Dictiornary-Farsi | مامور نافر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (10 milliseconds)

English	Persian
probation officer	مامور نافر
probation officers	مامور نافر


Search result with all words

visitor	بازرس و نافر شرکتها مامور بررسی وضع مجانین
visitors	بازرس و نافر شرکتها مامور بررسی وضع مجانین
Other Matches

observer	نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
observers	نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
aberration	جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
rading party	قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
delegates	مامور فرستاده مامور کردن
delegated	مامور فرستاده مامور کردن
delegate	مامور فرستاده مامور کردن
delegating	مامور فرستاده مامور کردن
bailiffs	نافر
warden	نافر
viewer	نافر
viewers	نافر
intendant	نافر
manciple	نافر
observer	نافر
overseers	نافر
observers	نافر
overseer	نافر
surveillant	نافر
beholders	نافر
bailiff	نافر
beholder	نافر
looker on	نافر
butlers	نافر
butler	نافر
supervisor	نافر
lookers-on	نافر
onlooker	نافر
looker-on	نافر
by stander	نافر
trailers	نافر
controllers	نافر
trailer	نافر
controller	نافر
onlookers	نافر
supervisors	نافر
wardens	نافر
stewards	نافر
steward	نافر
chamberlain	نافر مالی
superintendent	نافر مباشر
superintendents	نافر مباشر
progress chaser	نافر پیشرفت
bystander	بیننده نافر
chamberlains	نافر مالی
overseers	نافر سرپرست
bystanders	بیننده نافر
nonproductive	نافر اور
overseer	نافر سرپرست
steward	مباشر نافر
stewards	مباشر نافر
proctor	نافر امتحان
supervisor call	فراخوانی نافر
test protectors	نافر ازمایشات
elevated pole	قطب نافر
official receiver	عضو نافر
warden	نافر نگهبان
warden	نافر بازرس
wardens	نافر نگهبان
spectator	بیننده نافر
proctor	نافر نایب
wardens	نافر بازرس
pollsters	نافر انتخابات
pollster	نافر انتخابات
supervisory program	برنامه نافر
supervisory routine	روال نافر
supervisory system	سیستم نافر
supervisor request	درخواست نافر
majordomo	نافر خوانسالار
supervisor engineer	مهندس نافر
aircontroller	نافر مقدم هوایی
juries	مقامات رسمی نافر
tutors	نافر درس دانشجویان
forward air controller	نافر مقدم هوایی
chamberlain	نافر پرده دار
tutor	نافر درس دانشجویان
tutored	نافر درس دانشجویان
jury	مقامات رسمی نافر
zenith	نقطه قائم بر نافر
sidewalk superintendent	نافر عملیات ساختمانی
major-domos	نافر خوان سالار
major-domo	نافر خوان سالار
major domo	نافر خوان سالار
tutorials	نافر درس دانشجویان
tutorial	نافر درس دانشجویان
svc	فراخوانی نافر یا سرپرست
zenith distance	فاصله ارتفاع نافر
word processing supervisor	نافر پردازش کلمه
chamberlains	نافر پرده دار
controller	نافر کنترل کننده
stewardess	نافر خرج مونث
controllers	نافر کنترل کننده
stewardesses	نافر خرج مونث
nadir	پای عمود نافر خط ندیر
chief army censor	افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
parallax	اختلاف رویت با در نظر گرفتن محل دید نافر
circle of position	دایرهای که از موضع نفرات عبور میکند دایره مکان نافر
agents	مامور
officers	مامور
agent	مامور
bedel	مامور
officer	مامور
official	مامور
commissioner	مامور
commissioners	مامور
bedell	مامور
missionary	مامور
functionary	مامور
functionery	مامور
commissionaires	مامور
appointed	مامور
missionaries	مامور
functionaries	مامور
ranksman	مامور صف
pursuivant	مامور
commissionaire	مامور
technical observer	بازرس یا نافر فنی کارخانه در یکانهای رزمی که نافربه طرز استفاده از وسیله میباشد
inquisitor	مامور تحقیق
investigators	مامور تحقیق
inquisitors	مامور تحقیق
on sentry	مامور نگهبانی
scout	مامور اکتشاف
scouted	مامور اکتشاف
scouts	مامور اکتشاف
investigator	مامور تحقیق
pointsman	مامور راهنمائی
purchasing officer	مامور خرید
revenuer	مامور مالیاتی
send on duty	مامور کردن
sergeant at arms	مامور اجرا
counterspy	مامور ضد جاسوسی
he was ordered to europe	او مامور اروپا شد
custom assersor	مامور گمرک
customs appraisor	مامور گمرک
customs officer	مامور گمرک
diplomatic agent	مامور سیاسی
diplomatic officer	مامور سیاسی
envoi	مامور نماینده
executive bailiff	مامور اجرا
waggoner	مامور واگن
typographer	مامور چاپخانه
police officer	مامور پلیس
police officers	مامور پلیس
defector in place	مامور مخفی
assignee	نماینده مامور
attackman	مامور حمله
file clerk	مامور بایگانی
bumbailiff	مامور اجرا
lictor	مامور اجرا
consular officer	مامور کنسولی
mole	مامور مخفی
secret agents	مامور مخفی
secret agent	مامور مخفی
tollman	مامور نواقل
hangmen	مامور اعدام
High Commissioner	مامور عالیرتبه
executioners	مامور اعدام
auditor	مامور رسیدگی
communicant	مامور ابلاغ
High Commissioners	مامور عالیرتبه
bureaucrat	مامور اداری
bailiffs	مامور اجرا
bureaucrats	مامور اداری
bailiff	مامور اجرا
executioner	مامور اعدام
policeman	مامور پلیس
hangman	مامور اعدام
paymaster	مامور پرداخت
communicants	مامور ابلاغ
paymasters	مامور پرداخت
sergeants	مامور اجرا
sergeant	مامور اجرا
policemen	مامور پلیس
executor	مامور اجرا
officer	مامور متصدی
envoy	فرستاده مامور
censors	مامور سانسور
envoys	فرستاده مامور
emissaries	مامور مخفی
envoy	مامور نماینده
censor	مامور سانسور
censored	مامور سانسور
emissary	مامور سری
emissary	مامور مخفی
emissaries	مامور سری
censoring	مامور سانسور
auditors	مامور رسیدگی
officers	مامور متصدی
appoints	مامور کردن
appoint	مامور کردن
envoys	مامور نماینده
executors	مامور اجرا
he was appointed to inspect it	مامور شد ان را بازرسی کند
firefighters	مامور اتش نشانی
firemen	مامور اتش نشانی
pursuivant	مامور ابلاغ یا اخطاریه
fire fighter	مامور اتش نشانی
fireman	مامور اتش نشانی
dustman	مامور تنظیف خاکروبه بر
rading party	قسمت مامور دستبرد