English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
stockfish ماهی روغن و امثال ان که در افتاب خشک شده
Other Matches
nett تور ماهی گیری و امثال ان
nets تور ماهی گیری و امثال ان
net تور ماهی گیری و امثال ان
haddock ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
grayfish نوعی ماهی روغن سگ ماهی
cod-liver oil روغن ماهی
codfish ماهی روغن
pollack or lock یکجور ماهی روغن
gadoid ماهی روغن ومانندان
peter fish ماهی روغن کوچک
gadoid وابسته به خانواده ماهی روغن
crape fish ماهی روغن نمک زده وخشک
solariums اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
solarium اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
heliograph گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
oil dent شیار ورود روغن یا سوراخ عبور روغن
oils روغن کاری کردن روغن ساختن
oiling روغن کاری کردن روغن ساختن
oil روغن کاری کردن روغن ساختن
suchlike امثال ان
pomfret یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
air cooled oil cooler نوعی خنک کننده روغن که ازجریان هوا برای خنک کردن روغن استفاده میکند
sea horse موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
creosoted روغن قیر روغن قطران
creosotes روغن قیر روغن قطران
creosoting روغن قیر روغن قطران
cutting oil روغن سردکننده روغن برش
creosote روغن قیر روغن قطران
oil can حلب روغن , روغن دان
escolar نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
saw امثال وحکم
sawing امثال وحکم
adage امثال و حکم
sawed امثال وحکم
saws امثال وحکم
anecdotes امثال ضرب المثل
reticule شبکه شطرنجی و امثال ان
anecdote امثال ضرب المثل
viscera دل وروده وجگر و امثال ان
reticules شبکه شطرنجی و امثال ان
guns سرنگ امپول زنی و امثال ان
gun سرنگ امپول زنی و امثال ان
book of proverbs کتاب امثال حضرت سلیمان
apothegm کلام موجز امثال و حکم
gid سرگیجه گوسفند و امثال ان گیج
guppy ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
fished ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fishes ماهی صید کردن ماهی گرفتن
guppies ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
mackerel ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
fish ماهی صید کردن ماهی گرفتن
hole نقب لانه خرگوش و امثال ان روزنه کندن
sport تفریحی شکار وماهیگری و امثال ان الت بازی
sported تفریحی شکار وماهیگری و امثال ان الت بازی
holing نقب لانه خرگوش و امثال ان روزنه کندن
sports تفریحی شکار وماهیگری و امثال ان الت بازی
holed نقب لانه خرگوش و امثال ان روزنه کندن
holes نقب لانه خرگوش و امثال ان روزنه کندن
papilla زائده بافتی ریشه پرو موی سر و بدن و امثال ان
rabbet جفت کردن نر ومادگی یاکام و زبانه لبه تخته و امثال ان
pipping انواع امراض مختلفی که سابقاانهارا کوفت سوء هاضمه و سرفه و امثال ان دانسته اند
pips انواع امراض مختلفی که سابقاانهارا کوفت سوء هاضمه و سرفه و امثال ان دانسته اند
pip انواع امراض مختلفی که سابقاانهارا کوفت سوء هاضمه و سرفه و امثال ان دانسته اند
pipped انواع امراض مختلفی که سابقاانهارا کوفت سوء هاضمه و سرفه و امثال ان دانسته اند
sea calf گوساله ماهی سگ ماهی
joggled بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggles بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggling بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggle بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
sunned افتاب
sunning افتاب
photosphere افتاب
queen's weather افتاب
dislocate افتاب
dislocates افتاب
subsolar در فل افتاب
sunless بی افتاب
dislocating افتاب
patent to the sun افتاب رو
suns افتاب
sun افتاب
sunniest افتاب رو
sunshine افتاب
sunny افتاب رو
sunnier افتاب رو
pickerel اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
patent to the sun افتاب گیر
heliosis افتاب زدگی
sunshades افتاب گردان
helianthemum افتاب چرخ
basked افتاب خوردن
chamaeleontis افتاب پرست
heliophilous افتاب دوست
bask افتاب خوردن
heliotherapy معالجه با افتاب
heliotrope گل افتاب پرست
heliologist افتاب شناس
sun worshipper افتاب پرست
heliotrope افتاب گرای
chamaeleon افتاب پرست
helianthus گل افتاب گردان
heliotropism افتاب گرایی
helianthemum چرخ افتاب
basking افتاب خوردن
cockshut غروب افتاب
basks افتاب خوردن
sunbeam پرتو افتاب
sunbeam تیغ افتاب
sunbeams پرتو افتاب
heliograph افتاب نگار
sunbeams تیغ افتاب
eclipse of sun افتاب گرفتگی
girasol گل افتاب پرست
dawned طلوع افتاب
german giant swing افتاب شکسته
giant circle افتاب شکسته
p of the sun طلوع افتاب
p of the sun نیش افتاب
dawn طلوع افتاب
heliolatrous افتاب پرست
dawning طلوع افتاب
dawns طلوع افتاب
girasole گل افتاب پرست
giant swing افتاب یا مهتاب
dry in the sun خشکاندن در افتاب
sunlight نور افتاب
sunward سوی افتاب
sunup طلوع افتاب
sunstruck افتاب زده
sunshiny افتاب گیر
daisy گل افتاب گردان
sunshine recorder افتاب سنج
sunlike مانند افتاب
daisies گل افتاب گردان
sunshade افتاب گردان
sunbath حمام افتاب
sundials شاخص افتاب
sunbaked افتاب پخته
sun worship افتاب پرستی
visors افتاب گردان
visor افتاب گردان
turnsole گل افتاب گردان
sunshine تابش افتاب
sunshine نور افتاب
sunsets غروب افتاب
sunrises طلوع افتاب
streamers تیغ افتاب
sunstroke افتاب زدگی
sunburn افتاب زدگی
sunrise طلوع افتاب
weather beaten افتاب زده
vizor افتاب گردان
visorless بی افتاب گردان
visard افتاب گردان
sundial شاخص افتاب
sun struck افتاب زده
roman candle افتاب مهتاب
solarism افسانههای افتاب
sunflower گل افتاب گردان
sun beam پرتو افتاب
sunflowers گل افتاب گردان
solarization تابش افتاب
sun burn افتاب زدگی
sun dried در افتاب خشکانیده
broiling sun افتاب سوزان
streamer تیغ افتاب
sunbathed حمام افتاب گرفتن
under the sun در جهان در زیر افتاب
sunbathing حمام افتاب گرفتن
sunflower گیاه افتاب گرا
sunbathe حمام افتاب گرفتن
insolate در معرض افتاب گذاشتن
helianthus روزگردک جنس گل افتاب
solisequous تابع گردش افتاب
to take the sun افتاب بخود دادن
peeps نیش افتاب روزنه
solarize درمعرض افتاب قراردادن
peeping نیش افتاب روزنه
peeped نیش افتاب روزنه
peep نیش افتاب روزنه
side screen چادر افتاب گیر
sunburn افتاب سوخته کردن
bask حمام افتاب گرفتن
sunbaked حرارت افتاب دیده
sunbaked در افتاب خشک شده
sung hat کلاه افتاب گیر
sunbathes حمام افتاب گرفتن
sun dial افتاب نما مقنطره
sunshiny منور از نور افتاب
sunlit روشن از فروغ افتاب
basking حمام افتاب گرفتن
basked حمام افتاب گرفتن
sunflowers گیاه افتاب گرا
basks حمام افتاب گرفتن
to sun one self خودرا افتاب دادن
sun hat کلاه افتاب گیر
ra خدای افتاب مصریان قدیم
heliograph دستگاهی که افتاب را اندازه میگیرد
sun درمعرض افتاب قرار دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com