English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 119 (6 milliseconds)
English Persian
ground landlord مالک عرصه
Other Matches
dedication در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
fee tail تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
dedications در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
reputed owner در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
building sites عرصه
building site عرصه
compounds عرصه
ring عرصه
arenas عرصه
arena عرصه
ground عرصه
compounded عرصه
compound عرصه
areas عرصه
area عرصه
ground rent اجاره عرصه
land سرزمین عرصه
compound عرصه حیاط
ground rents اجاره عرصه
compounds عرصه حیاط
compounded عرصه حیاط
battlegrounds عرصه منازعه رزمگاه
battleground عرصه منازعه رزمگاه
battlefield عرصه منازعه رزمگاه
battlefields عرصه منازعه رزمگاه
mysticism در عرصه سیاست به استفاده ازروشهای پیچیده و اسرارامیزدر تاسیسات سیاسی اطلاق میشود
homeowners مالک
homeowner مالک
possessor مالک
landed مالک
lord مالک
ownerless بی مالک
owner of a property مالک
possessors مالک
angels مالک
angel مالک
proprietors مالک
lords مالک
owner مالک
proprietresses مالک
proprietress مالک
landlords مالک
landlord مالک
have مالک
having مالک
owners مالک
proprietor مالک
reputed owner مالک اعتباری
to possess مالک بودن
freeholder مالک مطلق
to have مالک بودن
goodman خرده مالک
joint owner مالک مشاع
holding company شرکت مالک
seis مالک شدن
yeomanly مالک جزء
smallholder خرده مالک
timocracy مالک سالاری
sole owner مالک منحصر
smallholders خرده مالک
to hold مالک بودن
to have possession of مالک بودن
shipowner مالک کشتی
absentee landlord مالک غایب
yeomen مالک جزء
owning مالک بودن
owned مالک بودن
householders مالک خانه
householder مالک خانه
owns مالک بودن
own مالک بودن
apollyon مالک دوزخ
at the owner's risk بعهده مالک
yeoman مالک جزء
car owner مالک اتومبیل
absentee مالک غایب
absentees مالک غایب
toft عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
yeomanly خرده مالک کشاورز
esquire مالک زمین ارباب
yeoman خرده مالک کشاورز
to have something at one's disposal مالک چیزی بودن
yeomen خرده مالک کشاورز
laird ملاک خرده مالک
deforce بزورمالی را از مالک گرفتن
to have something مالک چیزی بودن
owner of root or seed مالک اصله یا حبه
at owner's risks ریسک به عهده مالک
fixed stock مالک انحصاری سهام
lairds ملاک خرده مالک
tenant by sufference متصرف با رضایت ضمنی مالک
proprietary متعلق به ملاک وابسته به مالک
benefical owner of an estate مالک بهره برداریک دارایی
ship's husband مباشر و مالک نماینده کشتی
tenant at will متصرف به میل و اراده مالک
foreclose a mortgage فک رهن ملکی را از مالک ان سلب کردن
derelict ترک شده بوسیله مالک یا قیم
at the owner's risk با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
thefts بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
fee tail تقسیم تناصفی اراضی از طرف مالک ملک موقوف یا حبس شده
theft بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
unearned icremrnt افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
holding company شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
unearned increment افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
tenant by sufference مالک معترض اونشود و تصرفش ادامه پیداکند این عنوان به او اطلاق میشود
ejectment باز پس گرفتن زمین غصبی ازغاصب بعلاوه کلیه خسارات وارده به مالک اصلی
escheat در CLاراضیی را گویند که پس ازفوت مالک به علت عدم وجودوراث قانونی به مالکیت دولت درمی اید
estate at will در CLواگذاری ملکی است که به کسی به عنوان اجاره با قیداین شرط که مستاجر عین مستاجره را به میل مالک اداره کند
hire purchase کرایه چیزی به این ترتیب که کرایه کننده با پرداخت یک عده اقساط مالک ان شی بشود
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
equitable estate در CL مرتهن بالقوه مالک عین مرهونه میشود و بعلاوه تاسیسی وجوددارد که به موجب ان می توان حق از گرو دراوردن ملک را از راهن سلب کرد
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
use and occupation عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
inheriting مالک شدن جانشین شدن
inherits مالک شدن جانشین شدن
inherit مالک شدن جانشین شدن
have مالک بودن ناگزیر بودن
having مالک بودن ناگزیر بودن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com