Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
covering barrier	مانع پوشاننده
Other Matches
inundatory	پوشاننده
coverer	پوشاننده
screening force	نیروی پوشاننده
screening fire	اتش پوشاننده
masking agent	عامل پوشاننده
covering fire	اتش پوشاننده
fiducial marks	علایم پوشاننده
covering tile	اجر یا تایل پوشاننده
obstructor	پوشاننده پنهان کننده
occulter	صفحه پوشاننده بیم نورافکن
gap filler	یکان پوشاننده شکافها یارخنههای بین یکانها
hedgehog	مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
hedgehogs	مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
lohmannizing	غوطه ور ساختن فلز درنمکهای ملقمه کننده و سپس روکش کردن انها توسط دو یاچند الیاژ پوشاننده محافظ
pattern bombing	بمباران پوشش کننده هدف بمباران پوشاننده
dam	سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
crest clearing	محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
dams	سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
damming	سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dammed	سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
ocant altitude	ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
obstructor	وسیله مانع تخریب مین مانع ضد اکتشاف مین
screening electrons	الکترونهای پوششی الکترونهای پوشاننده
hurdles	مانع
encumbrances	مانع
encumbrance	مانع
crest	مانع
cresting	مانع
crests	مانع
strait jackets	مانع
preventive	مانع
bars	مانع
restraints	مانع
impediment	مانع
dead lock	مانع
swimmingly	بی مانع
obstacle	مانع
restraint	مانع
hurdles	دو با مانع
degage	بی مانع
dike	مانع
interference	مانع
strait jacket	مانع
impeditive	مانع
pull back	مانع
pull-back	مانع
pull-backs	مانع
shackles	مانع
hindrance	مانع
hindrances	مانع
set back	مانع
shackled	مانع
hinders	مانع
shackle	مانع
massif	مانع
massifs	مانع
hindering	مانع
hinder	مانع
hindered	مانع
shackling	مانع
impedimental	مانع
snag	مانع
masking	مانع
snagging	مانع
hurdle	مانع
snags	مانع
block	مانع
blocked	مانع
blocks	مانع
hold back	مانع
preventor	مانع
stumbling blocks	مانع
impedient	مانع
stumbling block	مانع
hurdle	دو با مانع
barricading	مانع
clogs	مانع
clogged	مانع
clog	مانع
hedge	مانع
hedged	مانع
hedges	مانع
obstaele	مانع
constraint	مانع
drawbacks	مانع
stops	مانع
curtains	مانع
barricades	مانع
barricaded	مانع
barricade	مانع
flight	مانع در دو
flight	مانع
barrier	مانع
stop	مانع
stopped	مانع
stopping	مانع
balking	مانع
repellents	مانع
balk	مانع
balked	مانع
balks	مانع
baulked	مانع
baulking	مانع
baulks	مانع
repellent	مانع
shield	مانع
shields	مانع
impediments	مانع
bar	مانع
in the way	مانع
drawback	مانع
barriers	مانع
handicap	مانع
handicaps	مانع
debarred	مانع شدن
debarring	مانع شدن
legal impediment	مانع مشروع
fettering	قید مانع
revoked	مانع شدن
debars	مانع شدن
legal impediment	مانع قانونی
prevents	مانع شدن
debar	مانع شدن
impeded	مانع شدن
revoking	مانع شدن
impedes	مانع شدن
keep back	مانع شدن
revoke	مانع شدن
intermediate hurdle	مانع متوسط
intromit	مانع شدن
keep away	مانع شدن
hinder	مانع شدن
impede	مانع شدن
revokes	مانع شدن
fetters	قید مانع
deterrent	مانع شونده
barbette	مانع برج
beach obstacle	مانع ساحلی
bulletproof	ضد یا مانع گلوله
class barrier	مانع طبقهای
covering barrier	مانع پوششی
bloc	مانع ورادع
defilade	حفاظ مانع
deobstruent	رد کننده مانع یا سد
dike	دیوار مانع
emcumber	مانع شدن
estop	مانع شدن
antisubmarine barrier	مانع ضد زیردریایی
acinetic	مانع حرکت
prevent	مانع شدن
deterrents	مانع شونده
repressive	مانع شونده
crested	مانع دید
sound barrier	مانع صوتی
stockades	ایجاد مانع
stockade	ایجاد مانع
hold-ups	مانع شدن
hold-up	مانع شدن
hold up	مانع شدن
preventing	مانع شدن
prevented	مانع شدن
estopel	مانع ادعا
crimps	مانع چروکیدن
crimped	مانع چروکیدن
hurdler	دونده دو با مانع
obstructed	مانع شدن
obstruct	مانع شدن
hinders	مانع شدن
imperviable	مانع ازدخول
in the road	مانع راه
hindering	مانع شدن
incumber	مانع شدن
inhibiter	مانع شونده
hindered	مانع شدن
inhibitor	مانع شونده
blocs	مانع ورادع
obstructing	مانع شدن
obstructs	مانع شدن
crimp	مانع چروکیدن
excludes	مانع شدن
exclude	مانع شدن
rein	مانع شدن
withholds	مانع شدن
withholding	مانع شدن
withhold	مانع شدن
withheld	مانع شدن
gelandesprung	پرش از مانع
antitank obstacle	مانع ضد تانک
high hurle	مانع بلند
water jump	مانع ابی
bars	مانع شدن
legitimate excuse	مانع مشروع
bar	مانع شدن
resists	مانع شدن
resisting	مانع شدن
resist	مانع شدن
shields	مانع شدن
shield	مانع شدن
hitching	مانع محظور
hitches	مانع محظور

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com