Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
pledge
مال مورد وثیقه
pledged
مال مورد وثیقه
pledges
مال مورد وثیقه
pledging
مال مورد وثیقه
Other Matches
clean
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
guarantees
وثیقه
guaranteed
وثیقه
guarantee
وثیقه
surety
وثیقه
gage
وثیقه
sureties
وثیقه
guaranty
وثیقه
collateral
وثیقه
security
وثیقه
bail
وثیقه
pledging
وثیقه
earnest
وثیقه
impignorate
وثیقه
pledges
وثیقه
pledged
وثیقه
pledge
وثیقه
pawns
وثیقه
pawn
وثیقه
pawning
وثیقه
pawned
وثیقه
hostages
وثیقه
naminum
وثیقه
warranty
وثیقه
warranties
وثیقه
redeem of pledge
فک وثیقه
guarantee
وثیقه
hostage
وثیقه
pledge
[archaic]
[guaranty]
وثیقه
guaranty
وثیقه
warranty
وثیقه
pledging
وثیقه ضمانت
pledgor
وثیقه گذار
pawning
گروگان وثیقه
guaranty
وثیقه گرو
foreclosure
بازداشت وثیقه
premiums
وثیقه حق بیمه
premium
وثیقه حق بیمه
pawns
گروگان وثیقه
earnest
وثیقه بیعانه
secured creditor
طلبکار با وثیقه
pledged
وثیقه ضمانت
pledger
وثیقه دهنده
pledgee
وثیقه گیر
pledgee
وثیقه گیرنده
foreclosure
ضبط وثیقه
pledges
وثیقه ضمانت
pawn
گروگان وثیقه
pledge
وثیقه ضمانت
pawned
گروگان وثیقه
to give security
وثیقه دادن
surety
گرو وثیقه
right of lien
حق تصرف وثیقه
guarantee
کفالت وثیقه
guarantee
وثیقه سپرده
sureties
گرو وثیقه
lienor
وثیقه گیر
lienee
وثیقه گذار
lien
حق تصرف وثیقه
assurances
ضمانت وثیقه
assurance
ضمانت وثیقه
guaranteed
وثیقه سپرده
guaranteed
کفالت وثیقه
caution
هوشیاری وثیقه
cautioned
هوشیاری وثیقه
cash security
وثیقه نقدی
cautioning
هوشیاری وثیقه
gage
وثیقه گذاردن
cautions
هوشیاری وثیقه
guarantees
کفالت وثیقه
guarantees
وثیقه سپرده
pledge
گرو گذاشتن وثیقه
good performance bond guarntee
وثیقه انجام تعهد
in security for
یعنوان وثیقه درمقابل
pledged
گرو گذاشتن وثیقه
pledges
گرو گذاشتن وثیقه
unsecured creditor
طلبکار بدون وثیقه
pledging
گرو گذاشتن وثیقه
loan on deposit
اعطای وام به وثیقه سپرده
lien
حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
hypothecate
وثیقه قرار دادن رهن گذاردن
bondable
قابل تبدیل به اوراق قرضه وثیقه پذیر
debt collection for realisation
property pledged of وصول طلب با نقد کردن وثیقه
bondholder
دارای صاحب سهام قرضه دارنده وثیقه یاکفالت
collateral
عین مرهونه مال گرویی وثیقه انجام تعهد
pawn broker
کسی که کارش دادن وامهای کوچک و گرفتن وثیقه است
hypothecate
در CL به معاملاتی اطلاق میشود که ضمن ان وثیقه دین در اختیارمدیون باقی می ماند
area of operational interest
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
foreclosing
فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
foreclose
فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
forecloses
فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
foreclosed
فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
out of place
بی مورد
case
مورد
occasions
مورد
occasioning
مورد
occasion
مورد
cases
مورد
oportuneness
مورد
occurence
مورد
objects
مورد
direct objects
مورد
indirect objects
مورد
open to question
<adj.>
مورد شک
object
مورد
objected
مورد
objecting
مورد
unseasonably
بی مورد
inapposite
بی مورد
unseasonable
بی مورد
occasioned
مورد
instances
مورد
inopportune
بی مورد
instance
مورد
expectative
مورد انتظار
entitlement
مورد سزیدگی
myrtle
مورد سبز
myrtle berry
مورد دانه
entitlements
مورد استحقاق
received
مورد قبول
to make observations
[about]
[on]
نگریختن
[در مورد]
[به]
to make observations
[about]
[on]
اندیشیدن
[در مورد]
[به]
case analysis
تحلیل مورد
myrtaceae
تیره مورد
laughing stock
مورد تمسخر
entitlement
مورد استحقاق
entitlements
مورد سزیدگی
happy
[about]
<adj.>
خشنود
[در مورد]
mytaceous
از تیره مورد
unnecessary roughness
خشونت بی مورد
exploitation
[utilization]
مورد مصرف
usage
مورد مصرف
using
مورد مصرف
sightly
مورد نظر
utilisation
[British]
مورد مصرف
confutation
مورد تکذیب
schreber case
مورد شربر
subject of hire
مورد اجاره
dubitable
مورد شک مشکوک
under disccussion
مورد بحث
utilization
مورد مصرف
objcetionable
مورد ایراد
object of transaction
مورد معامله
special case
مورد ویژه
opportuneness
مورد مناسب
savory
مورد پسند
cases
مورد غلاف
usages
مورد استفاده
usage
مورد استفاده
savoury
مورد پسند
liable to prosecution
مورد تعقیب
hold up
<idiom>
مورد هدف
cases
دعوی مورد
fishy
مورد تردید
dubious
مورد شک مشکوک
instance
لحظه مورد
case
دعوی مورد
case studies
مورد پژوهی
requirement
مورد نیاز
undue
ناروا بی مورد
case
مورد غلاف
involved
مورد بحث
instances
لحظه مورد
As the case may be .
برحسب مورد( آن)
case study
مورد پژوهی
taken
مورد تحسین
undue
بی جهت بی مورد
taken
مورد قبول
In this case ( instance) .
دراین مورد
noted
مورد ملاحظه
collector's item
مورد استثنائیوویژهیککلکسیون
beloved
مورد علاقه
utilized
مورد استفاده
in dispute
مورد بحث
in no instance
در هیچ مورد
inappositely
بطور بیجایا بی مورد
referential
مورد مراجعه ارجاعی
policy options
انتخابهای مورد نظر
reserve requirements
ذخائر مورد نیاز
conventional
مورد قبول عامه
impugns
مورد اعتراض قراردادن
persona grata
شخص مورد قبول
out port
ساحلی مورد استفاده سر پل
impugning
مورد اعتراض قراردادن
competitive goods
کالاهای مورد رقابت
principle of exclusion
در مورد کالاهای خصوصی
impugned
مورد اعتراض قراردادن
object point
سمت مورد توجه
i mentioned one case in p
یک مورد بخصوص را ذکرکردم
polestar
هادی مورد توجه
impugn
مورد اعتراض قراردادن
sub judice
مورد مطالعه دادگاه
referent
مورد مراجعه ارجاعی
contested area
منطقه مورد نزاع
receptee
افراد مورد پذیرش
oppugn
مورد بحث قراردادن
hereon
در این مورد در اینجا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com