Dictiornary-Farsi | مامور حفافت پرسنل و یا اموال | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (10 milliseconds)

English	Persian
safeguard	مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarded	مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarding	مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguards	مامور حفافت پرسنل و یا اموال


Other Matches

barrier forces	نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
operating strenght	پرسنل حاضر به خدمت پرسنل موجود یکان
community property	اموال مشترک زن وشوهر اموال همگانی
splash proof enclosure	حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
staffing guide	کتاب راهنمای پرسنل ستاد یاکتاب راهنمای انتخاب وتشکیل پرسنل ستادی
rading party	قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
bureau of naval personnel	اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
delegating	مامور فرستاده مامور کردن
delegated	مامور فرستاده مامور کردن
delegates	مامور فرستاده مامور کردن
delegate	مامور فرستاده مامور کردن
things	اموال
cattles	اموال
chattels	اموال
staff	پرسنل
personnel	پرسنل
staffed	پرسنل
staffs	پرسنل
things in possession	اموال عینی
separate estate	اموال شخصی زن
things in action	اموال دینی
assets	مال و اموال
paraphernalia	اموال شخصی زن
tangible property	اموال ملموس
state property	اموال عمومی
fungible	اموال مثلی
tangible property	اموال عینی
installation property	اموال قسمت
property voucher	سند اموال
stolen goods	اموال مسروقه
chattel	اموال منقول
users	انتفاع از اموال
property officer	افسر اموال
class ii property	اموال طبقه 2
personal property	اموال شخصی
real property	اموال غیرمنقول
post property	اموال پادگانی
distraint	توقیف اموال
distrain	ضبط اموال
post property	اموال پادگان
property book	دفتر اموال
class i property	اموال طبقه 1
personalty	اموال شخصی
financial property	اموال پولی
user	انتفاع از اموال
inventory	صورت اموال
capital assets	اموال سرمایهای
crewed	پرسنل ناو
adjutant general	دایره پرسنل
personnel officer	افسر پرسنل
shipmate	پرسنل هم ناو
ship's company	پرسنل ناو
operations personal	پرسنل عملیات
permanent party	پرسنل دایمی
operating personnel	پرسنل فعال
crewing	پرسنل ناو
crew	پرسنل ناو
cadres	پرسنل پیمانی
cadre	پرسنل پیمانی
trooping	پرسنل دار
trooped	پرسنل دار
troop	پرسنل دار
intransit strenth	پرسنل سیال
crews	پرسنل ناو
complemented	پرسنل سازمانی
complementing	پرسنل سازمانی
complements	پرسنل سازمانی
complement	پرسنل سازمانی
turout	تجمع پرسنل
all hands	کلیه پرسنل
appropriation bill	صورت ضبط اموال
real estate broker	دلال اموال غیرمنقول
priceable things	اموال یا اشیا قیمتی
jus disponendi	حق واگذار کردن اموال
replaceable thing	اموال یا اشیا مثلی
fixed property	اموال غیر منقول
inventory	فهرست اموال سیاهه
offences against property	جرائم بر علیه اموال
fisc	اموال ضبط شده
article of roup	اموال مورد حراج
property of unknown ownership	اموال مجهول المالک
grand larceny	سرقت اموال پرقیمت
sequestration	حکم توقیف اموال
property officer	افسر ذیحساب اموال
goods and chattels	اموال و دارائیهای منقول
goods of perishable nature	اموال سریع الفساد
contrabanded goods	اموال و اشیا قاچاق
regular	پرسنل کادر منظم
manpower cieling	سطح استعداد پرسنل
nonoperating strength	پرسنل غیر فعال
ration method	روش تغذیه پرسنل
evacuees	پرسنل تخلیه شده
station complement	پرسنل خدماتی پایگاه
evacuee	پرسنل تخلیه شده
military pay order	لیست حقوقی پرسنل
service number	شماره خدمتی پرسنل
lag rate	میزان کسری پرسنل
proceed time	زمان انتقال پرسنل
administrative acceptees	پرسنل پذیرفته شده
station complement	پرسنل ثابت یک پایگاه
regulars	پرسنل کادر منظم
turout	جمع شدن پرسنل
staffs	پرسنل ستاد ستادی
quarters	محل اسایشگاه پرسنل
staffed	پرسنل ستاد ستادی
carreer personnel	پرسنل کادر ثابت
staff	پرسنل ستاد ستادی
salvage	اموال نجات یافته از خطر
salvaged	اموال نجات یافته از خطر
foreign	توقیف اموال مدیون خارجی
salvages	اموال نجات یافته از خطر
foreign	توقیف اموال مدیون غایب
accountable property officer's bond	دفتر افسر ذیحساب اموال
conclearer of stolen goods	مخفی کننده اموال مسروقه
salvaging	اموال نجات یافته از خطر
jus postliminii	حق وی نسبت به ان اموال محفوظ است
letters of marque	حکم ضبط اموال بیگانگان
reimbursable personnel	پرسنل حقوق بگیر نظامی
retrofit action	بهبودسازی وسایل وتجهیزات و پرسنل
replacement factor	ضریب جایگزینی پرسنل ووسایل
battlefield evacuation	تخلیه پرسنل اسیب دیده
release denial	جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا
military pay order	جدول تغییرات حقوقی پرسنل
enlisted personnel	پرسنل سرباز و درجه دار
debarkation net	پل تخلیه پرسنل ازکشتی به ساحل
airman	پرسنل نیروی هوایی هوانورد
debarkation net	تور پیاده شدن پرسنل
airmen	پرسنل نیروی هوایی هوانورد
blinds	بدون دید مستقیم پرسنل
blinded	بدون دید مستقیم پرسنل
transport area	منطقه حمل و نقل پرسنل
blind	بدون دید مستقیم پرسنل
registrant	پرسنل ثبت نام کننده
overhead personnel	پرسنل اضافی یا اضافه برسازمان
sending state	کشور اعزام کننده پرسنل
custody	حفافت
cell protection	حفافت سل
egis	حفافت
preservation	حفافت
protection	حفافت
conservation	حفافت
security	حفافت
safe guard	حفافت
safekeeping	حفافت
real action	دعوی راجع به اموال غیر منقول
wear and tear	از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
misappropriation of public property	تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
proponents	مقام مسئول اموال یا اجرای کار
proponent	مقام مسئول اموال یا اجرای کار
occupancy	تملک اموال بلا صاحب متصرف
waveson	اموال اب اورده بعد از غرق کشتی
army deposit fund	سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
air tropping	ترابری هوایی غیر تاکتیکی پرسنل
administrative acceptees	پرسنل قبول شده از نظر اداری
conus residents	پرسنل ارتشی مقیم قاره امریکا
station bill	لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
format	حفافت حافظه و..
data protection	حفافت داده ها
armor protection	حفافت زرهی
formats	حفافت حافظه و..
impedance protection	حفافت امپدانس
protect by fuse	حفافت با فیوز
anti skid protection	حفافت از لغزش
anodic protection	حفافت اندی
data encryption	حفافت داده
block protection	حفافت بلوک
degree of protection	میزان حفافت
file protection	حفافت فایل
file protection	حفافت پرونده
cathode protection	حفافت کاتدی
memory protection	حفافت حافظه
collective protection	حفافت گروهی
collective protection	حفافت جمعی
line differential protection	حفافت دیفرانسیلی خط
physical security	حفافت تاسیسات
conservable	قابل حفافت
shielded	حفافت شده
overcurrent device	دستگاه حفافت
self protection	حفافت از خود
shields	حفافت کردن
soil conservation	حفافت خاک
protects	حفافت کردن
protecting	حفافت کردن
protect	حفافت کردن
shield	حفافت کردن
protection	عمل حفافت
guard	حفافت کردن
guarding	حفافت کردن
safe keeping	حفافت توجه
safety gap	دهانه حفافت
guards	حفافت کردن
x ray protection	حفافت رونتگن
safeguards	حفافت کردن
safeguarding	حفافت کردن
storage protection	حفافت حافظه
storage protection	حفافت انباره
protection key	کلید حفافت
protection level	سطح حفافت
protection ring	حلقه حفافت
maintenance	حفافت کردن