Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (11 milliseconds)
English
Persian
bailiff
مامور اجرا
bailiffs
مامور اجرا
sergeant
مامور اجرا
sergeants
مامور اجرا
executor
مامور اجرا
executors
مامور اجرا
bumbailiff
مامور اجرا
executive bailiff
مامور اجرا
lictor
مامور اجرا
sergeant at arms
مامور اجرا
Search result with all words
reeve
حاکم عرف مامور اجرا
sergeant at arms
مامور اجرا و انتظامات
Other Matches
rading party
قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
delegates
مامور فرستاده مامور کردن
delegating
مامور فرستاده مامور کردن
delegated
مامور فرستاده مامور کردن
delegate
مامور فرستاده مامور کردن
standards
تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standard
تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
asynchronous
تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند
simple
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simplest
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simpler
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
runs
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
run
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
operation
ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
officers
مامور
missionaries
مامور
missionary
مامور
functionaries
مامور
commissioners
مامور
commissioner
مامور
functionary
مامور
appointed
مامور
commissionaires
مامور
functionery
مامور
agents
مامور
commissionaire
مامور
official
مامور
pursuivant
مامور
bedell
مامور
bedel
مامور
ranksman
مامور صف
officer
مامور
agent
مامور
paymaster
مامور پرداخت
envoi
مامور نماینده
paymasters
مامور پرداخت
file clerk
مامور بایگانی
he was ordered to europe
او مامور اروپا شد
on sentry
مامور نگهبانی
pointsman
مامور راهنمائی
purchasing officer
مامور خرید
revenuer
مامور مالیاتی
secret agents
مامور مخفی
auditors
مامور رسیدگی
auditor
مامور رسیدگی
mole
مامور مخفی
executioner
مامور اعدام
executioners
مامور اعدام
probation officer
مامور نافر
probation officers
مامور نافر
send on duty
مامور کردن
secret agent
مامور مخفی
envoys
فرستاده مامور
defector in place
مامور مخفی
envoys
مامور نماینده
envoy
فرستاده مامور
envoy
مامور نماینده
tollman
مامور نواقل
appoints
مامور کردن
appoint
مامور کردن
typographer
مامور چاپخانه
waggoner
مامور واگن
police officer
مامور پلیس
police officers
مامور پلیس
officers
مامور متصدی
bureaucrat
مامور اداری
censored
مامور سانسور
counterspy
مامور ضد جاسوسی
investigators
مامور تحقیق
censor
مامور سانسور
emissary
مامور سری
assignee
نماینده مامور
attackman
مامور حمله
scouts
مامور اکتشاف
scouted
مامور اکتشاف
hangman
مامور اعدام
hangmen
مامور اعدام
officer
مامور متصدی
emissary
مامور مخفی
investigator
مامور تحقیق
censors
مامور سانسور
inquisitor
مامور تحقیق
censoring
مامور سانسور
inquisitors
مامور تحقیق
scout
مامور اکتشاف
emissaries
مامور مخفی
emissaries
مامور سری
High Commissioners
مامور عالیرتبه
High Commissioner
مامور عالیرتبه
consular officer
مامور کنسولی
custom assersor
مامور گمرک
customs appraisor
مامور گمرک
customs officer
مامور گمرک
diplomatic agent
مامور سیاسی
diplomatic officer
مامور سیاسی
communicants
مامور ابلاغ
communicant
مامور ابلاغ
policeman
مامور پلیس
policemen
مامور پلیس
bureaucrats
مامور اداری
truck master
مامور یا سرپرست چندکامیون
publicans
مامور وصول مالیات
publican
مامور وصول مالیات
tidewaiter
مامور گمرک لب دریا
commission
حق العمل مامور شدن
commissioning
حق العمل مامور شدن
commissions
حق العمل مامور شدن
officer
مامور کارمند اداری
to send upon an e
مامور سفارت کردن
barrier patrol
گشتی مامور موانع
rading party
قسمت مامور دستبرد
firemen
مامور اتش نشانی
pursuivant
مامور ابلاغ یا اخطاریه
fireman
مامور اتش نشانی
press agent
مامور اگهی و تبلیغ
pontonier
مامور پل موقت سازی
pontoneer
مامور پل موقت سازی
master in lunacy
مامور رسیدگی به دیوانگی ها
lord advocate
دادستان کل مامور به اسکاتلند
catchpole
مامور اخذ مالیات
justiciar
مامور قضایی عالیرتبه
catchpoll
مامور اخذ مالیات
he was appointed to inspect it
مامور شد ان را بازرسی کند
raiding party
قسمت مامور کمین
bailiwick
ناحیه قلمرو مامور
dustmen
مامور تنظیف خاکروبه بر
officers
مامور کارمند اداری
firefighter
مامور اتش نشانی
firefighters
مامور اتش نشانی
fireguard
مامور اتش نشانی
fireguards
مامور اتش نشانی
lifeguard
مامور نجات غریق
lifeguards
مامور نجات غریق
relieving officer
مامور اعانه فقرا
dustman
مامور تنظیف خاکروبه بر
scrutineer
مامور شمارش ارا
scambler
مدافع مامور مانوربالا
affiliation with the department of defen
مامور به وزارت جنگ
aid man
مامور کمکهای اولیه
apparitor
چاووش مامور اجراء
fire fighter
مامور اتش نشانی
commissioner
مامور عالی رتبه دولت
Is there a parking attendant?
آیا مامور پارکینگ هست؟
smokechaser
مامور اتش نشانی جنگل
safeguards
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
process server
مامور ابلاغ برگهای قانونی
safeguarding
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarded
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
water bailiffs
مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
water bailiffs
مامور تفتیش کشتیها در بندر
safeguard
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
hang man
مامور اعدام به وسیله دار
raiding party
قسمت مامور دستبرد یا تاخت
tipstaff
مامور مسئول زندانیان دردادگاه
to p a soldier to duty
سربازی را به پاسگاهی مامور کردن
vice squad
مامور کشف ودستگیری تبهکاران
paymistress
زنی که مامور پرداخت باشد
press-gangs
دسته مامور جلب مشمولین
crier
مامور اخطارهای عمومی دردادگاه
press-ganging
دسته مامور جلب مشمولین
press-ganged
دسته مامور جلب مشمولین
press-gang
دسته مامور جلب مشمولین
Esteemed commissioner!
مامور عالی رتبه محترم!
commissioners
مامور عالی رتبه دولت
press gangs
دسته مامور جلب مشمولین
press gang
دسته مامور جلب مشمولین
remembrancer
مامور وصول مطالبات سلطنتی
task element
قسمت مامور اجرای عملیات
vice squads
مامور کشف ودستگیری تبهکاران
earth stopper
مامور بستن سوراخهای روباه
nark
مامور خفیه پلیس جاسوسی کردن
taxing master
مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
task group
ناو گروه مامور اجرای عملیات
task fleet
ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
tallagers
مامور جمع اوری مالیات وعوارض
close covering group
ناو گروه مامور پوشش نزدیک
wharfinger
مامور اسکله یا برانداز رئیس لنگرگاه
submarine chaser
قایق مامور تعقیب زیر دریایی
affiliated unit
یکان احتیاط مامور به ادارات غیرنظامی
point duty
نگهبانی مامور راهنمایی عبورومرورکه درنقطهای می ایستد
foretopman
ملوانی که مامور پیش دگل وضمائم انست
united nations high commissioner
مامور عالی ملل متحد برای اوارگان
bailiffs
مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
procurator
معاون رئیس کلانتری یا دادستان مامور مالی
procurators
معاون رئیس کلانتری یا دادستان مامور مالی
harbor master
مامور تنظیم حمل ونقل وامور بندرگاه
tight end
مهاجم گوش مامور سد کردن و دریافت توپ
teleman
افسر مامور رمز ومخابرات نیروی دریایی
pit crew
افراد مامور کمک به هرراننده در منطقه خود او
bailiff
مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
client side
داده یا برنامهای روی کامپیوتر مشتری ونه روی سرور اجرا میشود مثلاگ یک برنامه java script روی جستجوگر و کاربر اجرا میشود و برنامه کربردی مشتری است یا داده ذخیره شده ریو دیسک سخت کابر است
gas sentinel
مامور اطلاع بافراد هنگام حمله با گاز جنگی
agents provocateurs
مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
visitor
بازرس و نافر شرکتها مامور بررسی وضع مجانین
agent provocateur
مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
cadastre
مامور ثبت وممیزی املاک مزروعی وغیر منقول
visitors
بازرس و نافر شرکتها مامور بررسی وضع مجانین
truckmaster
شخصی که مامور خریدوفروش میان سرخ پوستان است
negligent escape
فرار از زندان بدون اطلاع ورضایت مامور محافظش
commissaries
فروشگاه مواد غذایی پادگان مامور خوار بار و کارپردازارتش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com