Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
gambusia
ماهی ابنوس قسمتهای نسبتا گرمسیر
Other Matches
guppy
ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
guppies
ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
stickleback
ماهی ابنوس
helleri
ماهی ابنوس یاکپورگرمسیری
grouper
نوعی ماهی دریاهای گرمسیر
station list
فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
ebon
ابنوس
ebony
ابنوس
ebonist
ابنوس کار
ebony
درخت ابنوس
tropical
گرمسیر
tropical country
گرمسیر
warm climate
گرمسیر
tropic
گرمسیر
Sunbelt
ایالتهای گرمسیر
subsolar
واقع در نواحی گرمسیر
mamba
مارهای زهردارمناطق گرمسیر
taro
گوش فیل نواحی گرمسیر
fruit bat
خفاش میوه خوارنواحی گرمسیر
zoysia
چمن خزنده پایای نواحی گرمسیر
pomfret
یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
sea horse
موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck
ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
escolar
نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
haddock
ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
fish
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fishes
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
mackerel
ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
fished
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
sort of
نسبتا
semiarid
نسبتا کم اب
relatively
نسبتا"
comparatively
نسبتا
rather
نسبتا
wettish
نسبتا تر
widish
نسبتا وسیع
youngish
نسبتا جوان
thickish
نسبتا ضخیم
goodish
نسبتا خوب
considerably
نسبتا"زیاد
biggish
نسبتا بزرگ
largish
نسبتا بزرگ
hypothermal
نسبتا گرم
darkish
نسبتا تاریک
lightish
نسبتا سبک
prettyish
نسبتا زیبا
poorish
نسبتا ضعیف
coolish
نسبتا خنک
lightish
نسبتا روشن
oldish
نسبتا پیر
yellowy
نسبتا زرد
subaquatic
نسبتا ابزی ا
andante
نسبتا ملایم
andante
نسبتا اهسته
poorish
نسبتا فقیر
tallish
نسبتا بلند
thinnish
نسبتا لاغر
nowhere near
نسبتا دور
thickly
نسبتا ضخیم
strongish
نسبتا قوی
stiffish
نسبتا سخت
modest
معتدل نسبتا کم
somedeal
اندکی نسبتا
slowish
نسبتا کند
smallish
نسبتا کوچک
grayfish
نوعی ماهی روغن سگ ماهی
fairs
نسبتا خوب متوسط
fairer
نسبتا خوب متوسط
fairest
نسبتا خوب متوسط
flattish
نسبتا خنک یابیمزه
enough
باندازهء کافی نسبتا
sweetish
چیز نسبتا شیرین
partly
نسبتا دریک جزء
heavy-set
چهارشانه و نسبتا چاق
fair
نسبتا خوب متوسط
signal services
قسمتهای مخابراتی
sang banshin
قسمتهای دست
innards
قسمتهای داخلی
field commands
قسمتهای رزمی
military services
قسمتهای نظامی
administrative services
قسمتهای اداری
weapon troops
قسمتهای ادوات
large-scale
نسبتا زیاد بمعیار وسیع
good
معتبر موجه نسبتا" زیاد
deprossion
منطقهای با فشار بارومتری نسبتا کم
large scale
نسبتا زیاد بمعیار وسیع
in other sectors
در قسمتهای دیگر جبهه
syntax
هم اهنگی قسمتهای مختلف
alate
دارای قسمتهای جناحی
modular
دارای قسمتهای کوچک
lobar
واقع در قسمتهای ریه
reserve components
قسمتهای احتیاط ارتش
gallinipper
حشره گزنده نسبتا بزرگ سرخک
orthocephalic
دارای سر نسبتا کوتاه وصورت پهن
clothesline
ضربه نسبتا"مستقیم نزدیک زمین
chemosphere
ناحیهای در قسمتهای فوقانی اتمسفر
pares
قسمتهای زائد چیزی را چیدن
pared
قسمتهای زائد چیزی را چیدن
comparmentalize
به قسمتهای مجزا تقسیم نمودن
pare
قسمتهای زائد چیزی را چیدن
anisometric
دارای قسمتهای غیر متقارن
adnexa
قسمتهای متصل بهم زائده
bowdlerization
حذف قسمتهای خارج از اخلاق
weed
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
services
قسمتهای اداری ادارات نظامی
weeding
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
weeded
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
hop stop and jump
قسمتهای سه گانه پرش طول سه گام
bowdlerize
قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
check off list
برگ بازدید قسمتهای یک ناویا هواپیما
bilge blocks
قسمتهای تولید کننده فشار دریایی
recondition
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
reconditioned
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
reconditions
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
wind shadow
منطقه اب نسبتا راکد در سمت پناهگاه قایق از باد
munnion
جرز الت عمودی در میان قسمتهای پنجره
adhesion
آمیزش و بهم آمیختگی طبیعی قسمتهای مختلف
principal parts
قسمتهای اصلی زمانهای فعل که سایرزمانها را از ان میسازند
reddendo singula singulis
الفاظ در قسمتهای مختلف سندباید متناسب با هم تعبیرشوند
upgrading
به روز رسانی
[معاوضه قسمتهای قدیمی]
[مهندسی]
mullion
جرز یا الت عمودی میان قسمتهای پنجره
anthracite
زغال سنگ نسبتا خالص که حاوی تاحدود 59% کربن میباشد
acerbic
<adj.>
انتقاد هوشندانه و در عین حال نسبتا ظالمانه از کسی یا چیزی
lymphmatosis
ایجاد غدد مرکب از بافتهای لنفی در قسمتهای بدن
threads
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
thread
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
cannibalized
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
bow string truss
خرپاهائیکه قسمتهای فوقانی و تحتانی ان نسبت به افق خمیده باشد
cannibalises
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
FDISK
امکانی در سیستم که قسمتهای روی دیسک سخت را تشخیص میدهد
cannibalised
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizing
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
sea calf
گوساله ماهی سگ ماهی
ectoplasm
طبقه خارجی سیتوپلاسم که بدون دانه و نسبتا سفت است برون مایه
degradation
اجازه داده به برخی قسمتهای سیستم به کارکردن پس از از بین رفتن یک قسمت
cumulo nimbus
ابرهای بسیار بزرگ متراکم که قسمتهای فوقانی انها به استراتوسفر میرسد
montages
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
montage
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
pickerel
اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
offsets
برامدگی یا فرورفتگی هائی که برای دربرگرفتن قسمتهای دیگر ساختمان پیش بینی میشود
information hiding
یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است
design heuristics
راهنمایی هایی که به هنگام تقسیم یک مسئله یا برنامه بزرگ به قسمتهای کوچک وکنترل شدنی می توان از انهااستفاده کرد
chrome dyes
کرم یا گروهی از رنگینه های شیمیایی که به همراه دی کرومات پتاسیم در رنگرزی پشم به کار رفته و رنگ نسبتا پایداری بوجود می آورند
p channel mos
تکنولوژی نیمه هادی اکسیدفلزی نسبتا" قدیمی برای دستگاههایی که با تکنولوژی LSI ساخته شده اند
component forces
نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
teleost
ماهی استخوانی وابسته به ماهی استخوانی
cryptoparts
بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
professional service
تیمهای متخصص پزشکی قسمتهای تخصصی پزشکی
reset key
کلیدی روی یک صفحه کامپیوتر که معمولا برای برگرداندن قسمتهای یک کامپیوتر به حالت قبل از اجرا شدن برنامه بکار می رود
field services
قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
jijim
[cicim]
جاجیم
[دست بافته های نسبتا زبر که به شاه سون نیز شناخته شده و بصورت راه راه و پود نما بافته می شود.]
health services
خدمات بهداری قسمتهای بهداری
partite
منقسم به قسمتهای جدا جدا
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
operating slide
دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
filikli
[نوعی فرش با پرز بلند و نسبتا زبر و خشن و بیشتر از جنس پشم بز که در مناطق عشایری ترکیه و آذربایجان شوروی بافته شده، گره ها بدور نخ تار زده شده و کل فرش پس از اتمام بافت رنگرزی می شود.]
visiting correspondent
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
tuna
ماهی تن
haberdine
ماهی
dogfish
سگ ماهی
tartar sauce
سس ماهی
piscium
ماهی
sturgeon
سگ ماهی
fumade
ماهی
lunar
ماهی
caudal fin
دم ماهی
tuna fish
ماهی تن
per mensem
ماهی
pisces
ماهی
gar
سگ ماهی
mermaids
زن ماهی
mermaid
زن ماهی
fishes
ماهی
fished
ماهی
fish
ماهی
ichthyocentaur
ادم ماهی
seals
گوساله ماهی
halieutics
ماهی گیری
flying fish
ماهی پردار
gurnet
ماهی سرگنده
gurnet
سرخ ماهی
seal
گوساله ماهی
grampus
گاو ماهی
flying fishes
ماهی پردار
green bone
نیزه ماهی
needle fish
نیزه ماهی
sea needle
نیزه ماهی
ground gudgeon
ماهی تیان
guitarfish
ماهی گیتار
pilchards
ماهی ساردین
pilchard
ماهی ساردین
ichthyolatry
ماهی پرستی
ichthyolite
سنگوارهء ماهی
ichthyologist
ماهی شناس
ichthyology
ماهی شناسی
ichthyophagist
ماهی خور
ichthyophagy
ماهی خوری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com