Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
water bailiffs
مامور تفتیش کشتیها در بندر
Other Matches
prize of war
کشتیها یا کالاهای به غنیمت گرفته شده در بندر یا دریا درزمان جنگ
cabotage
کشتیرانی و حمل کالا از یک بندر به بندر دیگر بدون دورشدن از ساحل
terminal port
بندر بارانداز اخرین بندر حرکت
cabotage
کشتیرانی از یک بندر به بندر دیگردرامتداد ساحل
rading party
قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
horizontal loading
بارگیری افقی کشتیها
constructive placement
تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها
boat train
ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
tonnage
حقوق گمرکی که از کشتیها به نسبت بارشان دریافت میشود
boat trains
ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
delegating
مامور فرستاده مامور کردن
delegates
مامور فرستاده مامور کردن
delegated
مامور فرستاده مامور کردن
delegate
مامور فرستاده مامور کردن
navigation head
بارانداز کنار اسکله دریایی محل مبادله بار کشتیها دراسکله
keelage
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
inquisition
تفتیش
inquisitions
تفتیش
inspection
تفتیش
searchingly
تفتیش
searches
تفتیش
search
تفتیش
searched
تفتیش
detection
تفتیش
censorship
تفتیش
searcher warrant
اجازه تفتیش
right of visit
حق بازرسی و تفتیش
frisking
تفتیش وجستجو
visits
بررسی تفتیش
visited
بررسی تفتیش
seach
تفتیش کردن
search warrant
حکم تفتیش
frisks
تفتیش وجستجو
visit
بررسی تفتیش
search warrants
حکم تفتیش
search warrant
اجازه تفتیش
boarding parties
تیم تفتیش
search warrants
اجازه تفتیش
frisked
تفتیش وجستجو
boarding party
تیم تفتیش
frisk
تفتیش وجستجو
inspect
تفتیش کردن
inspected
تفتیش کردن
court of inquiry
دادگاه تفتیش
courts of inquiry
دادگاه تفتیش
inspects
تفتیش کردن
inspecting
تفتیش کردن
search warrant
حکم تفتیش منزل
inspective
وابسته به تفتیش و بازرسی
search warrants
حکم تفتیش منزل
checkroom
اطاق تفتیش اثاث وبارمسافرین
expertism
تفتیش و رسیدگی خبره کارشناسی
inquisition
تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
inquisitions
تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
holding area
منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
wayside
بندر
harbors
بندر
harbour
بندر
harboured
بندر
harbours
بندر
cril
سد بندر
harbourless
بی بندر
port
بندر
harbored
بندر
harboring
بندر
harbouring
بندر
seaports
بندر
seaport
بندر
seaports
دریا بندر
on berth
در داخل بندر
naval port
بندر دریایی
minor port
بندر کوچک
malaga
بندر مالاگا
main port
بندر اصلی
harbour master
متصدی بندر
outer harbor
پیش بندر
seaports
بندر دریایی
destination port
بندر مقصد
port watch
نگهبان بندر
port of entry
بندر مقصد
port of embarkation
بندر عزیمت
port of destination
بندر مقصد
seaport
دریا بندر
seaport
بندر دریایی
longshoremen
باربرلنگرگاه بندر
aport
روبه بندر
free port
بندر ازاد
bars
پیش بندر
jetty
اسکله بندر
harbour dues
حقوق بندر
harbour master
رئیس بندر
harbor master
راهنمای بندر
free ports
بندر ازاد
jetties
اسکله بندر
Abidjan
بندر ابیجان
port of call
بندر لنگراندازی
port of call
بندر توقف
ports of call
بندر لنگراندازی
ports of call
بندر توقف
Yangon
بندر یانگون
inner harbor
بندر داخلی
harbor master
رئیس بندر
port
بندر گاه
registered port
بندر مشخص
aport
بسوی بندر
wharfmaster
رئیس بندر
way port
بندر سر راه
Tel Aviv
بندر تلآویو
longshoreman
باربرلنگرگاه بندر
bar
پیش بندر
treaty port
بندر پیمانی
secondary port
بندر فرعی
terminal port
بندر مقصد
Bissau
بندر بیسائو
Douala
بندر دوالا
Sydney
بندر سیدنی
port
بندر ورودی
Calcutta
بندر کلکته
Plymouth
بندر پلیموت
harbor control tower
برج مراقبت بندر
entry plan
طرح ورود به بندر
port watch
پست نگهبانی بندر
ex quay
تحویل در بندر مقصد
lay an embargo on
در بندر توقیف کردن
Cape Town
بندر کیپ تاون
bender gestalt test
ازمون طرحهای بندر
Georgetown
بندر جرج تاون
jetty
موج شکن بندر
harbourage
پهلو گرفتن در بندر
jetties
موج شکن بندر
George Town
بندر جرج تاون
captain of the port
افسر انتظامات بندر
embargo
توقیف کشتی در بندر
cargo handling at port
جابجایی کالا در بندر
lay day
روز معطلی در بندر
cril
مانع دهانه بندر
out port
بندر دور از مقصد
named port of destination
بندر مقصد مشخص
destination port
بندر تحویل کالا
embargoes
توقیف کشتی در بندر
put into port
وارد بندر شدن
Free pree (trade,port).
مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
fast cruise
ازمایش سریع ناو در بندر
port of debarkation
بندر مقصد حمل کالا
afloat support
لجستیکی به طورشناور یا خارج از بندر
harbour master
مسئول بندر متصدی لنگرگاه
portcall
زمان رسیدن وسایل به بندر
roustabout
کارگر اسکله یا بندر گاه
clearance papers
اسناد خروج کشتی از بندر
out bound
عازم بیرون رفتن از بندر
named port of shipment
بندر مشخص برای حمل
to lay one on a ship
کشتی را در بندر توقیف کردن
controlled port
بندر نظامی کنترل شده
convoy assembly port
بندر محل تجمع ستون موتوری
bender visual motor gestalt test
ازمون طرحهای دیداری-حرکتی بندر
visual bender motor gestalt test
ازمون طرح دیداری- حرکتی بندر
convoy assembly port
بندر محل تجمع کاروان دریایی
frisked
ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
frisk
ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
frisks
ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
frisking
ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
portcapacity
فرفیت بندر از نظر بارگیری یاتخلیه بار
yhis port is not yet peopled
این بندر هنوز اباد نشده است
port of embarkation
بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
sandbar
جزیره نمایی که دردهانه رودخانه یا بندر گاه باشد
bedell
مامور
commissioners
مامور
commissioner
مامور
bedel
مامور
agent
مامور
officers
مامور
ranksman
مامور صف
officer
مامور
missionaries
مامور
official
مامور
functionery
مامور
appointed
مامور
missionary
مامور
agents
مامور
functionary
مامور
functionaries
مامور
commissionaire
مامور
commissionaires
مامور
pursuivant
مامور
free on quay
قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
counterspy
مامور ضد جاسوسی
revenuer
مامور مالیاتی
custom assersor
مامور گمرک
secret agents
مامور مخفی
diplomatic agent
مامور سیاسی
typographer
مامور چاپخانه
tollman
مامور نواقل
send on duty
مامور کردن
police officer
مامور پلیس
police officers
مامور پلیس
secret agent
مامور مخفی
consular officer
مامور کنسولی
customs appraisor
مامور گمرک
customs officer
مامور گمرک
sergeant at arms
مامور اجرا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com