Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (11 milliseconds)
English
Persian
testudinarious
مانند کاسه سنگ پشت
testudineous
مانند کاسه سنگ پشت
testudinate
مانند کاسه سنگ پشت
Search result with all words
patellar
مانند کاسه زانو
patellate
مانند کاسه زانو
patelliform
مانند کاسه زانو بشکل قاب یا دوری یا طشت
porringer
کلاه کاسه مانند
Other Matches
There are wheels within wheels .
کاسه ای زیر نیم کاسه است
bushbabies
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbaby
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
lamellate
لایه مانند ورقه مانند
fossiliferous
فسیل مانند سنگواره مانند
calix
کاسه گل
sockets
کاسه
calyx
کاسه گل
crania
کاسه سر
cranium
کاسه سر
craniums
کاسه سر
calycle
کاسه گل
chalices
کاسه
cupule
کاسه
bowls
کاسه
lump sum
یک کاسه
mazard
کاسه
in a lump sum
یک کاسه
pappus
کاسه گل
bowl
کاسه
messmate
هم کاسه
lump sums
یک کاسه
drinking cup
کاسه
cotyla
کاسه
skull
کاسه سر
chalice
کاسه
skulls
کاسه سر
socket
کاسه
stooge
کاسه لیس
cat's paw
کاسه لیس
doormat
کاسه لیس
craniography
شرح کاسه سر
eager beaver
کاسه گرم تر از اش
dipper stick
کاسه بیل
cranial nerve
عصب کاسه سر
brainpan
کاسه مغز
cup seal
بوبند کاسه
corolla
جام گل کاسه گل
eyehole
کاسه چشم
stuffing box
کاسه نمد
minion
کاسه لیس
lickspittle
کاسه لیس
patellae
کاسه زانو
eye socket
کاسه چشم
turtleback
کاسه پشت
A bowl hotter than the soup it contains.
<proverb>
کاسه از آش گرمتر.
husks
غلاف یا کاسه گل
husk
غلاف یا کاسه گل
bowls
کاسه رهنما
kneecap
کاسه زانو
patella
کاسه زانو
bowl
کاسه رهنما
puppet
کاسه لیس
fawner
کاسه لیس
toady
کاسه لیس
brown-noser
کاسه لیس
eye sockets
کاسه چشم
suck-up
کاسه لیس
bootlicker
کاسه لیس
yes-man
کاسه لیس
ball bearing
کاسه ساچمه
kneecaps
کاسه زانو
sealings
کاسه نمدها
seals
کاسه نمد
glene
کاسه چشم
glene
کاسه مفصل
knee cap
کاسه زانو
knee pan
کاسه زانو
seal
کاسه نمد
kneepan
کاسه زانو
parasitism
کاسه لیسی
flower cup
غلاف کاسه گل
sockets
کاسه بندگاه
socket
کاسه بندگاه
loricate
کاسه دار
socket
کاسه چشم
porringer
کاسه اش خوری
scal
کاسه نمد
hard shell
کاسه دار
arse-licker
کاسه لیس
ball bearings
کاسه ساچمه
ass-kisser
[American E]
کاسه لیس
scutum
کاسه زانو
kiss-ass
[American E]
کاسه لیس
kegler
کاسه ساز
oil seal
کاسه نمد
lickspittle
کاسه لیس
toadyism
مداهنه کاسه لیسی
inferior calyx
کاسه پایین افتاده
labyrinth seal
کاسه نمد لایبرنت
hardshell
کاسه دار سخت
housemaid's knee
اماس کاسه زانو
suborbital
زیر کاسه چشمی
drinking vessel
فرف ابخوری کاسه
sound bow
کاسه زنگ اخبار
She had three bowls of soup.
سه کاسه سوپ خورد
consolidated debt
بدهی یک کاسه شده
stifle bone
کاسه زانوی اسب
carapace
کاسه سنگ پشت
sockets
سرپیچ کاسه چشم
They put the blane on him . he was the scapegoat.
کاسه کوزه ها سر اوشکست
calipash
کاسه لاک پشت
toady
کاسه لیس مداهنه کردن
incomplete flower
گلی که یکی ازچهارقسمت ان کاسه
My patience has run out (is exhausted).
کاسه صبرم لبریز است
supra orbital
واقع دربالای کاسه چشم
inferior calyx
کاسه پایین تر از تخم دان
there are wheels within wheels
زیرکاسه نیم کاسه است
infraorbital
واقع در زیر کاسه چشم
inferior ovary
تخم دان پایین تر از کاسه
To go round hat in hand .
کاسه گدایی بدست گرفتن
To hold out ones begging bowl . To send ( pass ) round the hat .
کاسه گدایی دست گرفتن
calipee
کاسه زیرین لاک پشت
on good turn deserves another
کاسه جایی رودکه بازاردقدح
postorbital
واقع در پشت کاسه چشم
My patience is exhausted ( worn out ) .
کاسه صبرم لبریز شده
sycophancy
مفت خوری کاسه لیسی
coronae borealis
کاسه یتیمان فکه اکلیل شامی
guard
کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
guards
کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
More Catholic than the Pope .
کاسه داغ تر از آش ( دایه مهربانتر ازمادر )
memento mori
کاسه یاچیزدیگری که انسان رابیادمردن می اندازد
guarding
کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
calipash
قسمت بالای کاسه لاک پشت
there is something in the wind
کاسهای زیر نیم کاسه است
corona borealis
کاسه یتیمان فکه اکلیل شامی
shells
صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
One good turn deserves another .
کاسه جایی رود که باز آید قدح
shell
صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
To pool resources to gether .
کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
belljar
نوعی فرف شیشهای مثل کاسه زنگ
shelling
صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
adjustable wheel
چرخ تنظیم پذیر
[مانند بلندی]
[چرخ تطبیق پذیر]
[مانند نوع جاده]
chevron seal
کاسه نمدی برای اب بندی یکطرفه در سیلندرهای هیدرولیکی یا نیوماتیکی
cross bones
شکل استخوانهای ران که زیرشکل کاسه سرمیگذارندونشانه مرگ است
preorbital
واقع درجلو کاسه چشم وابسته به قبل از قرار گرفتن در مدار
leather back
لاک پشت بسیار بزرگ دریایی که پوست کاسه اش مانندچرم است
calyx
طرح حقه یا کاسه گل که حالتی از گل شاه عباسی و یا گل ختایی را نشان می دهد
To sponge on some one .
کاسه لیسی کردن ( چاپلوسی کردن یا انگه شدن )
glenoid fossa or cavity
گودی مفصل کاسه مفصل
It is the same pottage and the same bowl.
<proverb>
همان آش است و همان کاسه .
encephaloid
مخ مانند
impish
جن مانند
etcetera
و مانند ان
etc
و مانند آن
penniform
پر مانند
blotchy
لک مانند
plumelike
پر مانند
fluty
نی مانند
mammilary
مانند
mammilliform
مانند
filiform
نخ مانند
myrtle formed
اس مانند
similar
مانند
unapproachable
بی مانند
capitate
مانند سر
capillaceous
مانند نخ
simulant
مانند
similiar
مانند
floriform
گل مانند
liplike
لب مانند
fulidal
اب مانند
tendinous
بی مانند
after the example of
مانند
toughest
پی مانند
plumose
پر مانند
tougher
پی مانند
tough
پی مانند
analogous
مانند
frothy
کف مانند
threadlike
نخ مانند
goatish
بز مانند
inapproachable
بی مانند
gypsiferous
گچ مانند
and so on
و مانند ان
analog
مانند
womanlike
زن مانند
without an e.
بی مانند
argillaceous
گل مانند
vide
مانند
pipelike
نی مانند
arundinaceous
نی مانند
lambdoid
مانند
argillaceous
رس مانند
aquiform
اب مانند
unprecedentedly
بی مانند
unequaled
بی مانند
anthoid
گل مانند
thready
نخ مانند
analogues
مانند
as
مانند
incomparable
بی مانند
near
مانند
unique
بی مانند
foggiest
مانند مه
string
نخ مانند
uniquely
بی مانند
near-
مانند
unprecedented
بی مانند
inimitable
بی مانند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com