Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (44 milliseconds)
English
Persian
to forfeit something
مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
to lose something
مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
Other Matches
surcharge
بعنوان جریمه گرفتن
surcharges
بعنوان جریمه گرفتن
to forfeit something
چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
to lose something
چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
finable
جریمه دار محکوم بدادن جریمه سزاوارجریمه
penalize
جریمه کردن
penalizing
جریمه کردن
fined
جریمه کردن
forfeits
جریمه کردن
penalizes
جریمه کردن
penalising
جریمه کردن
penalises
جریمه کردن
sconce
جریمه کردن
penalized
جریمه کردن
finest
جریمه کردن
fine
جریمه کردن
forfeited
جریمه کردن
penalised
جریمه کردن
forfeiting
جریمه کردن
forfeit
جریمه کردن
mulct
عیب جریمه کردن
assesses
جریمه کردن ارزیابی
assessing
جریمه کردن ارزیابی
assessed
جریمه کردن ارزیابی
assess
جریمه کردن ارزیابی
penalize
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalized
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalises
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalizes
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalised
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalising
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalizing
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
fined
جریمه گرفتن از صاف کردن
finest
جریمه گرفتن از صاف کردن
fine
جریمه گرفتن از صاف کردن
record as target
ثبت کردن بعنوان هدف
parent
بعنوان والدین عمل کردن
to present oneself
[as]
خود را اهداء کردن
[بعنوان]
instances
بعنوان مثال ذکر کردن
instance
بعنوان مثال ذکر کردن
officiating
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiates
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiated
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiate
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
to tutor
بعنوان معلم سرخانه کار کردن
To stipulate.
شرط کردن (بعنوان شرایط قرار دادن )
writes
بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
write
بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
paragons
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
paragon
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
mulches
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
mulch
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
to regard something as something
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to see something as something
[ to construe something to be something]
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to put in one's oar
بعنوان کمک فضولی کردن کمک ناخواسته کردن
to depict somebody or something
[as something]
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
bituminous paint
رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
fined
جریمه
response cost
جریمه
sconce
جریمه
penalty
جریمه
forfeits
جریمه
penalties
جریمه
mulct
جریمه
forfeiture
جریمه
fine
جریمه
forfeiting
جریمه
forfeit
جریمه
finest
جریمه
forfeited
جریمه
amercement
جریمه
forfeited
جریمه دادن
forfeit
جریمه دادن
pecuniary
جریمه دار
backwardation
جریمه دیرکرد
amerceable
قابل جریمه
forfoitable
جریمه بردار
forfeiting
جریمه دادن
forfeits
جریمه دادن
liable to fine
مشمول جریمه
they mulcted him
او را جریمه کردند
forfeitable
مستوجب جریمه
demurrage
جریمه تاخیر
finable
جریمه بردار
surtax
جریمه مالیاتی
penalties
تاوان جریمه
penalty
تاوان جریمه
mulct
جریمه دادن
by way of
بعنوان
undwe the t. of
بعنوان
penalty clause
ماده یا بند جریمه
misconduct penalty
جریمه 01 دقیقه اخراج
part
[ial]
payment of a fine
پرداخت قسمتی از جریمه
penalty clauses
ماده یا بند جریمه
emcee
بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
emcees
بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
preparatorily
بعنوان تهیه
under cover of frind ship
بعنوان دوستی
under the plea of
بعنوان به بهانه
surcharges
مبلغ جریمه نرخ اضافی
scot ant lot
جریمه یامالیات دسته جمعی
sanctions
مجوز جریمه ضمانت اجرا
sanctioning
مجوز جریمه ضمانت اجرا
sanctioned
مجوز جریمه ضمانت اجرا
sanction
مجوز جریمه ضمانت اجرا
surcharge
مبلغ جریمه نرخ اضافی
forfeit
بطور جریمه یاتاوان گرفتن
forfeited
بطور جریمه یاتاوان گرفتن
forfeiting
بطور جریمه یاتاوان گرفتن
forfeits
بطور جریمه یاتاوان گرفتن
co optation
پذیرفتن بعنوان همکار
armlet
بازوبند
[بعنوان جواهر]
patterns
بعنوان الگو بکاربردن
pattern
بعنوان الگو بکاربردن
co-opt
بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opted
بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opts
بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opting
بعنوان همقطار پذیرفتن
under the notion of
بعقیده بفکر بعنوان
co opt
بعنوان همقطار پذیرفتن
supervisory
بعنوان بررسی کننده
co option
پذیرفتن بعنوان همکار
liquidated damages
پرداختن جریمه جهت فسخ قرارداد
to get off cheaply
بدون جریمه سنگین رها یافتن
to get off lightly
بدون جریمه سنگین رها یافتن
to get off easy
بدون جریمه سنگین رها یافتن
as
بهمان اندازه بعنوان مثال
under the guize of
بعنوان به بهانه درهیئت درزی
tax incentive
مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی
I pulled him by the ears.
گوشش را کشیدم ( بعنوان تنبیه )
You are ( most ) welcome . It is a mere nothing . It is not fit to drink .
قابل ندارد ( بعنوان تعارف )
historicize
بعنوان تاریخ نشان دادن
bait fish
ماهی کوچک بعنوان طعمه
sit in
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
mark
بعنوان سیگنال استفاده میکند
sit-in
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
sit-ins
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
marks
بعنوان سیگنال استفاده میکند
on the score of neglect
بعنوان غفلت ازاین بابت
to take something as a joke
چیزی را بعنوان شوخی گرفتن
Mountaineering . Mountain - climbing .
کوه نوردی ( بعنوان ورزش )
I went scot - free .
خیلی مفت دررفتم ( بدون جریمه یا تنبیه)
brushes
دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
he was engagedon probation
بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
taskwork
کاری که بعنوان وفیفه انجام میشود
sand trap
قطعه زمین پر از ماسه بعنوان مانع
for keeps
برای نگهداری همیشگی بعنوان یادگار
brush
دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
lapboard
تختهای که بعنوان میز تحریربکار میرود
He has been exposed as a traitor.
هویت مخفی او
[مرد]
بعنوان خائن افشا شد.
pattern
بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
bucktail
نوعی حشره بعنوان طعمه ماهیگیری در زیر اب
prototype
اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
patterns
بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
tail group
مجموعه دم که بعنوان یک واحد یا جزئی از هواپیمامسوب میشود
prototypes
اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
The letter is addressed to you .
نامه بعنوان شما نوشته شده است
court of record
در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
sprag
قطعه چوب یا الواری که بعنوان شمع درمعدن بکارمیرود
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان توصیه کننده بگویم؟
bags
قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه
bug
نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
lupulin
خاکه تلخه که بعنوان داروی مسکن استعمال میشود
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان معرف ذکر بکنم؟
bag
قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه
. Why,what was the harm?
چرا اینکه دیگر ایرادی نداشت؟ ( بعنوان اعتراض )
bugs
نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
treasury stock
سهم منتشره شرکت که بعنوان سرمایه منظور میگردد
queen of
دختری که در بازیهای روزیکم می بعنوان ملکه برگزیده میشود
head hunt
بریدن سردشمن وبردن ان بعنوان غنیمت ونشانه پیروزی
baseboard
چوب یا تختهای که بعنوان ستون یا پایه بکار میرود
Pickles are often eaten as a relish .
خیار شور درا اغلب بعنوان مزه می خورند
eryngo
ریشه شقاقل که بعنوان مقوی باء مصرف میشود
bugging
نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
thyratron
پریود تخلیه که بعنوان سویچ رله یا ژنراتور بکار میرود
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
aperitif
نوشابهء الکلی که بعنوان محرک اشتها قبل از غذامی نوشند
fumigant
ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود
designated hitter
بازیگر تعیین شده بعنوان توپزن بجای توپ انداز
head
طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
to kiss hands
دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
land plaster
صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
Perspex
خانوادهای از پلاستیکها که بعنوان شیشه یا پلاستیکهای شفاف و نوگذران در هواپیماکاربرد فراوان دارد
cereals
حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
glass wool
تودهای ازرشتههای شیشهای که بعنوان عایق گرما یا درتصفیه هوا بکار میر ود
amphetamine
مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
cut-out
روزنهای در هواپیماهی دارای کابین با فشار تنظیم شده بعنوان در پنجره و غیره
cut-outs
روزنهای در هواپیماهی دارای کابین با فشار تنظیم شده بعنوان در پنجره و غیره
amphetamines
مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
prize fellow
شاگردی که در امتحانات سرامد شده وامتیازی بعنوان جایزه باو داده اند
cereal
حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
contempt
در CLممکن است این جرم به وسیله جریمه یا زندان یا هردو کیفر داده شود اهانت
benzocaine
ماده متبلورسفیدی بفرمول 2NO11H9C که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود
veil of money
نظریهای که براساس ان پول فقط بعنوان پوشش برای کالاها و خدمات بحساب می اید
cryoelectronic storage
یک وسیله ذخیره شامل موادی که در دماهای بسیار پایین بعنوان هادیهای عالی عمل می کنند
grand tours
سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
grand tour
سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
scrim
پارچه استری مبل وغیره کرباس نازکی که بعنوان بتونه قاب چوبی وامثال ان بکارمیبرند
differential spoilers
اسپویلرهای روی بال که بعنوان سطوح کنترل اولیه وثانویه برای حرکت حول محور طولی بکار میروند
purging a contempt of court
جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com