Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
English
Persian
gleety
مانند تراوش سوزاکی
Other Matches
gleet
تراوش سوزاکی
gonorrhoeal
سوزاکی
gonorrheal
سوزاکی
infltrate
با تراوش گذراندن تراوش کردن
fire ship
ادم سوزاکی یاکوفتی
gonococcal
سوزاکی مربوط به میکرب سوزاک
gonococcic
سوزاکی مربوط ب_ه میبکرب سوزاک
secernent
تراوش افزا اروی تراوش افزا
bushbabies
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbaby
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
fossiliferous
فسیل مانند سنگواره مانند
lamellate
لایه مانند ورقه مانند
exudation
تراوش
transudation
تراوش
secretion
تراوش
leaked
تراوش
overflowing
تراوش
seeps
تراوش
seeping
تراوش
seeped
تراوش
weep
تراوش
seep
تراوش
weeps
تراوش
leaks
تراوش
infiltration
تراوش
variations
تراوش
variation
تراوش
leakage
تراوش
leakages
تراوش
percolation
تراوش
permeation
تراوش
flux
تراوش
gushes
تراوش
gushed
تراوش
gush
تراوش
leak
تراوش
seepage area
منطقه تراوش
leaked
تراوش کردن
transudate
عرق تراوش
leak
تراوش کردن
leakages
تراوش کردن
infiltrate
تراوش کردن
infiltrates
تراوش کردن
seepage surface
سطح تراوش
infiltrated
تراوش کردن
impermeable
تراوش ناپذیر
to spring a leak
تراوش کردن
exude
تراوش کردن
infiltrating
تراوش کردن
transude
تراوش کردن
exuding
تراوش کردن
leaks
تراوش کردن
oozing
تراوش کردن
percolate
تراوش کردن
percolated
تراوش کردن
osmosis
اسمز تراوش
oozed
تراوش کردن
percolates
تراوش کردن
ooze
تراوش کردن
percolating
تراوش کردن
exuded
تراوش کردن
oozes
تراوش کردن
exudes
تراوش کردن
leakage
تراوش کردن
seepage area
حوزه تراوش
to leak
تراوش کردن
seeped
تراوش کردن
seeping
تراوش طبیعی
seeping
تراوش کردن
seeps
تراوش طبیعی
seeps
تراوش کردن
pourer
تراوش کننده
psychic secretion
تراوش روانی
seep
تراوش کردن
diffusion of electrolyte
تراوش الکترولیت
grid leak
تراوش شبکه
osmotic
تراوش کننده
perviousness
تراوش پذیری
percolation
فرورفت تراوش
inpour
تراوش کردن
osmotically
از راه تراوش
seep
تراوش طبیعی
infiltration coefficient
ضریب تراوش
seeped
تراوش طبیعی
osmose
تراوش کردن
gleet
تراوش کردن
secernent
تراوش کننده
permeability
تراوش پذیری
pour
تراوش بوسیله ریزش
poured
تراوش بوسیله ریزش
infiltration
پالایش بوسیله تراوش
pours
تراوش بوسیله ریزش
puddling
تراوش ناپذیر کردن
puddled soil
خاک تراوش ناپذیر
impermeability
نفوذناپذیری تراوش ناپذیری
seeps
چکه تراوش کردن
seeping
چکه تراوش کردن
impermeable
غیر قابل تراوش
seep
چکه تراوش کردن
drooling
اب از دهان تراوش شدن
seeped
چکه تراوش کردن
pouring
تراوش بوسیله ریزش
drooled
اب از دهان تراوش شدن
drool
اب از دهان تراوش شدن
exocrine
بخارج تراوش کننده
drools
اب از دهان تراوش شدن
brights disease
تراوش پیشاب سفید
oozy
لجن الود تراوش کننده
rib to prevent seepage
پشت بند جلوگیری از تراوش
seepage of oil
تراوش طبیعی نفت در روی زمین
radiant flux
درجه نشر و تراوش نیروی موجی
peptic gland
دژ پبهی که شیره معده از ان تراوش میکند
secernent
اندامی که چیزی ازان تراوش کند
adjustable wheel
چرخ تنظیم پذیر
[مانند بلندی]
[چرخ تطبیق پذیر]
[مانند نوع جاده]
hydathode
ساختمان پوششی گیاهان عالی که دارای عمل تراوش مایع میباشند
bilge
رخنه پیدا کردن تراوش کردن
incretion
ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
bleeding
بالازدگی قیر به سطح تراوش قیر
secretes
تراوش کردن پنهان کردن
secrete
تراوش کردن پنهان کردن
secreted
تراوش کردن پنهان کردن
secreting
تراوش کردن پنهان کردن
without an e.
بی مانند
vide
مانند
capitate
مانند سر
reedier
نی مانند
similiar
مانند
inapproachable
بی مانند
mammilary
مانند
impish
جن مانند
mammilliform
مانند
liplike
لب مانند
capillaceous
مانند نخ
myrtle formed
اس مانند
similar
مانند
lambdoid
مانند
penniform
پر مانند
plumelike
پر مانند
reedy
نی مانند
reediest
نی مانند
womanlike
زن مانند
argillaceous
رس مانند
frothy
کف مانند
analog
مانند
near-
مانند
fluty
نی مانند
floriform
گل مانند
encephaloid
مخ مانند
etcetera
و مانند ان
arundinaceous
نی مانند
analogous
مانند
tendinous
بی مانند
threadlike
نخ مانند
unequaled
بی مانند
tough
پی مانند
tougher
پی مانند
toughest
پی مانند
gypsiferous
گچ مانند
pipelike
نی مانند
argillaceous
گل مانند
goatish
بز مانند
plumose
پر مانند
aquiform
اب مانند
fulidal
اب مانند
simulant
مانند
anthoid
گل مانند
filiform
نخ مانند
and so on
و مانند ان
after the example of
مانند
thready
نخ مانند
as
مانند
inimitable
بی مانند
unequalled
بی مانند
etc
و مانند آن
icily
یخ مانند
uniquely
بی مانند
incomparable
بی مانند
unparalleled
بی مانند
foggier
مانند مه
foggiest
مانند مه
unapproachable
بی مانند
feathery
پر مانند
foggy
مانند مه
unique
بی مانند
analogues
مانند
nearest
مانند
nearer
مانند
analogue
مانند
nearing
مانند
nears
مانند
unprecedentedly
بی مانند
blotchy
لک مانند
near
مانند
string
نخ مانند
unprecedented
بی مانند
neared
مانند
castellated
دژ مانند
dagger
خنجر مانند
falchion
خنجر مانند
willowy
بید مانند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com