمان
expropriate سلب مالکیت کردن از
expropriated سلب مالکیت کردن از
expropriates سلب مالکیت کردن از
expropriating سلب مالکیت کردن از
possession by title of ownership تصرف به عنوان مالکیت
share certificate گواهی مالکیت سهام
entitled to owver ship دارای حق مالکیت است
repossess مالکیت مجدد یافتن
tenancy مدت اجاره مالکیت موقت
disorintate مالکیت چیزی راانکار کردن
petitory مبنی بردادخواهی نسبت به مالکیت
to put in possession مالکیت دادن متصدی کردن
disowning مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com