English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
stolen goods مال دزدی کالای دزدیده شده
Other Matches
swag کالای دزدیده شده
labeled cargo کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
stolen مسترق دزدیده
tittered خنده تو دزدیده
titter خنده تو دزدیده
tittering خنده تو دزدیده
titters خنده تو دزدیده
preyer دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
robber دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
raider دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
heister [American E] دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
bandit دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
brigand دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
bears کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bear کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
giffen good نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
theft and pilferage دزدی و دله دزدی
changelings بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اند میگذارند
changeling بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اند میگذارند
elf child بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اندمیگذارند
robbery دزدی
robberies دزدی
burglaries دزدی
thievery دزدی
brigandism دزدی
lifts دزدی
lifting دزدی
lifted دزدی
lift دزدی
freebooting دزدی
embezzlement دزدی
abstractions دزدی
abstraction دزدی
filching دزدی
filches دزدی
thefts دزدی
theft دزدی
larceny دزدی
spoliation دزدی
filched دزدی
filch دزدی
thieving دزدی
nips دزدی
nipped دزدی
nip دزدی
burglary دزدی
intercepts توپ دزدی
kidnapping بچه دزدی
intercept توپ دزدی
kidnapping ادم دزدی
heist دزدی سرقت
picking دله دزدی
kleptomania دزدی بیمارگون
kleptomania جنون دزدی
kleptomaniac علاقمند به دزدی
kleptomaniacs علاقمند به دزدی
petty larceny دله دزدی
heist دزدی کردن
heists دزدی کردن
heists دزدی سرقت
intercepted توپ دزدی
intercepting توپ دزدی
theft, pilferage, non delivery دله دزدی
thieve دزدی کردن
thievish خوگرفته به دزدی
thievishness خوی دزدی
burgled شب دزدی کردن
burgles شب دزدی کردن
burgling شب دزدی کردن
stick up <idiom> دزدی مسلحانه
burgle شب دزدی کردن
shop lifting دزدی از مغازه ها
Shanghai ادم دزدی
abaction گله دزدی
aggravated theft دزدی مشدد
commit theft دزدی کردن
cycle stealing چرخه دزدی
larcenous مربوط به دزدی
larceny petty دزدی کوچک
petit larceny دله دزدی
pickery دله دزدی
pilferage دله دزدی
plagiary دزدی ادبی
cribs دزدی ادبی
cribs دله دزدی
crib دله دزدی
crib دزدی ادبی
cribbed دله دزدی
cabbage دله دزدی
steals توپ دزدی
steal توپ دزدی
cabbages دله دزدی
piracy دزدی دریایی
cribbed دزدی ادبی
piracy دزدی دریائی
piracy دزدی ادبی
cribbing دزدی ادبی
cribbing دله دزدی
plagiarism دزدی ادبی
peculate حیف ومیل دزدی
hitting طعمه دزدی ماهی
hits طعمه دزدی ماهی
pilfered دله دزدی کردن
pirating دزدی دریایی کردن
hit طعمه دزدی ماهی
pirates دزدی ادبی کردن
snitches دله دزدی کردن
pirate دزدی ادبی کردن
pirate دزدی دریایی کردن
pilfering دله دزدی کردن
pilfers دله دزدی کردن
snitch دله دزدی کردن
swagman خریدار مال دزدی
snitched دله دزدی کردن
pilfer دله دزدی کردن
software piracy دزدی نرم افزار
pirating دزدی ادبی کردن
snitching دله دزدی کردن
piracy دزدی هنری یاادبی
kidnap بچه دزدی کردن
kidnap ادم دزدی کردن
kidnapped بچه دزدی کردن
pirated دزدی ادبی کردن
kidnaps ادم دزدی کردن
pirates دزدی دریایی کردن
kleptomania میل و اشتیاق به دزدی
kidnaps بچه دزدی کردن
kidnapped ادم دزدی کردن
pirated دزدی دریایی کردن
robberies دزدی مقرون به ازار یا تهدید
kleptamaniac کسی که جنون دزدی دارد
they accused him of the ft اورابه دزدی متهم ساختند
robbery دزدی مقرون به ازار یا تهدید
kleptolagnia تحریک جنسی توام با دزدی
tpnd دله دزدی وعدم تحویل
maraud دله دزدی یاتلاش کردن
cat burglar <idiom> دزدی که از دیوار بالا میرود
I had my car broken into last week. هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
hijack دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
hijacked دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
hijacks دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
It is wrong to steal . دزدیدن (دزدی )کار غلطی است
high jack دزدی هواپیما وسایروسائط نقلیه ومسافران ان
larceny petty بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
to break into something از محفظه ای [با زور وارد شدن و] دزدی کردن
consumer's goods کالای مصرفی
the goods in question کالای موردبحث
wage good کالای مزدی
class i property کالای طبقه 1
labeled cargo کالای ویژه
class ii property کالای طبقه 2
consumer brand کالای پر مصرف
knit goods کالای کش بافت
jetsam کالای اب اورد
consigned inventory کالای امانی
smuggled goods کالای قاچاق
stolen goods کالای مسروقه
inferior good کالای پست
in wards کالای رسیده
naval stores کالای دریایی
free good کالای رایگان
normal good کالای معمولی
goods in pledge کالای گروی
goods afloat کالای در راه
frustrated cargo کالای سرگردان
frustrated cargo کالای متروکه
general cargo کالای معمولی
giffen good کالای گیفن
luxury good کالای لوکس
final goods کالای نهائی
dead stock کالای بنجل
smuggled merchandise کالای قاچاق
easy commodity کالای نا مرغوب
economic good کالای اقتصادی
merchandise کالای تجارتی
end item کالای ضروری
scaron کالای کمیاب
purpose made کالای سفارشی
fakement کالای قلب
normal good کالای عادی
import کالای رسیده
consignments کالای امانی
commodities کالای مصرفی
commodity کالای مصرفی
shoddy کالای تقلبی
staple کالای عمده
stapled کالای عمده
import کالای وارده
imported کالای رسیده
imported کالای وارده
importing کالای رسیده
importing کالای وارده
contraband کالای قاچاق
contraband کالای غیرمجاز
consignment کالای امانی
business goods کالای تولیدی
flotsam کالای اب اورده
consumer goods کالای مصرفی
rip-offs کالای قلابی
Contraband goods. کالای قا چاق
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com