English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
chondroid مانند نرمه استخوان
Other Matches
cartilage نرمه استخوان
gristle غضروف نرمه استخوان
gristliness شباهت به نرمه استخوان حالت غضروفی
condyloid مانند مهره استخوان
myeloid مانند مغز استخوان
osteoid استخوان مانند استخوانی
hyprostosis رویش غیر طبیعی استخوان کلفت شدگی استخوان برامدگی استخوان
green stick شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
osteotomy برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
astragalus استخوان قوزک یا اشتالنگ استخوان کعب
zygoma استخوان قوس وجنه استخوان گونه
syynostosis ترکیب دو استخوان وتکمیل استخوان واحدی
fine gravel نرمه شن
lobes نرمه
lobe نرمه
fontanelle نرمه سر
ischium استخوان ورک استخوان نشیمنگاهی
periosteum پوشش استخوان ضریع استخوان
condyle مهره استخوان- برامدگی استخوان
drizzled نرمه باران
lobe of the car نرمه گوش
drizzling نرمه باران
earlobes نرمه گوش
lobated دارای نرمه
earlobe نرمه گوش
lappet نرمه گوش
lobule نرمه کوچک
lobulate نرمه دار
drizzles نرمه باران
lobate دارای نرمه
drizzle نرمه باران
shivers نرمه سنگ
lobation دارای نرمه بودن
sural وابسته به نرمه ساقه پا
lobular شبیه نرمه گوش
occiput استخوان قمحدوه استخوان پس سر
vomer استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
bushbabies گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbaby گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
lamellate لایه مانند ورقه مانند
fossiliferous فسیل مانند سنگواره مانند
calf نرمه ساق پا ماهیچه ساق پا
calves نرمه ساق پا ماهیچه ساق پا
filler خاکه سنگ نرمه سنگ
fillers خاکه سنگ نرمه سنگ
adjustable wheel چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
lappets [حواشی و نقوش بکار رفته در انتهای فرش بافته شده در ترکیه که شکل اصلی بصورت بندی پنج ضلعی است و در آن اشکال هندسی یکسان که انتهای آن تا حدودی به نرمه گوش شباهت دارد استفاده می شود.]
osteotome استخوان بر
tarsus استخوان مچ پا
jawbone استخوان فک
jawbones استخوان فک
bone استخوان
ossicle استخوان چه
boneless بی استخوان
boned استخوان
bones استخوان
fleshy بی استخوان
boning استخوان
fleshier بی استخوان
fleshiest بی استخوان
natchbone استخوان
barebone استخوان خالی
aitch bone استخوان کفل
baleen استخوان نهنگ
temporal bone استخوان گیجگاه
ossific استخوان ساز
palating استخوان کام
tarsometatarsus استخوان مچ پاواستخوان کف پا
talus استخوان قاپ
bone marrow مغز استخوان
parietal استخوان اهیانه
osteoid استخوان وار
thighbone استخوان ران
ungual bone استخوان ناخنی
osteal شبیه استخوان
ostosis استخوان سازی
anklebone استخوان قوزک
osteography شرح استخوان ها
osteomalacia ملاست استخوان
anvil bone استخوان سندانی
osteoma ورم استخوان
osteology استخوان شناسی
stirrup استخوان رکابی
stirrups استخوان رکابی
osteologist استخوان شناس
marrows مغز استخوان
osteogenesis تشکیل استخوان
osteogenesis پیدایش استخوان
wishbone استخوان جناق
wishbones استخوان جناق
osteitis ورم استخوان
boney استخوان دار
osteitis اماس استخوان
carcases استخوان بندی
ankle bone استخوان قوزک
thigh bone استخوان ران
carcass استخوان بندی
carcasses استخوان بندی
marrow مغز استخوان
hulking درشت استخوان
humeri استخوان بازو
humeri استخوان عضله
humerus استخوان بازو
humerus استخوان عضله
humeruses استخوان بازو
humeruses استخوان عضله
reckets نرمی استخوان
shoulder blade استخوان شانه
ossification تشکیل استخوان
skelton استخوان بندی
shoulder blades استخوان شانه
raspatory استخوان ساب
raspatory استخوان تراش
reckets استخوان نرمی
shacklebone استخوان قاپ
shacklebone استخوان مچ دست
rickety نرم استخوان
caries پوسیدگی استخوان
sacrum استخوان خاجی
anvils استخوان سندانی
anvil استخوان سندانی
skeleton استخوان بندی
scalping iron استخوان تراش
xyster استخوان تراش
scaular استخوان شانه
skeletons استخوان بندی
scroll bone استخوان فرفرهای
reckets ملاست استخوان
cheekbone استخوان گونه
cheekbones استخوان گونه
spillikin ریزه استخوان
rickets نرمی استخوان استخوان نرمی
pith مخ استخوان اهمیت
femora استخوان ران
femur استخوان ران
femurs استخوان ران
jawbones استخوان ارواره
jawbone استخوان ارواره
fracturing شکستگی استخوان
fractures شکستگی استخوان
fractured شکستگی استخوان
fracture شکستگی استخوان
kneecaps استخوان کشگک
kneecap استخوان کشگک
dislocation دررفتگی استخوان
funny bones استخوان ارنج
funny bone استخوان ارنج
ckeek bone استخوان گونه
zygomatic bone استخوان گونه
scapula استخوان کتف
scapulas استخوان کتف
stapes استخوان رکابی
pubis استخوان شرمگاه
hammers استخوان چکشی
hammered استخوان چکشی
hammer استخوان چکشی
stirrup bone ;stirrup bone استخوان رکابی
blade استخوان پهن
To set a bone. استخوان جا انداختن
the humeral bone استخوان عضد
innominate bone استخوان بی نام
bony استخوان دار
fish bone استخوان ماهی
incus استخوان سندانی
knucklebone استخوان قوزک
dengue تب استخوان شکن
illium استخوان حرقفی
maxillary bone استخوان ارواره
huckle bone استخوان چاربند
malleus استخوان چکشی
malleolus استخوان غوزک
malar bone استخوان گونه
huckle bone استخوان لگن
luxation در رفتگی استخوان
kneepan استخوان کشگک
epiphysis شاخ استخوان
ethmoid استخوان غربالی
humeeerus استخوان بازو
humeeerus استخوان عضد
carcse استخوان بندی
carcass استخوان بندی
hyperostosis برامدگی استخوان
the humeral bone استخوان بازو
hyoid bone استخوان لامی
metacarpal استخوان کف دست
structuring استخوان بندی
ilium استخوان حرقفی
structures استخوان بندی
patellae استخوان کشکک
ethmoid استخوان پرویزنی
exostosis برامدگی استخوان
structure استخوان بندی
shinbone استخوان قلم پا
orthopedics جراحی استخوان
calcaneum استخوان پاشنه
navicular bone استخوان زورقی
carpale استخوان مچ دست
cariosity پوسیدگی استخوان
framework استخوان بندی
osteomalacia نرمی استخوان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com