Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
officer
مامور متصدی
officers
مامور متصدی
Other Matches
necrologist
متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
air dispatcher
متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
rading party
قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
taximan
متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
delegates
مامور فرستاده مامور کردن
delegated
مامور فرستاده مامور کردن
delegating
مامور فرستاده مامور کردن
delegate
مامور فرستاده مامور کردن
operators
متصدی
runner
متصدی
runners
متصدی
operator
متصدی
vacant
بی متصدی
responsible
متصدی
warden
متصدی
clerk
متصدی
clerks
متصدی
incumbents
متصدی
operator
متصدی
operators
متصدی ها
users
متصدی ها
user
متصدی
quartermasters
متصدی
in charge
متصدی
incumbent
متصدی
quartermaster
متصدی
salesperson
متصدی فروش
unattended
بدون متصدی
rulings
رایج متصدی
salespersons
متصدی فروش
ruling
رایج متصدی
salespeople
متصدی فروش
auctioneer
متصدی مزایده
auctioneer
متصدی حراج
auctioneers
متصدی مزایده
yard man
متصدی محوطه
auctioneers
متصدی حراج
time keeper
متصدی اوقات
curator
نگهبان متصدی
infirmarian
متصدی بیمارستان
acting
کفیل متصدی
chartulary
متصدی بایگانی
harbour master
متصدی بندر
groundskeeper
متصدی زمین
freshwater king
متصدی اب شیرین کن
supplier
متصدی ملزومات
suppliers
متصدی ملزومات
adman
متصدی اعلانات
ammunition handler
متصدی مهمات
cataloger
متصدی کاتالوگ
litter bearer
متصدی برانکارد
operator command
فرمان متصدی
machine operator
متصدی ماشین
signalman
متصدی علائم
signal man
متصدی علائم
radioman
متصدی بی سیم
radio operator
متصدی بی سیم
radarman
متصدی رادار
radar operator
متصدی رادار
radar man
متصدی رادار
curators
نگهبان متصدی
turf accountants
متصدی شرطبندی
operator console
پیشانه متصدی
cataloguer
متصدی کاتالوگ
operator
متصدی دستگاه
winch driver
متصدی دوار
fitter
متصدی نصب
operators
متصدی دستگاه
fitters
متصدی نصب
receiver
متصدی دریافت
operators
متصدی ماشین
receivers
متصدی دریافت
operator
متصدی ماشین
receptionist
متصدی پذیرش
carrier
متصدی حمل و نقل
forwarding agent
متصدی حمل ونقل
forwarder
متصدی حمل و نقل
titular
متصدی دارای عنوانی
pressmen
متصدی ماشین چاپ
officers
متصدی ضابط عدلیه
fish warden
متصدی امور شیلات
pressman
متصدی ماشین چاپ
stoker
متصدی سوخت کوره
heaters
متصدی گرم کردن
heater
متصدی گرم کردن
teletypist
متصدی دوره نگاره
hold captain
متصدی انبار کشتی
oilking
متصدی سوخت و اب کشتی
liquidator
متصدی امورتصفیه شرکت
my p
متصدی پیش ازمن
mess treasurer
متصدی صندوق باشگاه
majordomo
متصدی امور خانوادگی
liftman
اسانسورچی متصدی اسانسور
liquidators
متصدی امورتصفیه شرکت
orchardist
متصدی باغ میوه
orchardman
متصدی باغ میوه
prothonotary
متصدی امضاء احکام
prontonotary
متصدی امضاء احکام
keypunch operator
متصدی منگنه زنی
watertender
متصدی مخازن اب ناو
carriers
متصدی حمل و نقل
turf accountant
متصدی شرط بندی
peripheral equipment operator
متصدی تجهیزات جانبی
officer
متصدی ضابط عدلیه
titular charge daffaires
متصدی شغل سیاسی
army postal clerk
متصدی پست ارتشی
contracting officer
افسر متصدی پیمان
stevedores
متصدی بارگیری و تخلیه
word processing operator
متصدی پردازش کلمه
stevedore
متصدی بارگیری و تخلیه
plate layer
متصدی تعمیر خط اهن
wagoner
متصدی حمل ونقل
data entry operator
متصدی داده دهی
biddy
متصدی نظافت خانه
ammunition handler
متصدی جابجایی مهمات
church warden
متصدی دارایی کلیسا
boiler maker
متصدی دیگ بخار
common carrier
متصدی حمل ونقل
time keeper
متصدی اوقات کار
harbour master
مسئول بندر متصدی لنگرگاه
vigorish
سود متصدی شرط بندی
machinists
ماشینیست متصدی دستگاه تراش
proetor
متصدی امور قضایی وکشوری
account executive
متصدی رسیدگی به حساب مشتریها
weeder
متصدی چیدن علف هرزه
machinist
ماشینیست متصدی دستگاه تراش
pantler
متصدی ابدارخانه و خوراک خانه
bee-keeper
متصدی نگهداری از زنبور عسل
bee-keepers
متصدی نگهداری از زنبور عسل
blast furnaceman
مسئول یا متصدی کوره بلند
billposter
متصدی نصب اعلانات بدیوارهاوغیره
checkman
متصدی کنترل اب دیگ بخار
stenotypisht
متصدی دستگاه ضبط سخنرانی
stickboy
متصدی نگهداری چوبهای هاکی
signal box
توقف گاه متصدی علائم
signal boxes
توقف گاه متصدی علائم
to put in possession
مالکیت دادن متصدی کردن
throttleman
متصدی دستگیره سرعت ناو
gamekeeper
متصدی جانوران شکاری قرقچی
gamekeepers
متصدی جانوران شکاری قرقچی
time keeper
متصدی ثبت اوقات کار
firemen
متصدی اتش خانه موتور
fireman
متصدی اتش خانه موتور
stevedores
متصدی بارگیری و حمل و نقل
pointers
متصدی کنترل درجه توپ
forwarder's receipt
رسید متصدی حمل و نقل
stevedore
متصدی بارگیری و حمل و نقل
pointer
متصدی کنترل درجه توپ
engineman
درجه دار متصدی موتور
stevedores
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
stevedore
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
bedell
مامور
official
مامور
commissioner
مامور
commissioners
مامور
bedel
مامور
officers
مامور
commissionaires
مامور
missionary
مامور
functionaries
مامور
appointed
مامور
functionery
مامور
functionary
مامور
pursuivant
مامور
ranksman
مامور صف
missionaries
مامور
agents
مامور
commissionaire
مامور
agent
مامور
officer
مامور
major domo
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
aviarist
کسی که مرغداری میکند متصدی مرغان
pointers
متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
brakeman
متصدی ترمز ماشین وترن وغیره
pointer
متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
sacrist
متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
sacristan
متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
clerk of the scale
متصدی توزین سوارکار ووسایلش پس از مسابقه
king of arms
متصدی تشخیص وتعیین نشانهای خانوادگی
major-domos
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
vertical control operator
متصدی اندازه گیری تراز وارتفاع
masters of ceremonies
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
master of ceremonies
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
major-domo
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
hotwalker
متصدی گرداندن اسب بعد ازمسابقه
pollster
متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
pollsters
متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
common carrier
متصدی حمل ونقل حامل مشترک
lictor
پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
customs appraisor
مامور گمرک
customs officer
مامور گمرک
custom assersor
مامور گمرک
counterspy
مامور ضد جاسوسی
police officer
مامور پلیس
secret agents
مامور مخفی
consular officer
مامور کنسولی
secret agent
مامور مخفی
police officers
مامور پلیس
file clerk
مامور بایگانی
mole
مامور مخفی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com