Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (15 milliseconds)
English
Persian
disown
مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
disowned
مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
disowning
مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
disowns
مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
Other Matches
put in a claim for something
مدعی مالکیت چیزی شدن
disorintate
مالکیت چیزی راانکار کردن
shared
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
share
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
shares
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
denationalization
تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
prior possession
تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
his right of ownership lapsed
حق مالکیت از او سلب شد حق مالکیت او ساقط شد
joint ownership
اشتراک در مالکیت مالکیت مشاع
disputed
انکارکردن
contradict
انکارکردن
forswearing
انکارکردن
nill
انکارکردن
forswears
انکارکردن
forswear
انکارکردن
disputes
انکارکردن
dispute
انکارکردن
disputing
انکارکردن
contradicted
انکارکردن
take the Fifth
<idiom>
انکارکردن
contradicts
انکارکردن
unsay
انکارکردن
separation of ownership and control
جدائی مالکیت از کنترل جدائی مالکیت از مدیریت
denying
ردکردن
disavows
ردکردن
denies
ردکردن
confute
ردکردن
deny
ردکردن
to put back
ردکردن
gainsaid
ردکردن
disavowed
ردکردن
disavow
ردکردن
rule out
ردکردن
gainsaying
ردکردن
disavowing
ردکردن
gainsays
ردکردن
disproving
ردکردن
gainsay
ردکردن
pass on
ردکردن
to clear off
ردکردن
balk
ردکردن
balked
ردکردن
disprove
ردکردن
balks
ردکردن
baulked
ردکردن
baulking
ردکردن
baulks
ردکردن
disproved
ردکردن
let off
ردکردن
balking
ردکردن
disproves
ردکردن
discommend
ردکردن
decline
ردکردن
declines
ردکردن
declining
ردکردن
spurned
ردکردن
controvert
ردکردن
spurns
ردکردن
declined
ردکردن
rejcet
ردکردن
spurning
ردکردن
denied
ردکردن
spurn
ردکردن
baulk
ردکردن طفره
to throw out
دورانداختن ردکردن
disorintate
ردکردن ازخودندانستن
mammock
از دم قیچی ردکردن
to let off
معاف کردن ردکردن
exception of judgl
ردکردن داوریا دادرس
turn up one's nose at
<idiom>
ردکردن خوب بودن برای کسی
veronica
ایستادن و ردکردن گاو از کناربا حرکت شنل
punter
دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
punters
دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
exchange zone
فاصله 02 متری خط کشی شده برای ردکردن چوب
right of ownership
حق مالکیت
acquisition
مالکیت
acquisitions
مالکیت
possession
مالکیت
ownership
حق مالکیت
proprietorship
مالکیت
proprietorial right
حق مالکیت
ownership right
حق مالکیت
ownership
مالکیت
support
حق مالکیت
propritorship
مالکیت
dominion
حق مالکیت
dominium
مالکیت
title deed
سند مالکیت
titles
مستند مالکیت
title
مستند مالکیت
title of territory
مالکیت اقلیم
joint ownership
مالکیت مشاع
title deeds
سند مالکیت
joint ownership
مالکیت اشتراکی
joint ownership
مالکیت مشترک
gen
حالت مالکیت
public domain
مالکیت دولتی
literary property
حق مالکیت ادبی
public ownership
مالکیت دولتی
documents of title
سند مالکیت
document of title
سند مالکیت
alienation
انتقال مالکیت
individual ownership
مالکیت فردی
dispossession
سلب مالکیت
muniment of title
دلیل مالکیت
villeinage
مالکیت رعیت
title deed
اسناد مالکیت
possessory title
سمت مالکیت
retention of title
ضبط مالکیت
retention of title
حفظ مالکیت
get hold of (something)
<idiom>
به مالکیت رسیدن
personal ownership
مالکیت شخصی
special property
مالکیت خاص
state ownership
مالکیت دولتی
condominiums
مالکیت مشترک
root of title
منشاء مالکیت
expropriation
سلب مالکیت
praivate ownership
مالکیت خصوصی
possessory action
دعوی مالکیت
possessory right
حق تصرف یا مالکیت
possessory title
عنوان مالکیت
accession
شرکت در مالکیت
seisin
مالکیت اراضی
private property
مالکیت خصوصی
asset ownership
مالکیت دارائی
property rights
حقوق مالکیت
public ownership
مالکیت دولتی
collective ownership
مالکیت جمعی
collective ownership
مالکیت مشاع
public ownership
مالکیت عمومی
condominium
مالکیت مشترک
confusion
مالکیت ما فی الذمه
qualified property
مالکیت محدود
ascription
تصدیق مالکیت
slaveholding
مالکیت برده
reconversion
اعاده مالکیت
title deed
قباله مالکیت
ownership and management
مالکیت و مدیریت
estate in common
مالکیت مشاع
private ownership
مالکیت خصوصی
state enterprise
مالکیت دولتی
expropriated
سلب مالکیت کردن از
prescriptive right
حق مالکیت از طریق مرورزمان
possession by title of ownership
تصرف به عنوان مالکیت
replevin
دعوی اعاده مالکیت
title-holders
صاحب سند مالکیت
mere right
حق مالکیت بدون تصرف
entitled to owver ship
دارای حق مالکیت است
passing the ownership
مالکیت مافی الذمه
title-holder
صاحب سند مالکیت
beneficial ownership
مالکیت به نسبت منافع
expropriates
سلب مالکیت کردن از
expropriating
سلب مالکیت کردن از
repossess
مالکیت مجدد یافتن
repossessed
مالکیت مجدد یافتن
possessory action
دعوی اعاده مالکیت
prescriptive right or title
حق مالکیت از راه مرورزمان
collectivity
مالکیت اشتراکی جمع
title of territory
مالکیت قلمرو کشور
expropriate
سلب مالکیت کردن از
white elephant
<idiom>
ثروت یا مالکیت بیفایده
share certificate
گواهی مالکیت سهام
estate in common
اشتراک در مالکیت زمین
repossessing
مالکیت مجدد یافتن
petitory
مبنی بردادخواهی نسبت به مالکیت
to put in possession
مالکیت دادن متصدی کردن
tenancies
مدت اجاره مالکیت موقت
tenancy
مدت اجاره مالکیت موقت
freehold
مالکیت مطلق ملک موروثی
socialism
مالکیت اجتماعی ابزار تولید
island pullout
مانور چرخاندن تخته موج برای ردکردن موج
p is nine points of the law
تصرف شرط عمده مالکیت است
freeboard
حق ادعای مالکیت درمورد زمینهای خالصه
titleholder
صاحب سند مالکیت دارای عنوان
hold down
نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
hold down
برای اثبات مالکیت در تصرف داشتن
to concern something
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
eminent domain
مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
dock warrant
سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
estate in fee
مالکیت مطلق و غیر شرطی نسبت به زمین
Here are my car registration papers.
بفرمائید این مدارک مالکیت اتومبیل من است.
chose in action
حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
alienability
قابلیت نقل وانتقال مالکیت بیگانه سازی
shifting use
مالکیت منافع زمین با درج شرط به نفع ثالث
severalty
مالکیت انفرادی منافع زمین اجاره داری انحصاری
to watch something
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
property in action
مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
prescriptions
دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
apostrophe
در اخر اسم مضاف برای ثبوت مالکیت مثل book s"Ali
prescription
دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
apostrophes
در اخر اسم مضاف برای ثبوت مالکیت مثل book s"Ali
executed contract
قرارداد انتقال مالکیت درحالتی که کلیه حقوق متعلقه ان را نیز شامل شود
escheat
در CLاراضیی را گویند که پس ازفوت مالک به علت عدم وجودوراث قانونی به مالکیت دولت درمی اید
to stop somebody or something
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
encloses
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
relevance
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
to appreciate something
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
enclosing
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
via
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com