Dictiornary-Farsi | ماهیت دعوی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)

English	Persian
mertis of the case	ماهیت دعوی


Other Matches

restitution of conjugal rights	دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
pretend	دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretends	دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretending	دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
navigate	ماهیت
nature	ماهیت
navigating	ماهیت
natures	ماهیت
quiddity	ماهیت
navigates	ماهیت
essence	ماهیت
navigated	ماهیت
mattered	ماهیت جوهر
nature	ماهیت خوی
natures	ماهیت خوی
transmutation	قلب ماهیت
denaturation	قلب ماهیت
human nature	ماهیت آدم
transubstantiation	قلب ماهیت
matter	ماهیت جوهر
mattering	ماهیت جوهر
nature of the operation	ماهیت عملیات
matters	ماهیت جوهر
essence	وجود ماهیت
trover	دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
transmutation	قلب ماهیت تکامل
transubstantiate	قلب ماهیت کردن
transshape	تغییر ماهیت دادن
transmutative	قلب ماهیت یافتنی
substantivize	دارای ماهیت کردن
transmutable	قلب ماهیت یافتنی
substantiate	ماهیت جسمانی دادن به
substantiating	ماهیت جسمانی دادن به
substantiates	ماهیت جسمانی دادن به
substantiated	ماهیت جسمانی دادن به
coessentiality	هم جوهری وحدت ماهیت
substantive	دارای ماهیت واقعی حقیقی
ipso facto	بواسطه ماهیت خود فعل
qualities	ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
quality	ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
nature [of things]	سرشت [ماهیت] [خوی] [ذات] [طبیعت]
objectify	خاصیت و ماهیت چیزی رامعین کردن
anthroposophy	علم شناسایی طبیعت و ماهیت انسانی
demurred	ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
His speech was in the nature of an apology.	ماهیت سخنرانی او [مرد] عذرخواهی بود.
demur	ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demurring	ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demurs	ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
denature	طبیعت یا ماهیت چیزی راعوض کردن
the nature of the case	ماهیت دعوا یا موضوع خوش خویی
identify	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
transmuting	تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmutes	تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmute	تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmuted	تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
identifying	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identifies	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identified	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
pleadings	افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
identification	حرف که بر کامپیوتر میزبان ارسال میشود تا ماهیت و محل کامپیوتر دور یا ترمینال مشخص شود
suit at law	دعوی
quarrels	دعوی
quarrelling	دعوی
quarrelled	دعوی
claimed	دعوی
profession	دعوی
claims	دعوی
claiming	دعوی
professions	دعوی
case	دعوی
cases	دعوی
lawsuits	دعوی
lawsuit	دعوی
pretensions	دعوی
strife	دعوی
quarrel	دعوی
pretension	دعوی
claim	دعوی
quarreled	دعوی
quarreling	دعوی
litigant	طرف دعوی
hearings	استماع دعوی
quitclaim	ترک دعوی
jactation	دعوی دروغ
opponents	طرف دعوی
jactitation	دعوی دروغ
opponent	طرف دعوی
hypothetical case	دعوی فرضی
hearing	استماع دعوی
prime impression	دعوی ابتدایی
cross action	دعوی متقابل
personal action	دعوی منقول
criminal action	دعوی جزایی
counterclaim	دعوی متقابل
initiating proceedings	اقامه دعوی
cause of claim	منشاء دعوی
party to a suit	طرف دعوی
counter claim	دعوی متقابل
parties of dispute	اصحاب دعوی
parties to a dispute	اصحاب دعوی
civil action	دعوی مدنی
personal action	دعوی شخصی
object of claim	خواسته دعوی
bringing an action	اقامه دعوی
lis mota	شروع دعوی
nullity proceeding	دعوی بطلان
desistement	ترک دعوی
prime impression	دعوی بدوی
desistement	انصراف از دعوی
post litem motam	پس از طرح دعوی
acquittance	ترک دعوی
acquittance	سندترک دعوی
possessory action	دعوی مالکیت
admissible case	دعوی مسموع
ancillary suit	دعوی طاری
claim for restitution	دعوی استرداد
proceeding for damage	دعوی خسارت
withdrawal of a case	استرداد دعوی
waiving a claim	اسقاط دعوی
vexatious action	دعوی ایذائی
pleas	پاسخ دعوی
sue	دعوی کردن
sued	دعوی کردن
sues	دعوی کردن
suing	دعوی کردن
quarrel	دعوی کردن
quarreled	دعوی کردن
quarreling	دعوی کردن
quarrelled	دعوی کردن
quarrelling	دعوی کردن
issues	موضوع دعوی
issued	موضوع دعوی
suit	خواستگاری دعوی
suited	خواستگاری دعوی
suits	خواستگاری دعوی
litigation	دعوی قضایی
litigation	ترافع دعوی
disclaimer	ترک دعوی
the litigants	طرفین دعوی
case	دعوی مرافعه
case	دعوی مورد
cases	دعوی مرافعه
cases	دعوی مورد
disclaimers	ترک دعوی
issue	موضوع دعوی
quarrels	دعوی کردن
substituted service	اوراق دعوی
s.c	همان دعوی
set off	دعوی متقابل
relinquishment of a claim	ترک دعوی
claimants	اصحاب دعوی
parties	اصحاب دعوی
right of action	حق اقامه دعوی
litigants	اصحاب دعوی
relinquishment of a claim	اسقاط دعوی
remedy sought by plaintiff	خواسته دعوی
retraxit	استرداد دعوی
set up claim to	دعوی کردن
restitution of conjugal rights	دعوی تمکین
pretensions	دعوی خودفروشی
plea	پاسخ دعوی
pretension	دعوی خودفروشی
subject of debate	موضوع دعوی
splitting a cause of action	تجزیه دعوی
judge advocate	اقامه کننده دعوی
relinquish a claim	ترک دعوی کردن
replevin	دعوی اعاده مالکیت
prima facie case	دعوی قابل طرح
quitclaim	سند ترک دعوی
security for costs	تامین هزینه دعوی
lodge a complaint	اقامه دعوی کردن
lose the case	محکوم شدن در دعوی
litigable	قابل طرح دعوی
obiter dictum	خارج از موضوع دعوی
right of action	حق طرح دعوی دردادگاه
taxation of costs	ارزیابی هزینههای دعوی
possessory action	دعوی اعاده مالکیت
quarrel	دعوی کردن منازعه
pleas in bar	مدافعات مسقط دعوی
subduct	ترک دعوی کردن
sounding in damages	دعوی خسارت مستدل
secta	ادله خواهان دعوی
prima facie case	دعوی قابل استماع
real action	دعوی غیر منقول
querela	دعوی مطروح در محکمه
to go [fall] together by the ears [outdated] <idiom>	شروع به دعوی کردن
right of action	حق طرح دعوی در دادگاه
pretend to	دعوی یا ادعا کردن
relinquish	ترک دعوی کردن
disclaimed	ترک دعوی کردن
quarreled	دعوی کردن منازعه
civil action	دعوی مدنی یا حقوقی
disclaiming	ترک دعوی کردن
disclaims	ترک دعوی کردن
quarrels	دعوی کردن منازعه
quarreling	دعوی کردن منازعه
traverse	تکذیب کردن دعوی
traversed	تکذیب کردن دعوی
action in personam	دعوی بر علیه شخص
litigate	طرح دعوی کردن

mertis of the case

ماهیت دعوی