Dictiornary-Farsi | ماهر زیرکی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 167 (8 milliseconds)

English	Persian
cunning	ماهر زیرکی


Other Matches

acuteness	زیرکی
sagacity	زیرکی
knowingness	زیرکی
perspicacity	زیرکی
long head	زیرکی
alertness	زیرکی
shrewd ness	زیرکی
shrewdness	زیرکی
cleverness	زیرکی
subtility	زیرکی
nimble wit	زیرکی
nimbleness	زیرکی
craftiness	زیرکی
astuteness	زیرکی
artiness	زیرکی
artfulness	زیرکی
alertress	زیرکی
adroitness	زیرکی
perspicuousness	زیرکی
intelligence	زیرکی
sharply	به زیرکی
deftness	زیرکی
cogency	زیرکی
quillet	زیرکی
nimblenesss	زیرکی
nimbly	به زیرکی
penetration	زیرکی کیاست
perspicuity	زیرکی عاقلی
brilliance	برق زیرکی
subtleties	زیرکی لطافت
agility	تردستی زیرکی
subtlety	زیرکی لطافت
subtly	ازروی زیرکی
finesse	زیرکی بکار بردن
ingenious	با هوش ناشی از زیرکی
politicly	مدبرانه ازروی کاردانی یا زیرکی
To do something surreptitiously.	زیر زیرکی کاری راکردن
deep laid	امیخته به زیرکی یا حیله نهانی
outmanoeuvre	در تدبیر یا زیرکی از کسی پیش افتادن
outmaneuvred	در تدبیر یا زیرکی از کسی پیش افتادن
outmaneuvres	در تدبیر یا زیرکی از کسی پیش افتادن
outmanoeuvred	در تدبیر یا زیرکی از کسی پیش افتادن
outmaneuvring	در تدبیر یا زیرکی از کسی پیش افتادن
outmanoeuvres	در تدبیر یا زیرکی از کسی پیش افتادن
outmanoeuvring	در تدبیر یا زیرکی از کسی پیش افتادن
intelligence quotient	عددی که هوش و زیرکی شخص را نشان میدهد
wot	هوش زیرکی فهم ادراک عقل بذله گویی
deft	ماهر
skilful	ماهر
light handed	ماهر
skilled	ماهر
light footed	ماهر
he was neat	ماهر
neat handed	ماهر
fine fingered	ماهر
knacky	ماهر
industrious	ماهر
expert	ماهر
workmanly	ماهر
adroit <adj.>	ماهر
assiduous <adj.>	ماهر
diligent <adj.>	ماهر
proficient	ماهر
adept	ماهر
dextrous	ماهر
dexterous	ماهر
hardworking <adj.>	ماهر
industrious <adj.>	ماهر
sedulous <adj.>	ماهر
studious <adj.>	ماهر
workmanlike	ماهر
experts	ماهر
pert	ماهر
handy	ماهر
wieldy	ماهر
handiest	ماهر
handier	ماهر
skillful Šetc	ماهر
skillful	ماهر
semiskilled	نیمه ماهر
semi skilled	نیمه ماهر
scientail	ماهر علمی
sharpshooter	تیرانداز ماهر
shotmaker	شوت زن ماهر
expert gunner	توپچی ماهر
skilled worker	کارگر ماهر
versant	ماهر واستاد
water dog	شناگر ماهر
light foot	ماهر تردست
articulates	ماهر در صحبت
skilled labour	کارگر ماهر
natty	پاکیزه ماهر
craftsman	کارگر ماهر
qualifies	ماهر شدن
craftsmen	کارگر ماهر
marksman	تیرانداز ماهر
jimmies	ماهر دیلم
understandings	مطلع ماهر
understanding	مطلع ماهر
marksmen	تیرانداز ماهر
journeyman	کارگر ماهر
masters	ماهر شدن
journeymen	کارگر ماهر
mastered	ماهر شدن
nattier	پاکیزه ماهر
nattiest	پاکیزه ماهر
master	ماهر شدن
jimmy	ماهر دیلم
slick	ماهر صاف
slickest	ماهر صاف
flunkey	غیر ماهر
flunkeys	غیر ماهر
flunkies	غیر ماهر
flunky	غیر ماهر
flunkys	غیر ماهر
qualify	ماهر شدن
articulate	ماهر در صحبت
greatest	متعدد ماهر
articulating	ماهر در صحبت
skilled	ماهر و باتجربه
tactical	ماهر ماهرانه
tactically	ماهر ماهرانه
great	متعدد ماهر
great-	متعدد ماهر
aces	خلبان ماهر و متهور
skillful weaver	بافنده ماهر و خبره
unskilled worker	کارگر غیر ماهر
shots	تیراندازی تیرانداز ماهر
shot	تیراندازی تیرانداز ماهر
master	ماهر شدن در چیزی
snipers	تیرانداز ماهر تفنگ
navvy	کارگر غیر ماهر
sniper	تیرانداز ماهر تفنگ
navvies	کارگر غیر ماهر
qualified	صلاحیت دار ماهر
ace	خلبان ماهر و متهور
building craftsman	کارگر ماهر ساختمانی
reinsman	سوار کار ماهر
figure skater	اسکیت باز ماهر
mastered	ماهر شدن در چیزی
semi skilled worker	کارگر نیمه ماهر
masters	ماهر شدن در چیزی
gift of the gab <idiom>	درصحبت کردن ماهر بودن
marksman	تیرانداز ماهر [ارتش و ورزش]
toxophilite	تیرانداز ماهر با تیر و کمان
streetwise	ماهر در برخورد با مشکلات و خشونتهای شهری
digger	پاسور ماهر درپاس نزدیک زمین
mudder	اسب ماهر در مسیر خیس وگلی
cradler	بازیگر ماهر در حفظ گوی لاکراس
stickhandler	شخص ماهر در استفاده ازچوب هاکی
orion	منظومه جبار یا النسق شکارچی ماهر
unskilled labor	نیروی کارغیر ماهر غیر متخصص
digger	بازیگر ماهر و سمج درگرفتن گوی از گوشها
roughrider	سوار کار ماهر اسبهای چموش و وحشی
demolition derby	مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر
punter	دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
punters	دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
bunter	توپزن ماهر در ضربه بدون تاب دادن چوب بیس بال
Grand Prix	مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
Grands Prix	مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
duress	در CL نیزمانند حقوق ماهر عمل یاتاسیس حقوقی ناشی از اکراه باطل است
penalty kicker	بازیگر ماهر که هنگام کم شدن تعداد افراد تیم نقش مهمی در دفاع دارد
wheel sucker	دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
sniper scope	دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
dogger	اسکی باز ماهر در هات داگ اسکی
marks man	تیرانداز درجه 3 تفنگ تیرانداز نیمه ماهر