English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
scoldpaceous مانند نوک دراز
Search result with all words
lacrosse بازی بین دو تیم 01نفره مردان 21 نفره مردان با چوب دراز توردار کیسه مانند برای گرفتن و پرتاب گوی
Other Matches
bushbaby گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbabies گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
lamellate لایه مانند ورقه مانند
fossiliferous فسیل مانند سنگواره مانند
soricine موش پوزه دراز شبیه موش پوزه دراز
adjustable wheel چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
lengthy دراز
longer دراز
longed دراز
toom دراز
longish دراز
oblongated دراز
oblongs دراز
oblong دراز
macro دراز
linear دراز
longheaded دراز سر
long دراز
long- دراز
longest دراز
dolichomorphic دراز تن
verbose دراز
to be prolonged دراز
to eke out دراز
long headed سر دراز
prolix دراز
to piece out دراز
longs دراز
lengthwise دراز
lengthens دراز شدن
lengthens دراز کردن
lengthening دراز شدن
elongate دراز شدن
elongate دراز کردن
sniping نوک دراز
snipes نوک دراز
sniped نوک دراز
long-time دراز مدت
morella cherry گیلاس دم دراز
lengthen دراز کردن
lengthen دراز شدن
lengthened دراز کردن
lengthened دراز شدن
elongating دراز شدن
lengthening دراز کردن
elongating دراز کردن
elongates دراز کردن
tender fleshed cherry گیلاس دم دراز
elongates دراز شدن
snipe نوک دراز
lantern jawed چانه دراز
oblong دراز پهنا
long eared گوش دراز
long run دراز مدت
long shunt شنت دراز
long term دراز مدت
long wind دراز نفسی
far-fetched دور و دراز
narrowest دراز وباریک
narrower دراز وباریک
narrowed دراز وباریک
narrow دراز وباریک
long bone استخوانهای دراز
long billed نوک دراز
long necked گردن دراز
long bill نوک دراز
far fetched دور و دراز
weedy دراز و باریک
gangling طولانی و دراز
in the long run در دراز مدت
oblongs دراز پهنا
lanternjaws چانه دراز
drag on <idiom> دراز کردن
protract دراز کردن
prolongate دراز کردن
prolixity دراز نویسی
stretches دراز کردن
longeval دراز عمر
lanky دراز وباریک
stretch دراز کردن
long-life عمر دراز
long life عمر دراز
longhead کله دراز
stretched دراز کردن
longevity دراز عمری
proboscis پوزه دراز
longer-term دراز مدت
blue moon زمان دراز
long term <adj.> دراز مدت
long run [American E] <adj.> دراز مدت
oblonated دراز :درازنا
pintail اردک دم دراز
codlin یکجورسیب دراز
at full length دراز کشیده
wader مرغ دراز پا
proboscises پوزه دراز
long range دراز مدت
elongation دراز شدگی
string چسبناک دراز
extend دراز کردن
to stretch out دراز کردن
long-term دراز مدت
codling یکجورسیب دراز
streek دراز کردن
inductile دراز نشو
ileum روده دراز
long-winded دراز نفس
long winded دراز نفس
verbalization دراز گویی
long-drawn-out دور و دراز
couchant دراز کشیده
rangy ولگرد پا دراز و لاغر
orang-outang یکجوربوزینه دراز دست
chatterbox ادم روده دراز
chatterboxes ادم روده دراز
windbag نطاق روده دراز
windbags نطاق روده دراز
mongoose میمون پوزه دراز
long lived دارای عمر دراز
verbosity دراز نویسی پرگویی
long lived دراز عمر معمر
tractile لوله شو دراز شدنی
secular trend روند دراز مدت
chaise longue نوعی نیمکت دراز
chaises longues نوعی نیمکت دراز
longevous دارای عمر دراز
interminably بطور بسیار دراز
long-lived دراز عمر معمر
long-lived دارای عمر دراز
mongooses میمون پوزه دراز
deferred liability دیون دراز مدت
weeding دراز و لاغر پوشاک
verbose دراز نویس درازگو
extended pole piece قطبک دراز شده
long horned grasshopper ملخ شاخک دراز
long necked flask بالن گردن دراز
weeded دراز و لاغر پوشاک
to live a long life عمر دراز کردن
abusive ناسزاوار زبان دراز
long term memory حافطه دراز مدت
paidle یکجوربیل دسته دراز
full bottomed دارای دنباله دراز
to make old bones عمر دراز کردن
weed دراز و لاغر پوشاک
orangutan بوزینه دست دراز
tusks دندان دراز وتیز
porrect دراز کردن جلوگذاردن
longer-term دوره دراز مدت
proboscis monley بوزینه دراز بینی
long-term دوره دراز مدت
prolate دوک وار دراز
tirades سخنرانی دراز وشدیداللحن
tirade سخنرانی دراز وشدیداللحن
lanternjaws ارواره دراز و لاغر
repose دراز کشیدن غنودن
ileac وابسته به روده دراز
ileal وابسته به روده دراز
tusk دندان دراز وتیز
reach دراز کردن دست
ringtail تلیله نوک دراز
daddy-long-legs بابا لنگ دراز
spindles دراز و باریک شدن
spindle دراز و باریک شدن
mygale موش پوزه دراز
johnboat قایق دراز و باریک
ileitis اماس روده دراز
scolopax جنس نوک دراز
orang-outans یکجوربوزینه دراز دست
kick around <idiom> دراطراف دراز کشیدن
hatchet face صورت دراز وباریک
toboggan سورتمه دراز و باریک
gibbon میمون دراز دست
toboggans سورتمه دراز و باریک
gibbons میمون دراز دست
longhorn گاو شاخ دراز
longhorn گوسفند شاخ دراز
orang outang یکجوربوزینه دراز دست
orang-outangs یکجوربوزینه دراز دست
orangoutang بوزینه دست دراز
godwit نوک دراز ابی
longicorn دارای شاخک دراز
grallatorial وابسته به دراز پایان
long haul <idiom> مسافت دراز یا سفرکردن
its was extended مدت اعتبارانرا دراز کردند
guttersnipe نوک دراز یا پاشله معمولی
sesquipedalian معتاد به استعمال لغات دراز
wands هدف باریک و دراز چوبی
diaphysial مربوط ببدنهء استخوانهای دراز
wand هدف باریک و دراز چوبی
rectangles چهار گوش دراز مستطیل
to reach down سوی پائین دراز کردن
lantern jawed دارای ارواره دراز و لاغر
rectangle چهار گوش دراز مستطیل
backstraight قسمت دراز و مستقیم پیست
Stretch your legs according to your coverlet . <proverb> پایت را به اندازه گلمت دراز کن .
diaphyseal مربوط ببدنهء استخوانهای دراز
right angled parallelogram مربع مستطیل چارگوش دراز
fly rod چوب مجوف دراز ماهیگیری
elongate دراز کردن امتداد دادن
elongates دراز کردن امتداد دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com