English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
nature of the operation ماهیت عملیات
Other Matches
farmgate type operations رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
counter air عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air operations عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
anticrop operations عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
navigate ماهیت
natures ماهیت
essence ماهیت
nature ماهیت
quiddity ماهیت
navigated ماهیت
navigates ماهیت
navigating ماهیت
transmutation قلب ماهیت
essence وجود ماهیت
transubstantiation قلب ماهیت
denaturation قلب ماهیت
matters ماهیت جوهر
mertis of the case ماهیت دعوی
mattering ماهیت جوهر
matter ماهیت جوهر
human nature ماهیت آدم
natures ماهیت خوی
mattered ماهیت جوهر
nature ماهیت خوی
substantivize دارای ماهیت کردن
transubstantiate قلب ماهیت کردن
transmutation قلب ماهیت تکامل
coessentiality هم جوهری وحدت ماهیت
transmutable قلب ماهیت یافتنی
transshape تغییر ماهیت دادن
substantiate ماهیت جسمانی دادن به
substantiating ماهیت جسمانی دادن به
transmutative قلب ماهیت یافتنی
substantiated ماهیت جسمانی دادن به
substantiates ماهیت جسمانی دادن به
statements 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statement 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagated خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation عملیات کنترل زمین عملیات
code panel رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
substantive دارای ماهیت واقعی حقیقی
ipso facto بواسطه ماهیت خود فعل
housekeeping عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
nature [of things] سرشت [ماهیت] [خوی] [ذات] [طبیعت]
His speech was in the nature of an apology. ماهیت سخنرانی او [مرد] عذرخواهی بود.
quality ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
denature طبیعت یا ماهیت چیزی راعوض کردن
qualities ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
demur ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demurred ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
anthroposophy علم شناسایی طبیعت و ماهیت انسانی
objectify خاصیت و ماهیت چیزی رامعین کردن
the nature of the case ماهیت دعوا یا موضوع خوش خویی
demurs ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demurring ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
transmuted تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
identifying مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
transmute تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmuting تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
identify مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identifies مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identified مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
transmutes تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
air sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
army operations center مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
time resolution جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
airhead operations عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
identification حرف که بر کامپیوتر میزبان ارسال میشود تا ماهیت و محل کامپیوتر دور یا ترمینال مشخص شود
operation 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
combined operations عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
armistise متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
aerospace projection operations عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
operation عملیات
op عملیات
operations عملیات
treatments عملیات
treatment عملیات
offensive عملیات افندی
sabotaged عملیات تخریبی
sabotages عملیات تخریبی
sabotaging عملیات تخریبی
earthworks عملیات خاکی
operations personal پرسنل عملیات
closing خاتمه عملیات
operations room اتاق عملیات
over the beach operations عملیات ساحلی
over the beach operations عملیات کرانهای
operating program برنامه عملیات
offensives عملیات افندی
operationally ready حاضر به عملیات
operation center مرکز عملیات
operations research تحقیق در عملیات
infiltration عملیات نفوذی
delaying action عملیات تاخیری
delay action عملیات تاخیری
operation manager مدیر عملیات
plan of action طرح عملیات
operation map نقشه عملیات
operation overlay کالک عملیات
sabotage عملیات تخریبی
parallel operation عملیات موازی
phases مرحله عملیات
electrochemical treatment عملیات الکتروشیمایی
espial عملیات جاسوسی
hot dogging عملیات نمایشی
external operation عملیات خارجی
f.of operations حوزه عملیات
offence عملیات تعرضی
offence عملیات افندی
offenses عملیات تعرضی
offenses عملیات افندی
heat treatment عملیات حرارتی
action جنگ عملیات
action عملیات جنگی
actions جنگ عملیات
actions عملیات جنگی
flight operations عملیات پرواز
harassing actions عملیات ایذایی
immediate action عملیات فوری
earth work عملیات خاکی
phased مرحله عملیات
night operations عملیات شبانه
phase مرحله عملیات
denial operations عملیات ممانعتی
deputy for operations معاونت عملیات
destructive operation عملیات مخرب
manual operation عملیات دستی
divert action عملیات مخالف
dry run عملیات جنگی
logical operations عملیات منطقی
limiting operation عملیات محدودکننده
global operation عملیات سراسری
phasing مراحل عملیات
delay عملیات تاخیری
delaying عملیات تاخیری
delays عملیات تاخیری
terrain زمین عملیات
formal operations عملیات صوری
amphibious operation عملیات اب خاکی
arithmetic operation عملیات حسابی
Counter – espionage operations k. عملیات ضد جاسوسی
string operation عملیات رشتهای
finishing عملیات تکمیل
Military operations. عملیات نظامی
initiative ابتکار عملیات
initiatives ابتکار عملیات
combat information center اطاق عملیات
computer operation عملیات کامپیوتر
autonomous operation عملیات ازاد
concept of operations تدبیر عملیات
spial عملیات جاسوسی
scope هدف عملیات
scope منظور از عملیات
concrete operations عملیات عینی
Construction works . عملیات ساختمانی
continuity of operations مداومت عملیات
base of operations پایگاه عملیات
war room اتاق عملیات
synchronous operation عملیات همزمان
block operation عملیات بلوک
airmobile operations عملیات هوارو
base operation عملیات پایگاهی
terminal operations عملیات اسکلهای
action deferred تامل در عملیات
terminal operations عملیات بارانداز
airborne battlefield عملیات هوابرد
theater of operations صحنه عملیات
thermal treatment عملیات گرمایی
building operations عملیات ساختمانی
air operations عملیات هوایی
area of operation منطقه عملیات
business type operation عملیات تجارتی
business type operation عملیات کامپیوتری
centre of activities مرکز عملیات
chemical operations عملیات شیمیایی
serial operation عملیات سری
rehearsal تکرار عملیات
conversational operation عملیات محاورهای
covert operations عملیات پنهانی
surface treatment عملیات سطحی
campaigned عملیات جنگی
subversive عملیات براندازی
subversives عملیات براندازی
campaign عملیات جنگی
campaigning عملیات جنگی
flow charts شمای عملیات
preliminary treatment عملیات مقدماتی
pseudooperation شبه عملیات
psychological operations عملیات روانی
counter espionage عملیات ضدجاسوسی
counter-espionage عملیات ضدجاسوسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com