English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
repositional مانند حرف اضافه
Other Matches
overtime وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
bushbaby گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbabies گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
lamellate لایه مانند ورقه مانند
fossiliferous فسیل مانند سنگواره مانند
checksum آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
check total آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
adjustable wheel چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
excess اضافه
plussage اضافه
extra <adj.> اضافه
special <adj.> اضافه
increscent اضافه
plusage اضافه
excesses اضافه
increase اضافه
augmentation اضافه
surpluses اضافه
additions اضافه
addition اضافه
increased اضافه
increases اضافه
overplus اضافه
extra اضافه
in addition to <prep.> به اضافه
extra- اضافه
extras اضافه
in a. to به اضافه
spare اضافه
surplus اضافه
spared اضافه
accessed الحاق اضافه
access الحاق اضافه
accesses الحاق اضافه
accessing الحاق اضافه
affixes اضافه نمودن
adding اضافه کردن
overloads اضافه فرفیت
superimposable قابل اضافه
add اضافه کردن
overshoot اضافه جهش
budget surplus اضافه بودجه
eke اضافه کردن بر
excesses اضافه مازاد
overloaded اضافه بار
salary increase اضافه حقوق
overloading اضافه فرفیت
overloads اضافه بار
overloading اضافه بار
overloading اضافه بارگذاری
confession and avoidance به ان اضافه میکند
overpopulation اضافه جمعیت
overshooting اضافه جهش
possessives حالت اضافه
step up اضافه کردن
possessive حالت اضافه
excess اضافه مازاد
exeed اضافه شدن از
excess price اضافه قیمت
excess luggage اضافه بار
premiums اضافه ارزش
premium اضافه ارزش
overloading بارگذاری اضافه
imburse اضافه کردن
overshoots اضافه جهش
adds اضافه کردن
genitive حالت اضافه
per حروف اضافه
over and above <adv.> اضافه بر این
on top of this <adv.> اضافه بر این
over load اضافه بار
widening اضافه پهنا
service charge اضافه کار
added to that اضافه بران
overcharging اضافه هزینه
moreover <adv.> اضافه بر این
in addition <adv.> اضافه بر این
overcharges اضافه هزینه
affixed اضافه نمودن
affix اضافه نمودن
affixing اضافه نمودن
added اضافه شده
overdrafts اضافه برداشت
beyond that <adv.> اضافه بر این
surcharge اضافه بها
surcharge اضافه بار
surcharges اضافه بها
surcharges اضافه بار
add اضافه کردن
on to <adv.> اضافه بر این
append اضافه کردن
subjoin اضافه کردن
prepositions حرف اضافه
on top of that <adv.> اضافه بر این
overdraft اضافه برداشت
preposition حرف اضافه
further [moreover] <adv.> اضافه بر این
furthermore <adv.> اضافه بر این
superimposable اضافه شدنی
surtax اضافه مالیات
overload اضافه فرفیت
overtime اضافه کار
overtime اضافه کاری
what is more <adv.> اضافه بر این
overloaded اضافه فرفیت
margin product اضافه محصول
overproduction اضافه تولید
additionally <adv.> اضافه بر این
overcharged اضافه هزینه
overpotential اضافه ولتاژ
aside from that <adv.> اضافه بر این
gen حالت اضافه
besides <adv.> اضافه بر این
forby <adv.> اضافه بر این
overcharge اضافه هزینه
overvoltage اضافه ولتاژ
overtimer اضافه کار کن
overload اضافه بار
also [moreover] <adv.> اضافه بر این
superelevation بلندی بر اضافه ارتفاع
effusion اضافه جریان بزور
effusions اضافه جریان بزور
capital gains اضافه ارزش سرمایه
prepositionally بطور حرف اضافه
add in memory اضافه کردن به حافظه
postpositive preposition حرف اضافه الحاقی
not to mention ... <idiom> به اضافه اینکه ... است
overload circuit breaker فیوز اضافه بار
non-add subtotal اضافه نکردن به زیرکل
throw in <idiom> اضافه دادن یا گذاشتن
run up <idiom> به مقدارچیزی اضافه کردن
play down بازی در وقت اضافه
extra bed تخت خواب اضافه
additional bed [accommodation of persons] تخت خواب اضافه
not to say ... <idiom> به اضافه اینکه ... است
perquisite عایدی اضافه برحقوق
perquisites عایدی اضافه برحقوق
over reinforcement اضافه ارماتورگذاری شده
gerund اسمی که از اضافه کردن
over time pay مزد اضافه کاری
over time pay پول اضافه کار
overbreak خاکبرداری اضافه برنیمرخ
overdraw اضافه برداشت کردن
overload circuit switch فیوز اضافه بار
overload principle اصل اضافه باری
gerunds اسمی که از اضافه کردن
import surcharge حقوق گمرکی اضافه
ads حرف اضافه لاتینی بمعنی
insets افزودن اضافه کردن گذاشتن
ad حرف اضافه لاتینی بمعنی
accession شیی ء اضافه یا الحاق شده
overshoots از حد خارج شدن اضافه جهیدن
overtime pay مزد یا حقوق اضافه کاری
net worth tax مالیات بر اضافه ارزش دارائی
overhead personnel پرسنل اضافی یا اضافه برسازمان
toincrease any one's salary اضافه حقوق بکسی دادن
let off steam <idiom> ازدست دادن انرژی اضافه
pad the bill <idiom> اضافه شدن هزینههای کاذب
put in <idiom> اضافه چیزی که قبلا گفته شد
leap day روز اضافه در سال کبیسه
ring up <idiom> اضافه کردن آمار پولی
over issue اضافه براعتبار رواج دادن
augmenter مقداری که به دیگری اضافه میشود
subjoin در پایان افزودن اضافه کردن
overshoot از حد خارج شدن اضافه جهیدن
cost plus اضافه بر بهای تمام شده
raises ترقی دادن اضافه حقوق
forfeiture of premiums ضرر اضافه ارزش سهام
overshooting از حد خارج شدن اضافه جهیدن
raise ترقی دادن اضافه حقوق
premium statement صورت اضافه ارزش سهام
spare ذخیره اضافه براحتیاج انی
latent اضافه ازفرفیت بار موجود
inseparable preposition حرف اضافه لازم یا جدانشدنی
unjustified که با کامپیوتر اضافه شده است
producer surplus اضافه ارزش تولید کننده
inset افزودن اضافه کردن گذاشتن
height money اضافه بهای کار در ارتفاع
spared ذخیره اضافه براحتیاج انی
repositional با حروف اضافه اغاز شده
collection of premiums وصول اضافه ارزش سهام
surcharges اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
increment مقدار عدد اضافه شده به ثبات
surcharge اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
addend عدد اضافه شده به حاصل در جمع
overweight تحمل وزن اضافه از طرف اسب
overdraft دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
overdrafts دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
super numerary نفر یا سرباز اضافه برسازمان یا زیادی
c i f قیمت کالا به اضافه هزینه بیمه و
cost and frieght قیمت کالا به اضافه کرایه حمل
eager beaver <idiom> شخص همیشه داوطلب کار اضافه
We have two books extra. دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
increments مقدار عدد اضافه شده به ثبات
shore up <idiom> اضافه کردن چیزی که ضعیف است
entremets غذای لذید اضافه بر برنامه معمولی
additional آنچه جمع شده یا اضافه است
odd man out <idiom> آدم [چیز] اضافه یا زاید [در گروهی از آدمها]
Do I have to pay a supplement? آیا من چیزی اضافه باید پرداخت کنم؟
superimpose روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com