Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
the fish smacks of the tin
ماهی بوی حلبی را برداشته است
Other Matches
removable
برداشته شدنی
warped surface
سطح تاب برداشته
irremovable
برداشته نشدنی ثابت
He wants to bite off more than he can chew.
لقمه بزرگتر از دهانش برداشته
the murder is out
پرده از روی کار برداشته شد
A big load was taken off my back.
بار سنگینی از دوشم برداشته شد
pomfret
یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
removability
ناپایداری امادگی برای برداشته شدن
atrip
لنگر از زمین برداشته امادهء حرکت
sententiously
چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
phototype
کلیشهای که از عکس برداشته شده است
bound barrel
لولهای که در اثر حرارت تاب برداشته
sea horse
موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck
ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
escolar
نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
irremovability
حالت چیزی یا کسی که از جای خود برداشته نشود
mackerel
ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
guppy
ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
guppies
ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
fishes
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fished
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fish
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
haddock
ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
chip off the old block
<idiom>
(هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
can
: حلبی
tin
حلبی
tin plate
حلبی
cans
: حلبی
canning
: حلبی
tinner's snip
حلبی بر
tins
حلبی
sheet metal
حلبی
war head
قسمت قابل انفجار اژدر که هنگام مشق کردن برداشته میشود
An investigation has already been instigated.
قدم اول برای بررسی پیش از این برداشته شده بود .
tin
با حلبی پوشاندن
tinplate
ورق حلبی
sheet metal work
حلبی سازی
swaging machine
حلبی خمکن
tin smith
حلبی ساز
tinware
فروف حلبی
tinsmith
حلبی ساز
tinware
حلبی الات
tinman
حلبی ساز
tinny
حلبی ساز
tinner
حلبی ساز
tins
با حلبی پوشاندن
tincan
قوطی حلبی
sheet metal worker
حلبی ساز
metal worker
حلبی ساز
canning
قوطی حلبی
can
قوطی حلبی
cans
قوطی حلبی
access panel
پانل یا قابی که برای اسانترکردن تعمیرات وبازرسی براحتی برداشته و یانصب میشود
e f t a (european free trade association
فنلاند که تعرفه گمرکی و سود بازرگانی را درمعاملات فیمابین خود ازمیان برداشته اند
tole
حلبی منقوش وجلادار
tins
باقلع یا حلبی پوشاندن
tinkerer
وصله زن حلبی ساز
canikin
فرف حلبی کوچک
automatic flanging machine
ماشین خم حلبی سازی
tin
باقلع یا حلبی پوشاندن
grayfish
نوعی ماهی روغن سگ ماهی
markers
علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
marker
علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
tinfoil
حلبی ورقه نازک قلعی
tinplate
با قلع پوشاندن حلبی کردن
cannikin
فرف حلبی کوچک ابخوری
tin-plated tails
سیم ها با انتهای روکشدار حلبی
the ridge of a roof
حلبی که دوشیب شیروانی بهم برمیخورند
springer
قوطی حلبی در بستهای که باد کرده باشد
that fruit packs easily
ان میوه را باسانی میتوان توی فرف یا حلبی ریخت
port a punch card
علامتی تجاری برای نوع خاصی از کارت منگنه باقسمتهای سوراخ شده که میتواند با یک مداد یا قلم کاملا"برداشته شود
aweigh
تازه لنگر برداشته دارای لنگر اویزان
lutine bell
زنگ که ازکشتی قدیمی لوتین برداشته شده و در دفتر شرکت بیمه لویدز نصب گردیده و برای اعلام خبرهای مهم انرا به صدا در می اورند
sea calf
گوساله ماهی سگ ماهی
pickerel
اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
teleost
ماهی استخوانی وابسته به ماهی استخوانی
fishes
ماهی
fished
ماهی
piscium
ماهی
fish
ماهی
pisces
ماهی
fumade
ماهی
dogfish
سگ ماهی
per mensem
ماهی
gar
سگ ماهی
lunar
ماهی
haberdine
ماهی
mermaid
زن ماهی
tuna fish
ماهی تن
tuna
ماهی تن
tartar sauce
سس ماهی
mermaids
زن ماهی
caudal fin
دم ماهی
sturgeon
سگ ماهی
goggle eye
نوعی ماهی
gar
نیزه ماهی
flat fish
ماهی پهن
fomalhaut
دهان ماهی
frier
ماهی تابه
frog fish
ماهی کوسه
sea devil
ماهی کوسه
fryer
ماهی تابه
game fish
ماهی موردنظر
horse mackerel
ماهی برگ
i went to fish
ماهی بگیرم
ichthyic
وابسته به ماهی
ichthyic
ماهی وار
ichthyocentaur
ادم ماهی
ichthyocentaur
ماهی ادم
ichthyocolla
سریشم ماهی
ichthyography
شرح ماهی
halieutics
ماهی گیری
grampus
گاو ماهی
green bone
نیزه ماهی
needle fish
نیزه ماهی
sea needle
نیزه ماهی
ground gudgeon
ماهی تیان
guitarfish
ماهی گیتار
gurnet
سرخ ماهی
gurnet
ماهی سرگنده
ichthyoid
ماهی وار
codfish
ماهی روغن
darter
ماهی جهنده
dorado
طلا ماهی
dorado
ماهی زرین
doradus
طلا ماهی
doradus
ماهی زرین
dragger
ماهی گیر
dace
ماهی ریزقنات
cowfish
گاو ماهی
cramp fish
ماهی برق
cramp fish
ماهی رعاد
numbfish
ماهی برق
numbfish
ماهی رعاد
cuttle
ماهی مرکب
cuttle fish
ماهی مرکب
ear shell
گوشک ماهی
fish glue
سریش ماهی
fish like
ماهی مانند
fish sound
بادکنک ماهی
fish culture
ماهی پروری
fish spawn
تخم ماهی
fish tail
مانند دم ماهی
fishiness
خوی ماهی
fish farm
پرورشگاه ماهی
fish fag
زن ماهی فروش
electric eal
ماهی برقدار
eulachon
نوعی ماهی
fingerling
ماهی ازاد
fish backed
گرده ماهی
fish bone
استخوان ماهی
fish culture
تربیت ماهی
fishway
گذرگاه ماهی
ichthyoid
شبیه ماهی
piscis australis
ماهی جنوبی
Brit
بچه ماهی
barracudas
نیزه ماهی
barracuda
نیزه ماهی
ridgeways
گرده ماهی
ridgewise
گرده ماهی
salmon trout
ماهی ازاد
volantis
ماهی پرنده
Brits
بچه ماهی
cod-liver oil
روغن ماهی
pilchard
ماهی ساردین
piscivorous
ماهی خوار
prickleback
کلمه ماهی
prickleback
کولمه ماهی
red mullet
شاه ماهی
remora
ماهی چسبنده
pilchards
ماهی ساردین
volans
ماهی پرنده
tuna fish
ماهی تونایاتون
sea bass
ماهی خاردار
sword fish
شمشیر ماهی
sturgeon
ماهی خاویار
semimonthly
ماهی دوبار
sheat fish
گربه ماهی
silure
گربه ماهی
stickleback
ماهی ابنوس
sprat
ماهی خمسی
scomber
ماهی اسقومری
scincoid
ماهی سقنقر
sawfish
اره ماهی
tin fish
ماهی کنسرو
soft roe
تخم ماهی نر
tail fin
باله دم ماهی
sword fish
اره ماهی
salmon trout
ازاد ماهی
salmontrout
ماهی ازاد
salmontrout
ازاد ماهی
saw fish
اره ماهی
shell fish
ماهی صدف
ichthyolater
ماهی پرست
kingfisher
ماهی خوراک
laker
ماهی دریاچه
lampereel
یکجور ماهی
lancelet
نیزه ماهی
loach
ماهی تیان
man eating shark
ماهی کوسه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com