English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
English Persian
obstruction مانع عایق
obstructions مانع عایق
Search result with all words
brake عایق مانع
braked عایق مانع
brakes عایق مانع
braking عایق مانع
Other Matches
insulation عایق کاری یا عایق بندی ایزولاسیون
insulators عایق کننده روکش عایق
insulator عایق کننده روکش عایق
insulator جسم عایق ماده عایق
insulators جسم عایق ماده عایق
insulated instrument transformer ترانسفورماتور عایق کننده ترانسفورماتور اندازه گیری عایق شده
hedgehog مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
hedgehogs مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
insulation strength استحکام ایزولاسیون استحکام عایق بندی استحکام عایق کاری
insulation testing apparatus دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
crest clearing محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
dam سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dams سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
damming سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dammed سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
ocant altitude ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
obstructor وسیله مانع تخریب مین مانع ضد اکتشاف مین
waterproofed عایق اب
impediments عایق
insulator عایق
waterproof عایق اب
insulation عایق
dielectric عایق
non conductor عایق
waterproofs عایق اب
pawl عایق
drag chain عایق
floor insulator عایق کف
insulators عایق
cloggy عایق
impediment عایق
detent عایق
insulant عایق
electrical insulator عایق الکتریکی
insulating cement سیمان عایق
slot insulation عایق شیار
circular loom نای عایق
wall insulator عایق دیوار
cleat عایق انگلیسی
dielectric isolation جداسازی با عایق
insulation عایق گذاری
insulating bushing بوش عایق
drag hook قلاب عایق
sound insulation عایق صدا
fish paper عایق کاغذی
rainproof عایق باران
insulated layer لایه عایق
laggin عایق بندی
insulated plier انبر عایق
insulated tongs انبر عایق
insulated wall دیواره عایق
insulating material مواد عایق
insulating varnish لعاب عایق
resistance عایق مقاومت
insulation testing apparatus عایق سنج
insulation board صفحه عایق
weatherproof عایق هوا
insulating material جسم عایق
rachet گیره عایق
insulating compound مواد عایق
ideal dielectric عایق کامل
insulative عایق کردن
insulant ماده عایق
non conducting عایق برق
non conducting عایق گرما
mica dielectric عایق میکا
insulated عایق دار
insulating material ماده عایق
insulated wire سیم عایق
insulate عایق کردن
adiabatic عایق گرما
insulate عایق سازی
insulates عایق کردن
insulating عایق سازی
soundproof عایق صدا
insulating عایق کردن
insulates عایق سازی
battery insulator عایق باتری
insulation عایق کاری
heat insulation عایق کاری حرارتی
form insulation عایق کاری قالب
acoustical sound enclosure محفظه عایق صوتی
insulation breakdown test ازمایش شکست عایق
flameproof عایق شعله ضد اتش
insulating asphalt اسفالت عایق بندی
insulating brick اجر عایق بندی
insulation class کلاس عایق بندی
insulation defect نقص عایق بندی
insulation fault نقص عایق بندی
weatherbeater <adj.> عایق رطوبتی، آب بند
insulation protection حفافت عایق بندی
insulated intermediate layer لایه میانی عایق
insulation of concrete عایق کاری بتن
lead in insulator عایق سیم انتن
insulation loss تلف عایق بندی
insulated gate field effect transistor ترانزیستور اف ای تی باگیت عایق
insulated conduit tube لوله عایق شده
damper عایق تعدیل کننده
insulated conductor هادی عایق شده
insulated cable کابل عایق شده
insulation resistance مقاومت عایق بندی
mess kit فرف عایق غذاخوری
insulated bearing یاطاقان عایق شده
insulation voltage ولتاژ عایق بندی
electrical insulation عایق سازی الکتریکی
insulate با عایق مجزا کردن
utilidor لوله عایق کننده
tightening material مواد عایق کننده
to deaden a wall عایق کردن دیوار
thermal insulation عایق کاری گرمایشی
isolate عایق دار کردن
to deafen a wall عایق کردن دیوار
insulates با عایق مجزا کردن
acoustic ceiling سقف عایق پوش
insulating با عایق مجزا کردن
insulation fault نقص عایق کاری
isolates عایق دار کردن
isolating عایق دار کردن
insulation power factor ضریب قدرت عایق بندی
ferroxcube مواد مغناطیسی عایق غیرفلزی
clothing عایق بندی روکش کشیدن
insulated cable کابل عایق بندی شده
insulation tester دستگاه ازمایش عایق بندی
insulated bearing housing پوسته یاطاقان عایق شده
post-insulated connection پس از پیوند عایق دار شده
insulation روپوش کشی عایق کردن
asbestos mica عایق پنبه نسوز و میکا
bushing عایق غلاف حیله گردان
winding insulation عایق بندی سیم پیچی
storm door درب عایق هوای توفانی
insulation indicator دستگاه ازمایش عایق بندی
dewar محفظه عایق حرارتی با دوجداره
quad سیم چهارلای بهم پیچیده عایق
quads سیم چهارلای بهم پیچیده عایق
insulation shielding زره پوش کردن عایق بندی
ratchet [گیره عایق چرخ ضامن دار]
cold plug شمعی با الکترود عایق شده کوتاه
ratchets گیره عایق چرخ ضامن دار
weathertight محفوظ در برابر باد و باران عایق هوا
reefer خودرویی که اطاقک عایق حرارت داشته باشد
reefers خودرویی که اطاقک عایق حرارت داشته باشد
quadrangle سیم چهار لای بهم پیچیده عایق
insulation detector دستگاه ازمایش عایق بندی اشکارساز ایزولاسیون
quadrangles سیم چهار لای بهم پیچیده عایق
kapton نوعی پلاستیک عایق حرارتی باپوشش طلایی در فضاپیما
shield کابل با دو سیم مسی عایق که دورهم پیچیده شده اند
shield کابل با دو سیم مسی عایق که دور هم پیچیده شده اند
shields کابل با دو سیم مسی عایق که دورهم پیچیده شده اند
shields کابل با دو سیم مسی عایق که دور هم پیچیده شده اند
blankets لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blanketed لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blanket لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
shield , این جفت سیستم ها پس وارد یک لایه عایق می شوند تا بیشتر تصادم را کم کنند
glass wool تودهای ازرشتههای شیشهای که بعنوان عایق گرما یا درتصفیه هوا بکار میر ود
shields , این جفت سیستم ها پس وارد یک لایه عایق می شوند تا بیشتر تصادم را کم کنند
cross flow دو سیال که بصورت عمود برهم جریان دارند و توسط ورقه نازکی از هم عایق شده اند
braid shield روکشی از الیاف بافته شده ولاستیک روی یک یا چند هادی عایق شده از یکدیگر
gastight غیر قابل نفوذ در مقابل گاز عایق گاز
barricades مانع
clogged مانع
clogs مانع
barricade مانع
barricaded مانع
barricading مانع
dike مانع
clog مانع
drawbacks مانع
repellent مانع
repellents مانع
dead lock مانع
hinders مانع
hindering مانع
degage بی مانع
hindered مانع
drawback مانع
hinder مانع
curtains مانع
hold back مانع
preventive مانع
obstaele مانع
encumbrances مانع
encumbrance مانع
snags مانع
snagging مانع
snag مانع
barrier مانع
impedient مانع
impedimental مانع
impeditive مانع
barriers مانع
preventor مانع
bar مانع
stumbling blocks مانع
shields مانع
shield مانع
baulks مانع
baulking مانع
baulked مانع
bars مانع
obstacle مانع
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com