English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English Persian
land tax مالیات زمین
Search result with all words
land tax مالیات بر زمین
Other Matches
ability to pay principle of taxation اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
incidence of taxation تحمل کننده نهایی مالیات کسی که بار اصلی مالیات رابه دوش می کشد
advalorem tax مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
remission of taxes صرف نظر از گرفتن مالیات گذشت از مالیات
excise مالیات کالاهای داخلی مالیات غیرمستقیم
excise tax مالیات برفروش مالیات غیر مستقیم
assessment ممیزی مالیات وضع مالیات
assessments ممیزی مالیات وضع مالیات
tax evasion عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
nonneutralities of income taxation خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
levied مالیات بندی مالیات
levied اخذ مالیات مالیات
levies مالیات بندی مالیات
levying مالیات بندی مالیات
levies اخذ مالیات مالیات
levy مالیات بندی مالیات
levying اخذ مالیات مالیات
taxation مالیات بندی مالیات
levy اخذ مالیات مالیات
regressive income tax مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
producers burden of tax بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pershing موشک زمین به زمین پرشینگ
redstone موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground زمین تراوا زمین نفوذپذیر
lacrosse نوعی موشک زمین به زمین
biosphere قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
talik زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile موشک زمین به زمین
ground resolution قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall. بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
impost مالیات
Scot مالیات
taxes مالیات
tax مالیات
taxation مالیات
taxed مالیات
sess مالیات
gabelle مالیات
tithing مالیات ده یک
cess مالیات
gabel مالیات
yield tax مالیات بر عایدی
estate duty مالیات بر ارث
surtax مالیات اضافی
wealth tax مالیات بر ثروت
commercial tax مالیات بازرگانی
compulsory levies مالیات اجباری
death tax مالیات بر ارث
wage tax مالیات بر مزد
surtax اضافه مالیات
income taxes مالیات برعایدات
income taxes مالیات بر درامد
taxpayer مالیات دهنده
burdensome tax مالیات مزاحم
duty free معاف ار مالیات
taxpayers مالیات بده
deductible مالیات پذیر
basis of tax ماخذ مالیات
ratepayer مالیات دهنده
after tax پس از وضع مالیات
double taxation مالیات مضاعف
ratepayers مالیات دهنده
assessor ممیز مالیات
taxpayers مالیات دهنده
income tax مالیات بر درامد
income tax مالیات برعایدات
capitation taxes مالیات سرانه
taxpayer مالیات پرداز
capital tax مالیات بر سرمایه
taxpayer مالیات بده
taxpayers مالیات پرداز
total tax load کل بار مالیات
capital levy مالیات بر سرمایه
capital levy مالیات برسرمایه
tax year مالیات سالانه
scot free معاف از مالیات
scot-free معاف از مالیات
direct tax مالیات مستقیم
direct taxation مالیات مستقیم
excise مالیات بستن بر
excise duties مالیات غیرمستقیم
indirect taxation مالیات غیرمستقیم
levying مالیات بندی
tax-free <adj.> معاف از مالیات
tax-exempt <adj.> معاف از مالیات
non-taxable <adj.> معاف از مالیات
non-assessable <adj.> معاف از مالیات
taxless <adj.> معاف از مالیات
free from taxes <adj.> بدون مالیات
free from taxes <adj.> معاف از مالیات
imposes مالیات بستن بر
impose مالیات بستن بر
levies وصول مالیات
levies مالیات بندی
levy وضع مالیات
levy وصول مالیات
levy مالیات بندی
levying وضع مالیات
levying وصول مالیات
levies وضع مالیات
levied مالیات بندی
assessing مالیات بستن به
assessing مالیات بستن بر
assesses مالیات بستن به
assesses مالیات بستن بر
assessed مالیات بستن بر
assess مالیات بستن به
assess مالیات بستن بر
levied وضع مالیات
levied وصول مالیات
free of tax [only after nouns] <adj.> بدون مالیات
death duties مالیات بر ارث
assessed مالیات بستن به
Scot مالیات بستن بر
poll tax مالیات سرانه
exempt from taxes [only after nouns] <adj.> بدون مالیات
death duty مالیات بر ارث
assessment وضع مالیات
assessment براورد مالیات
assessments تعیین مالیات
assessments وضع مالیات
assessments براورد مالیات
zero-rated <adj.> معاف از مالیات
assessment تعیین مالیات
exempt from taxation [only after nouns] <adj.> معاف از مالیات
exempt from taxes [only after nouns] <adj.> معاف از مالیات
exempt from taxation [only after nouns] <adj.> بدون مالیات
zero-rated <adj.> بدون مالیات
tax-free <adj.> بدون مالیات
tax-exempt <adj.> بدون مالیات
non-taxable <adj.> بدون مالیات
non-assessable <adj.> بدون مالیات
taxless <adj.> بدون مالیات
free of tax [only after nouns] <adj.> معاف از مالیات
corporation tax مالیات بر شرکتها
tax base ماخذ مالیات
imposition باج مالیات
octroi مالیات دم دروازه
occupation tax مالیات شغل
occupation tax مالیات اصناف
nuisance tax مالیات پردردسر
sales tax مالیات فروش
sales tax مالیات بر فروش
taxes مالیات گرفتن از
neutral tax مالیات خنثی
neutral tax مالیات بی طرف
tax cuts کاهش مالیات
tax deduction کاهش مالیات
rental tax مالیات مستغلات
per head tax مالیات سرانه
tax in kind مالیات جنسی
tax function تابع مالیات
highway user tax مالیات حق عبور
tax free معاف از مالیات
sale tax مالیات بر فروش
tax free بخشوده از مالیات
tax farmer مستاجر مالیات
tax exempt معاف از مالیات
purchase tax مالیات بر معاملات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com