Dictiornary-Farsi | ماهی شناس | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
ichthyologist	ماهی شناس


Other Matches

penny wise and pound foolish	دینار شناس و ریال شناس
lapidarian	سنگ شناس گوهر شناس
lapidary	سنگ شناس گوهر شناس
pomfret	یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
virologist	متخصص ویروس شناس ویژه گرعلم ویروس شناسی ویروس شناس
sea horse	موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck	ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
escolar	نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
guppies	ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
fish	ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fished	ماهی صید کردن ماهی گرفتن
haddock	ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
mackerel	ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
fishes	ماهی صید کردن ماهی گرفتن
guppy	ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
grayfish	نوعی ماهی روغن سگ ماهی
sea calf	گوساله ماهی سگ ماهی
pickerel	اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
technologist	فن شناس
paleographer	خط شناس
graphologist	خط شناس
opcode decoder	رمزالعمل شناس
philologist	زبان شناس
phonologist	صوت شناس
phrenologist	جمجمه شناس
physiognomist	قیافه شناس
conscientious	وفیفه شناس
punctual	وقت شناس
godly	خدا شناس
embryologist	رویان شناس
philologist	واژه شناس
philologer	زبان شناس
phenomenologist	پدیده شناس
operation decoder	عمل شناس
ornithologist	پرنده شناس
myologist	ماهیچه شناس
orologist	کوه شناس
osteologist	استخوان شناس
paleontologist	دیرین شناس
parasitologist	انگل شناس
duteous	گماشت شناس
petrologist	سنگ شناس
pteridologist	کرف شناس
pteridologist	سرخس شناس
spectroscopist	طیف شناس
loyal	وفیفه شناس
syphilologist	سفلیس شناس
teleologist	پایان شناس
therapeutist	درمان شناس
topologist	مکان شناس
vermeologist	کرم شناس
fossilist	سنگواره شناس
vulcanologist	دانشمنداتشفشان شناس
weather wise	هوا شناس
statisticians	امار شناس
statistician	امار شناس
astronomer	ستاره شناس
astronomers	ستاره شناس
entomologist	حشره شناس
insectologist	حشره شناس
rhythmist	سجع شناس
orientalist	خاور شناس
gemologist	گوهر شناس
epigraphist	کتیبه شناس
ethologist	کردار شناس
etymologer	اشنقاق شناس
feal	وفیفه شناس
selenographer	ماه شناس
self knowing	خود شناس
serologist	سرم شناس
geneticists	نسل شناس
ontologist	هستی شناس
cosmologist	کیهان شناس
ideologist	ارمان شناس
craniologist	کله شناس
bacteriologist	میکرب شناس
astronmer	ستاره شناس
arborist	درخت شناس
anatomist	کالبد شناس
esthetician	زیبایی شناس
aesthetician	زیبایی شناس
actinolagy	پرتو شناس
acoustician	صدا شناس
crystallographer	بلور شناس
iconologist	شمایل شناس
bibliograph	کتاب شناس
bibliographer	کتاب شناس
cosmographer	کیهان شناس
conchologist	صدف شناس
climatologist	اقلیم شناس
characterologist	منش شناس
carpologist	میوه شناس
hypnologist	خواب شناس
herborist	گیاه شناس
muscologist	خزه شناس
decoder	رمز شناس
bryologist	خزه شناس
craniologist	جمجمه شناس
heliologist	افتاب شناس
cytology	سلول شناس
lexicologist	لغت شناس
dendrologist	درخت شناس
mythologist	اساطیر شناس
mythologist	اسطوره شناس
numismatist	سکه شناس
numismatist	مدال شناس
toxicologist	زهر شناس
zoologist	جانور شناس
botanists	گیاه شناس
botanist	گیاه شناس
odontologist	دندان شناس
oenologist	باده شناس
musicologist	موسیقی شناس
astrologer	ستاره شناس
astrologers	ستاره شناس
lithologist	سنگ شناس
petologist	سنگ شناس
lunarian	ماه شناس
cytology	یاخته شناس
metallographer	فلز شناس
methodologist	اسلوب شناس
demographer	جمعیت شناس
microbiologist	میکرب شناس
mineralogist	معدن شناس
antiquary	عتیقه شناس
antiquaries	عتیقه شناس
oenologist	شراب شناس
geneticist	نسل شناس
sociologist	انسگان شناس
sociologist	جامعه شناس
anthropologist	انسان شناس
archeologist	باستان شناس
archaeologist	باستان شناس
criminologist	جرم شناس
ethnologists	قوم شناس
ethnologist	قوم شناس
ecologists	بوم شناس
ecologist	بوم شناس
geologist	زمین شناس
seismologist	زلزله شناس
philatelist	تمبر شناس
genealogist	شجره شناس
herbalists	گیاه شناس
herbalist	گیاه شناس
grateful	متشکر حق شناس
antiquarian	عتیقه شناس
dutiful	وفیفه شناس
dutiful	گماشت شناس
philatelists	تمبر شناس
oceanographer	اقیانوس شناس
naturalists	طبیعت شناس
neurologist	عصب شناس
technologist	حرفه شناس
naturalist	طبیعت شناس
biologist	زیست شناس
pathologists	اسیب شناس
pathologist	اسیب شناس
gourmets	خوراک شناس
gourmet	خوراک شناس
discretional <adj.>	موقع شناس
tactfully	موقع شناس
discrete <adj.>	موقع شناس
discreet <adj.>	موقع شناس
tactful	موقع شناس
prudent [discreet] <adj.>	موقع شناس
mythologist	افسانه شناس
To have a good sense of timing . To have a sense of occasion j.	موقع شناس بودن
incognito	نا شناس مجهول الهویه
neuropathologist	اسیب شناس اعصاب
feal	نمک شناس باوفا
stratigrapher	دانشمند چینه شناس
he can read the sky	ستاره شناس است
metrologist	سنگ و پیمانه شناس
duteous	وفیفه شناس مطیع
environmentalist	محیط زیست شناس
carcinology	سخت پوست شناس
environmentalists	محیط زیست شناس
volcanologist	دانشمند اتشفشان شناس
selenologist	دانشمند ماه شناس
leal	وفیفه شناس حقشناس
psychopathologist	اسیب شناس روانی
teleost	ماهی استخوانی وابسته به ماهی استخوانی
malpighian	وابسته به کالبد شناس ایتالیایی
gourmet	خبره خوراک شراب شناس
limnologist	زیست شناس جانوران اب شیرین
gourmets	خبره خوراک شراب شناس
cognoscente	متخصص در اثار هنری عتیقه شناس
To be conspicuous.	انگشت نما بودن ( مشخص یا سر شناس )
copernician	وابسته به کپرنیک ستاره شناس لهستانی
mythologer	متخصص علم الاساطیر افسانه شناس
physiognomic	وابسته به قیافه شناسی سیما شناس
self analytical	تجزه وتحلیل کننده خویشتن خود شناس
occidentalist	کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
philologer	لغت شناس کسیکه ازاصول و قواعدکلی زبانها اگاه است
phonetician	متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
gar	سگ ماهی
tuna fish	ماهی تن
piscium	ماهی
fish	ماهی
fumade	ماهی