Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
English
Persian
emissaries
مامور مخفی
emissary
مامور مخفی
secret agent
مامور مخفی
secret agents
مامور مخفی
mole
مامور مخفی
defector in place
مامور مخفی
Other Matches
underground
مخفی شبکه مخفی جنگ غیر منظم
rading party
قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
delegates
مامور فرستاده مامور کردن
delegating
مامور فرستاده مامور کردن
delegated
مامور فرستاده مامور کردن
delegate
مامور فرستاده مامور کردن
closets
مخفی
furtive
مخفی
closeting
مخفی
perdu or due
مخفی
undercover
مخفی
hush hush
مخفی
hush-hush
مخفی
clandestine
مخفی
hid
مخفی
covert
مخفی
concealed
مخفی
closeted
مخفی
closet
مخفی
secret
مخفی
slinkier
مخفی
hidden
مخفی
slinkiest
مخفی
slinky
مخفی
secrets
مخفی
submerging
مخفی کردن
under-
مخفی درزیر
conceals
مخفی کردن
under
مخفی درزیر
hid
مخفی شده
submerges
مخفی کردن
codes
کدهای مخفی
submerged
مخفی کردن
bugging
میکروفن مخفی
hidden file
فایل مخفی
conceal
مخفی کردن
obscure
مخفی کردن
bug
میکروفن مخفی
bugs
میکروفن مخفی
obscured
مخفی کردن
obscurer
مخفی کردن
obscures
مخفی کردن
obscurest
مخفی کردن
obscuring
مخفی کردن
submerge
مخفی کردن
hideaway
مخفی گاه
stowaways
مسافر مخفی
stowaway
مسافر مخفی
submers
مخفی کردن
submergence
مخفی سازی
secret ballot
رای مخفی
plainclothesman
پلیس مخفی
cover
مخفی در بر گرفتن
coverings
مخفی در بر گرفتن
covers
مخفی در بر گرفتن
hidden
مخفی شده
skeleton in one's closet
<idiom>
رازهای مخفی
hidy-hole
مخفی گاه
stows
مخفی کردن
blind
مخفی گاه
blinded
مخفی گاه
stowing
مخفی کردن
stowed
مخفی کردن
stow
مخفی کردن
hidey-hole
مخفی گاه
occult
مخفی کردن
by ballot
با رای مخفی
clandestinely
بطور مخفی
hideaways
مخفی گاه
hickok belt
مخفی کردن زه
blinds
مخفی گاه
hugger mugger
مخفی کردن
hidden codes
رمزهای مخفی
covert operations
عملیات مخفی
bugged
مجهز به میکروفن مخفی
hide
مخفی نگاه داشتن
fig leaf
لاپوش مخفی کننده
hides
مخفی نگاه داشتن
camouflaged
مخفی کردن پوشاندن
fig leaves
لاپوش مخفی کننده
falsi crimen
مخفی کردن حقیقت
ballots
رای مخفی دادن
camouflage
مخفی کردن پوشاندن
camouflages
مخفی کردن پوشاندن
ballot
رای مخفی دادن
balloted
رای مخفی دادن
camouflaging
مخفی کردن پوشاندن
spial
عمل مخفی انجام دادن
gestapo
گشتاپو سازمان پلیس مخفی
conclearer of stolen goods
مخفی کننده اموال مسروقه
hush
ارامش دادن مخفی نگاهداشتن
huddles
مخفی کردن درهم ریختگی
huddled
مخفی کردن درهم ریختگی
huddling
مخفی کردن درهم ریختگی
huddle
مخفی کردن درهم ریختگی
covered approach
پیشروی پوشیده معابر مخفی
hickok belt
مخفی شدن پنهان کردن
cover
پوشش مخفی
[جامعه شناسی]
cover
مخفی گاه
[جامعه شناسی]
blind
مخفی گاه
[جامعه شناسی]
perdu
مخفی سرباز جان فشان
blind
پوشش مخفی
[جامعه شناسی]
perdue
مخفی سرباز جان فشان
ambushes
مخفی گاه سربازان برای حمله
hit the dirt
<idiom>
خیزرفتن به زمین ،درجایی مخفی شدن
covered position
محوطه تحت پوشش موضع مخفی
disclosing
یات چیزی که باید مخفی می ماند
espial
جاسوسی عمل مخفی انجام دادن
disclose
یات چیزی که باید مخفی می ماند
discloses
یات چیزی که باید مخفی می ماند
ballot
رای مخفی مجموع اراء نوشته
ambush
مخفی گاه سربازان برای حمله
ambushed
مخفی گاه سربازان برای حمله
ambushing
مخفی گاه سربازان برای حمله
balloted
رای مخفی مجموع اراء نوشته
ballots
رای مخفی مجموع اراء نوشته
apparatus
شعبه زیرزمینی و مخفی فعال دستگاه وسیله
He has been exposed as a traitor.
هویت مخفی او
[مرد]
بعنوان خائن افشا شد.
rear takedown with outside leg tackle
گارد مخفی که حریف با میانکوب ضربه میشود
acid house party
نوعی مهمانی که به صورت مخفی برگزار میشود و در آن موسیقی
screening, screenings
ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screened
ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screen
ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
secret ballot
ورقه رای مخفی دارای اسامی چاپی کاندیداها
screens
ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
missionaries
مامور
bedel
مامور
appointed
مامور
officer
مامور
missionary
مامور
officers
مامور
commissioners
مامور
official
مامور
functionary
مامور
commissioner
مامور
functionery
مامور
bedell
مامور
functionaries
مامور
ranksman
مامور صف
agents
مامور
commissionaire
مامور
commissionaires
مامور
pursuivant
مامور
agent
مامور
culls
مخفی از فضای ذخیره سازی سه بعدی وکاهش زمان پردازش
culled
مخفی از فضای ذخیره سازی سه بعدی وکاهش زمان پردازش
culling
مخفی از فضای ذخیره سازی سه بعدی وکاهش زمان پردازش
cull
مخفی از فضای ذخیره سازی سه بعدی وکاهش زمان پردازش
auditor
مامور رسیدگی
consular officer
مامور کنسولی
counterspy
مامور ضد جاسوسی
censors
مامور سانسور
auditors
مامور رسیدگی
assignee
نماینده مامور
attackman
مامور حمله
censored
مامور سانسور
censoring
مامور سانسور
bumbailiff
مامور اجرا
paymaster
مامور پرداخت
police officers
مامور پلیس
sergeant at arms
مامور اجرا
he was ordered to europe
او مامور اروپا شد
send on duty
مامور کردن
paymasters
مامور پرداخت
probation officers
مامور نافر
revenuer
مامور مالیاتی
probation officer
مامور نافر
executioners
مامور اعدام
pointsman
مامور راهنمائی
lictor
مامور اجرا
on sentry
مامور نگهبانی
executioner
مامور اعدام
custom assersor
مامور گمرک
customs appraisor
مامور گمرک
customs officer
مامور گمرک
diplomatic agent
مامور سیاسی
diplomatic officer
مامور سیاسی
envoi
مامور نماینده
police officer
مامور پلیس
executive bailiff
مامور اجرا
waggoner
مامور واگن
typographer
مامور چاپخانه
file clerk
مامور بایگانی
tollman
مامور نواقل
purchasing officer
مامور خرید
hangmen
مامور اعدام
envoys
فرستاده مامور
envoys
مامور نماینده
policemen
مامور پلیس
envoy
فرستاده مامور
sergeant
مامور اجرا
envoy
مامور نماینده
executor
مامور اجرا
executors
مامور اجرا
emissaries
مامور سری
officers
مامور متصدی
hangman
مامور اعدام
bailiff
مامور اجرا
officer
مامور متصدی
communicant
مامور ابلاغ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com