Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 134 (7 milliseconds)
English
Persian
timocracy
مالک سالاری
Other Matches
timocratic
وابسته به شرف سالاری یامالک سالاری
dedications
در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
dedication
در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
fee tail
تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
reputed owner
در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
triarchy
سه تن سالاری
technocracy
فن سالاری
technocracies
فن سالاری
militarism
ارتش سالاری
meritocracy
نخبه سالاری
meritocracy
شاینده سالاری
meritocracies
نخبه سالاری
meritocracies
شاینده سالاری
territoriality
کلیسا سالاری
patternalism
پدر سالاری
bureaucracies
دیوان سالاری
bureaucracy
دیوان سالاری
timocracy
شرف سالاری
territorialism
کلیسا سالاری
elitism
نخبه سالاری
patriarchies
پدر سالاری
patriarchy
پدر سالاری
growthmanship
رشد سالاری
stratocracy
سرباز سالاری
aristocracies
اشراف سالاری
aristocracy
اشراف سالاری
theocracies
یزدان سالاری
theocracies
دین سالاری
theocracy
یزدان سالاری
technocracy
شگرد سالاری
technocracies
شگرد سالاری
theocracy
دین سالاری
matriarchy
مادر سالاری شه مادری
theocratic
مربوط به خدا سالاری
matriarchies
مادر سالاری شه مادری
theocrat
طرفدار یزدان سالاری
bureaucracy
کاغذ پرانی دیوان سالاری
patriarchal
وابسته به پدر سالاری یاپدرشاهی
bureaucracies
کاغذ پرانی دیوان سالاری
possessors
مالک
landed
مالک
homeowners
مالک
homeowner
مالک
ownerless
بی مالک
owner of a property
مالک
lord
مالک
possessor
مالک
angels
مالک
angel
مالک
proprietor
مالک
owners
مالک
have
مالک
lords
مالک
proprietors
مالک
having
مالک
landlords
مالک
proprietresses
مالک
owner
مالک
landlord
مالک
proprietress
مالک
at the owner's risk
بعهده مالک
joint owner
مالک مشاع
smallholders
خرده مالک
holding company
شرکت مالک
seis
مالک شدن
reputed owner
مالک اعتباری
smallholder
خرده مالک
to have
مالک بودن
to hold
مالک بودن
yeomanly
مالک جزء
to possess
مالک بودن
to have possession of
مالک بودن
own
مالک بودن
sole owner
مالک منحصر
shipowner
مالک کشتی
absentees
مالک غایب
ground landlord
مالک عرصه
owns
مالک بودن
apollyon
مالک دوزخ
absentee landlord
مالک غایب
owning
مالک بودن
owned
مالک بودن
yeomen
مالک جزء
householder
مالک خانه
householders
مالک خانه
yeoman
مالک جزء
car owner
مالک اتومبیل
goodman
خرده مالک
freeholder
مالک مطلق
absentee
مالک غایب
to have something at one's disposal
مالک چیزی بودن
laird
ملاک خرده مالک
to have something
مالک چیزی بودن
lairds
ملاک خرده مالک
yeomanly
خرده مالک کشاورز
esquire
مالک زمین ارباب
at owner's risks
ریسک به عهده مالک
deforce
بزورمالی را از مالک گرفتن
owner of root or seed
مالک اصله یا حبه
yeoman
خرده مالک کشاورز
fixed stock
مالک انحصاری سهام
yeomen
خرده مالک کشاورز
ship's husband
مباشر و مالک نماینده کشتی
proprietary
متعلق به ملاک وابسته به مالک
benefical owner of an estate
مالک بهره برداریک دارایی
tenant by sufference
متصرف با رضایت ضمنی مالک
tenant at will
متصرف به میل و اراده مالک
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
derelict
ترک شده بوسیله مالک یا قیم
foreclose a mortgage
فک رهن ملکی را از مالک ان سلب کردن
democracy
مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracies
مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
at the owner's risk
با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
unearned icremrnt
افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
holding company
شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
theft
بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
thefts
بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
unearned increment
افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
fee tail
تقسیم تناصفی اراضی از طرف مالک ملک موقوف یا حبس شده
tenant by sufference
مالک معترض اونشود و تصرفش ادامه پیداکند این عنوان به او اطلاق میشود
ejectment
باز پس گرفتن زمین غصبی ازغاصب بعلاوه کلیه خسارات وارده به مالک اصلی
escheat
در CLاراضیی را گویند که پس ازفوت مالک به علت عدم وجودوراث قانونی به مالکیت دولت درمی اید
estate at will
در CLواگذاری ملکی است که به کسی به عنوان اجاره با قیداین شرط که مستاجر عین مستاجره را به میل مالک اداره کند
hire purchase
کرایه چیزی به این ترتیب که کرایه کننده با پرداخت یک عده اقساط مالک ان شی بشود
supercargo
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
equitable estate
در CL مرتهن بالقوه مالک عین مرهونه میشود و بعلاوه تاسیسی وجوددارد که به موجب ان می توان حق از گرو دراوردن ملک را از راهن سلب کرد
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
use and occupation
عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
having
مالک بودن ناگزیر بودن
have
مالک بودن ناگزیر بودن
inherits
مالک شدن جانشین شدن
inheriting
مالک شدن جانشین شدن
inherit
مالک شدن جانشین شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com