English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 155 (2 milliseconds)
English Persian
artful ماهرانه صنعتی
Other Matches
skilfully ماهرانه
subtler ماهرانه
subtlest ماهرانه
nattily ماهرانه
aptly ماهرانه
artfully ماهرانه
skifully ماهرانه
proficiently ماهرانه
masterly ماهرانه
handily ماهرانه
adeptly ماهرانه
subtle ماهرانه
skillful Šetc با مهارت ماهرانه
facilely به نرمی ماهرانه
hard sell فروش ماهرانه
tactically ماهر ماهرانه
tactics رهبری ماهرانه
workmanly ایستادانه ماهرانه
tactical ماهر ماهرانه
workmanlike استادانه ماهرانه
pour it on thick <idiom> ماهرانه چاپلوسی کردن از
finesse ضربه فریف و ماهرانه
pase گذراندن ماهرانه گاو از کنارگاوباز با حرکت شنل
passes گذراندن ماهرانه گاو از کنارگاوباز با حرکت شنل
passed گذراندن ماهرانه گاو از کنارگاوباز با حرکت شنل
pass گذراندن ماهرانه گاو از کنارگاوباز با حرکت شنل
play شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
played شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
playing شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
plays شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
tactics دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
industrial صنعتی
high wrought صنعتی
industrial water اب صنعتی
manufacturing صنعتی
technical صنعتی
producer buyer خریدار صنعتی
polytechnical دانشکده صنعتی
mechnical ماشینی صنعتی
industrial workers کارگران صنعتی
technical grade خلوص صنعتی
trade effluent فضولات صنعتی
artistical هنرامیز صنعتی
commercial efficiency بازده صنعتی
industrial economics اقتصاد صنعتی
valve شیر صنعتی
engineering workshop کارگاه صنعتی
vertical union اتحادیه صنعتی
artificial magnet مغناطیس صنعتی
industrial wastewater فاضلاب صنعتی
industrial unit واحد صنعتی
industrial fluctuations نوسانهای صنعتی
industrial frequency فرکانس صنعتی
industrial insurance بیمه صنعتی
industrial management مدیریت صنعتی
industrial nations کشورهای صنعتی
industrial psychology روانشناسی صنعتی
industrial revolution انقلاب صنعتی
industrial union اتحادیه صنعتی
industrial espionage جاسوسی صنعتی
industrial electronic الکترونیک صنعتی
industrial disputes اختلافات صنعتی
industrial unions اتحادیههای صنعتی
industrial area منطقه صنعتی
industrial building ساختمان صنعتی
industrial building بنای صنعتی
industrial chemistry شیمی صنعتی
industrial concern بنگاه صنعتی
industrial consumption مصرف صنعتی
industrial switch کلید صنعتی
art bronze برنز صنعتی
polytechnics دانشکده صنعتی
polytechnic دانشکده صنعتی
industrialize صنعتی کردن
industrializes صنعتی کردن
technologically حرفهای صنعتی
industrializing صنعتی کردن
technological حرفهای صنعتی
industrialization صنعتی سازی
industrialization صنعتی شدن
industrialization صنعتی کردن
industrialising صنعتی کردن
industrialises صنعتی کردن
plant واحد صنعتی
applied economics اقتصاد صنعتی
plants واحد صنعتی
industrial relations روابط صنعتی
industrialism سیستم صنعتی
artless غیر صنعتی
interphase transformer loss تلفات پیچک صنعتی
manufactoring tape milling machine دستگاه نورد صنعتی
industrial investment سرمایه گذاری صنعتی
producer advertising تبلیغ محصولات صنعتی
process of industrialization فرایند صنعتی شدن
industrial reserve army ارتش ذخیره صنعتی
pilot plant واحد ازمایش صنعتی
industrial robot دستگاه خودکار صنعتی
the industrial quarter of the محله صنعتی شهر
industrial workers of the world کارگران صنعتی جهان
art casting ریخته گری صنعتی
index of industrial production شاخص تولید صنعتی
inartistically بطور غیر صنعتی
bric-a-brac خرده ریز صنعتی
decreasing cost industry هزینه نزولی صنعتی
an artistic production عمل یا کار صنعتی
valve ولو [شیر صنعتی]
applied economics engineer مهندس اقتصاد صنعتی
industrial alternating current جریان متناوب صنعتی
industrial capitalism سرمایه داری صنعتی
industrial classifications طبقه بندی صنعتی
industrial electric locomotive لکوموتیو الکتریکی صنعتی
industrialises بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrial instrument دستگاه اندازه گیری صنعتی
industrial electronic computer ماشین حساب الکترونیکی صنعتی
industrializing بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
pastiche تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
trade fixtures الات صنعتی نصب شده
articlcs of virtu کالاهای صنعتی و کهنه وکمیاب
metonymical دارای صنعتی که انراmetonym گویند
artlessly بطور ساده یاغیر صنعتی
Midlands ناحیهی صنعتی در مرکز انگلستان
industrialize بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
pastiches تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
industrial school اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
Industrial Architecture معماری خانه های صنعتی
industrialising بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrializes بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
technology اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
technologies اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
industrial data collection device دستگاه صنعتی جمع اوری داده
technological تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
technologically تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
Industrial Aesthetic [سیستم زیبایی شناختی ساختمان های صنعتی]
labour intensive industry صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
Industrialized building [تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
Industrial Park [طراحی املاک برای استفاده صنعتی در قرن نوزدهم در منچستر]
pot boiler کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boiler کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boilers کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
din سازمان استاندارد صنعتی آلمان معمولاگ مربوط به مشخصات ورودی ها و سوکت ها
an iconic statue مجسمهای که از روی نمونه و مطابق قرارداد صنعتی ساخته شده باشد
high Sierra specification روش استاندارد صنعتی برای ذخیره سازی داده روی ROM-CD
pantechnicons نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
pantechnicon نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
value added اضافه قیمتی که در مواد خام در نتیجه عملیات صنعتی و تولیدی ایجاد میشود
maintenance جلوگیری ازاستهلاک یا کند کردن استهلاک ماشینها و وسایل صنعتی ازطریق اعمال طرق فنی
Luddites هریک از کارگرانی که ماشینهای نساجی را چون نیاز به کارگر را کم میکردند درهم میشکستند آدمی که با دگرگونیهای فنی و صنعتی مخالف است
Luddite هریک از کارگرانی که ماشینهای نساجی را چون نیاز به کارگر را کم میکردند درهم میشکستند آدمی که با دگرگونیهای فنی و صنعتی مخالف است
iil دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
linear programming برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
composite demand تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
cost accounting حسابداری قیمت تمام شده حسابداری صنعتی
cost accounting حسابداری قیمت تمام شده حسابداری هزینه حسابداری صنعتی
rs c استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com