English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4 milliseconds)
English Persian
celluloid مانند سلول
Search result with all words
photovoltaic cell مبدلی که مانند سلول فتوالکتریک تابشهای الکترومگنتیک را با طول موجهای مرئی و نزدیک ان به الکتریسیته تبدیل میکند
Other Matches
spermatid سلول حاصله از تقسیم سلول منی سازکه تبدیل به سلول منی میشود
spermatogonium سلول اولیه جنس نر سلول بیضه
isogamete سلول جنسی که ازنظر شکل و کار از سلول جنسی جفت خود قابل تشخیص نیست
gametangium سلول یا عضوسازنده سلول جنسی
bushbabies گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbaby گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
fossiliferous فسیل مانند سنگواره مانند
lamellate لایه مانند ورقه مانند
cell سلول
zoogamete سلول
cells سلول
data cell سلول
odontoblast سلول دندانی
cells پیل سلول
memory cell سلول حافظه
cellular سلول دار
photoconductive cell سلول فوتورسانا
lymph cell سلول لنف
germ cell سلول تخم
germ cell سلول نطفه
selenium cell سلول سلنیومی
photoelectric cell سلول فتوالکتریکی
binary cell سلول دودویی
solar cell سلول خورشیدی
solar cells سلول خورشیدی
stractural cell سلول ساختاری
locular سلول دار
gonium سلول نطفه
cells سلول یکنفری
unit cell سلول واحد
accumulator cell سلول اکومولاتور
nerve cell سلول عصبی
active cell سلول فعال
cell سلول یکنفری
mononuclear سلول یک هستهای
syncytium سلول چند هسته ایی
cell پیل سلول
phagocytosis سلول خواری
photoelectric cell سلول فتوالکتریک
transformer cell سلول ترانسفورماتور
gonocyte سلول جنسی
photo cell سلول فتوالکتریک
cellule سلول کوچک
wards سلول زندان
cellulated سلول دار
storage cell سلول انباره
ward سلول زندان
cellulous سلول دار
cleave شکافتن سلول
cleaved شکافتن سلول
cleaves شکافتن سلول
scarlet sage سلول اتشی
pixel سلول تصویر
data cell سلول داده
cytology سلول شناس
galvanic cell سلول گالوانی
gametangium سلول جنسی
phagocyte سلول بیگانه خوار
half cell reaction واکنش نیم سلول
half cell potential پتانسیل نیم سلول
ectoclast پوسته خارجی سلول
endoderm لیف درخت یا سلول
ideal galvanic cell سلول گالوانیکی ایده ال
spermatogonium سلول موجد تخم
karyoplasm پرتوپلاسم هسته سلول
interneural وابسته به سلول عصب
intracellular واقع در درون سلول
primitive cell سلول واحد ابتدایی
progamete سلول مولد تخمچه
interneuron وابسته به سلول عصب
gonocyte سلول تولید کننده
barrier layer cell سلول لایه سدی
cataplasia تغییرات قهقهرایی در سلول
cellulosic ساخته شده از سلول
karyokinesis تقسیم غیرمستقیم هسته سلول
enclosure سلول تارکان دنیا [دین]
engram تحولات دائمی هسته سلول
endosarc قسمت درونی سفیده سلول
light sensitive cell سلول حساس در برابر نور
microphage سلول میکروب خوار کوچک
engramme تحولات دائمی هسته سلول
acrosome برجستگی قدامی سلول جنسی نر
end centered unit cell سلول واحد دو وجهی متقابل پر
macrogamete سلول جنسی ماده بزرگتر
eletric eye سلول فوتوالکتریک چشم الکتریکی
ovum سلول نطفه ماده تخمک
lysis زوال وفساد سلول وغیره
loculus سلول یا حفره تخمدان مرکب
lysate محصول زوال وفساد تدریجی سلول
gametogenesis ایجاد سلول جنسی قابل لقاح
entry مقدار اطلاعات درون یک سلول مشخص
biont واحد مستقل موجود زنده سلول
chromatolysis تجزیه وتحلیل مواد رنگی سلول
fibrocyte سلول دوکی شکل بافت همبندی
gonogenesis کمال و بلوغ سلول نطفه یاجرثومه
nucleolus هستک گرد میان هسته سلول
guard cell یکی از دو سلول لوبیایی شکلی که منافذ
solar cell سلول خورشیدی [الکترونیک مهندسی برق]
photovoltaic cell سلول خورشیدی [الکترونیک مهندسی برق]
histogram نمایش طرز انتشار وفواصل وارتفاع سلول ها از هم
unipotent دارای قدرت رویش در یک جهت یا بصورت یک سلول
zero condition حالت یک سلول مغناطیسی زمانی که صفر را نمایش میدهد
gamete سلول جنسی بالغ قابل تکثیر انگل مالاریا
meiosis تغییرات متوالی هسته که منتهی به تشکیل سلول جدیدمیگردد
haplosis تقلیل تعدادکروموزوم ها درنتیجه تقسیم بدو سلول منفرد
mitosis تقسیم هسته سلول بدوقسمت بدون کم شدن کرموزم ها
gametophore سلول تغییر یافته و منشعب جنسی قابل لقاح
gametocyte سلولی که تقسیم شده و از ان سلول جنسی بوجود میاید
adjustable wheel چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
germ layer یکی از طبقات سلول ابتدایی جنین پس از تکمیل مرحله گاسترولا
histochemistry علمی که درباره پدیدههای شیمیایی سلول وبافت بحث میکند
gastrea رویان کیسهای شکل ابتدایی که از دو قشر سلول تشکیل یافته
gastraea رویان کیسهای شکل ابتدایی که از دوقشر سلول تشکیل یافته
bit mapped screen pixel یک صفحه نمایش که در ان هر سلول تصویری میتوانددر ارتباط با مکانی از حافظه
unbalanced cell سلول باطری نیکل کادنیم که بیش از سلولهای دیگر تخلیه شده است
lymphoblast سلولی که تبدیل بذره سفید یابیرنگ بلغم یاخلط میگردد سلول نرسیده لنفی
pronucleus هسته سلول قابل لقاح پس ازتکمیل دوره بلوغ وورودنطفه به درون تخم جانور
kil مقبره این کلمه بصورت پیشوند وپسوند نیزبکاررفته وبمعنی >حجره و سلول ونهر<است
gonidium یکی از سلولهای سبزی که زیر غشاء خارجی بدنه گیاه گلسنگها وجود دارد سلول جنسی جلبک ها وقارچ ها
microphagus سلول میکروب خوار کوچک خرد خوار
cross fertilization لقاح دو سلول جنسی متفاوت لقاح متقابل
karyology هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
loculate سلول دار حجره دار
impish جن مانند
etcetera و مانند ان
reedy نی مانند
encephaloid مخ مانند
goatish بز مانند
similar مانند
pipelike نی مانند
fulidal اب مانند
reedier نی مانند
capillaceous مانند نخ
plumose پر مانند
capitate مانند سر
reediest نی مانند
fluty نی مانند
floriform گل مانند
filiform نخ مانند
arundinaceous نی مانند
argillaceous رس مانند
tougher پی مانند
myrtle formed اس مانند
tough پی مانند
inapproachable بی مانند
frothy کف مانند
lambdoid مانند
mammilliform مانند
analogous مانند
liplike لب مانند
toughest پی مانند
penniform پر مانند
argillaceous گل مانند
aquiform اب مانند
anthoid گل مانند
analog مانند
and so on و مانند ان
gypsiferous گچ مانند
after the example of مانند
womanlike زن مانند
plumelike پر مانند
mammilary مانند
unprecedentedly بی مانند
unapproachable بی مانند
thready نخ مانند
icily یخ مانند
foggy مانند مه
near مانند
near- مانند
neared مانند
nearer مانند
nearest مانند
tendinous بی مانند
nearing مانند
nears مانند
analogue مانند
as مانند
similiar مانند
etc و مانند آن
string نخ مانند
uniquely بی مانند
blotchy لک مانند
foggier مانند مه
foggiest مانند مه
without an e. بی مانند
analogues مانند
simulant مانند
threadlike نخ مانند
unique بی مانند
unparalleled بی مانند
unequalled بی مانند
unprecedented بی مانند
inimitable بی مانند
incomparable بی مانند
unequaled بی مانند
feathery پر مانند
castellated دژ مانند
vide مانند
vaporous مانند بخار
weblike تار مانند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com