English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 66 (5 milliseconds)
English Persian
familiar مانوس خودی
Other Matches
batteries قرارداشتن یک مهره خودی بین مهره مهاجم خودی و شاه حریف
battery قرارداشتن یک مهره خودی بین مهره مهاجم خودی و شاه حریف
line crosser فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
acclimate مانوس شدن
habitue مشتری مانوس
bizarre غیر مانوس ناشی از هوس
acclimating به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
acclimates به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
acclimated به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
Persian rug [فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.]
friendliest خودی
friendlier خودی
friendlies خودی
friendly خودی
friendly state کشور خودی
upcourt سبد خودی
friendly نیروی خودی
self directed پیش خودی
internal heating گرمایش خودی
we group گروه خودی
in group گروه خودی
homeling بازیگر خودی
blue forces نیروهای خودی
friendly forces نیروهای خودی
friendliest نیروی خودی
spontaneous خود به خودی
insider خودی خودمانی
insiders خودی خودمانی
chicks هواپیمای خودی
relative خودی نسبی
spontaneity خود به خودی
own goal گل به دروازه خودی
own goals گل به دروازه خودی
home زمین خودی
friendlier نیروی خودی
homes زمین خودی
friendlies نیروی خودی
To assert oneself . To display ones merit . خودی را نشان دادن
spontaneous remission بهبود خود به خودی
spontaneous recovery بهبود خود به خودی
interference مزاحمت مهرههای خودی شطرنج
critical build up resistance مقاومت بحرانی برای تحریک خودی
shore duty ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
ingross جمع اوری کردن نیروی خودی
smoke screen پرده پوشش دودبرای استتار یکانهای خودی
short round گلولهای که اشتباها روی قوای خودی فرود می اید
mix up, caution موافب باشید هواپیماهای دشمن و خودی درگیر شدند
positive control کنترل عملی عبور و مرورهواپیماهای خودی در فضای هوایی
warned protected قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
icing ضربه خطای مدافع از نیمه زمین خودی به خط دروازه حریف
warned exposed قابلیت اسیب پذیری نیروهای خودی نسبت به انفجار اتمی
dispatch route جاده تحت کنترل خودی درزمان مشخص مسیر اعزام پرسنل
squawking در رهگیری هوایی یعنی روشن کردن دستگاه شناسایی دشمن و خودی و کار با ان
squawk در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawks در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawked در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
hovering acts قوانینی که بر رفت و امد کشتیهای خودی و اجنبی در محدوده معینی ازابهای کشور حکمفرمایی میکند
manipulative deception تغییر فرکانس یا دستکاری دروسایل فرستنده خودی برای گول زدن دشمن فریب رادیویی عمدی
touchdown حالت فرود امدن توپ درمنطقه خودی کسب 6 امتیازبا بردن توپ به ان سوی خط دروازه حریف
touchdowns حالت فرود امدن توپ درمنطقه خودی کسب 6 امتیازبا بردن توپ به ان سوی خط دروازه حریف
enemy alien طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
levee en masse عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
blue commander فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
which transponder علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com