Dictiornary-Farsi | مایع اشتعال پذیر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
flammable liquid	مایع اشتعال پذیر


Other Matches

hypergol	مایع قابل اشتعال
flammable	اشتعال پذیر
inflammable	اشتعال پذیر
inflamable	اشتعال پذیر
nitro	مایع قابل اشتعال مورداستفاده در اتومبیل بصورت خالص یا مخلوط برای نیروی بیشتر
degressive burning	اشتعال طولانی اشتعال تدریجی خرج
pascal's law	هرگاه فشاری بریک نقطه از مایع وارد شود ان فشار عینا" به تمام نقاط مایع منتقل میشود
l.l.c	liquid-liquidchromatography کروماتوگرافی مایع- مایع
liquid liquid chromatography	کروماتوگرافی مایع- مایع
educable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
educatable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
reparable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
repairable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
ascendable	تفوق پذیر فراز پذیر
ascendible	تفوق پذیر فراز پذیر
mixable	امیزش پذیر امتزاج پذیر
ignition	اشتعال
deflagration	اشتعال
combustion	اشتعال
firing	اشتعال
burning	اشتعال
fire point	نقطه اشتعال
flamboyancy	اشتعال بالرزش
flamboyancy	اشتعال لرزشی
flamboyance	اشتعال بالرزش
flamboyance	اشتعال لرزشی
burning point	نقطه اشتعال
firing point	نقطه اشتعال
burning train	مسیر اشتعال
fire proofing compound	اشتعال کاه
light firing	اشتعال نورانی
fire retardant	اشتعال کاه
flammability	قابلیت اشتعال
inflammable	قابل اشتعال
uninflammable	اشتعال ناپذیر
limit of inflammability	حد قابل اشتعال
flammable	قابل اشتعال
flaming of arc	اشتعال جرقه
lighting	اشتعال نورافکنی
combustible	قابل اشتعال
combustion	اشتعال احتراق
flare up	اشتعال ناگهانی
firing voltage	ولتاژ اشتعال
light firing	اشتعال منور
aglow	درحال اشتعال
ignition	اشتعال احتراق
flash point	نقطه اشتعال
combustibility	قابلیت اشتعال
inflamable	قابل اشتعال
dead center ignition	نقطه اشتعال
ignition point	نقطه اشتعال
ignition charge	خرج اشتعال
igniting point	نقطه اشتعال
piceous	قابل اشتعال
ignitable	قابل اشتعال
ignitability	قابلیت اشتعال
coal dust firing	اشتعال گردی
inflammability	قابلیت اشتعال
inflammability	اشتعال پذیری
flammability	اشتعال پذیری
dead burned	انتهای اشتعال
adaptable organism	موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
inflammable substances	مواد قابل اشتعال
inflammables	مواد قابل اشتعال
lower flammability limit	حد پایینی اشتعال پذیری
ignition	اتش گیری اشتعال
pyrogen	عنصر قابل اشتعال
upper flammability limit	حد بالایی اشتعال پذیری
wildfire	ماده قابل اشتعال
lead in	مدار هادی اشتعال
flash point tester	ازمایش کننده نقطه اشتعال
ignitor	محفظه حامل باروت اشتعال
hypergolic fuel	سوخت خیلی حساس به اشتعال
fuels	سوخت ماده قابل اشتعال
fuelling	سوخت ماده قابل اشتعال
fuelled	سوخت ماده قابل اشتعال
fuel	سوخت ماده قابل اشتعال
fueled	سوخت ماده قابل اشتعال
adjustable wheel	چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
flareback	اشتعال برخلاف مسیر عادی شعله
benzine	انواع مواد نفتی قابل اشتعال
xylene	خا نوادهای ازهیدروکربنهای سمی و قابل اشتعال و معطر
xylol	خا نوادهای ازهیدروکربنهای سمی و قابل اشتعال و معطر
liquid	مایع
liquid/gas separator	مایع
liquids	مایع
fulidal	مایع
watering	مایع
anti icing fluid	مایع ضد یخ
steepest	مایع
fluidal	مایع
steep	مایع
waters	مایع
aneroid	بی مایع
watered	مایع
water	مایع
semiliquid	مایع غلیظ
semiliquid	نیمه مایع
silicate of soda	شیشه مایع
paraffin oil	پارافین مایع
semiliquid	مایع چسبنده
condensation	مایع کردن
cutback bitumen	قیر مایع
liquid oxygen	اکسیژن مایع
semifluid	نیم مایع
sealing liquid	مایع اب بندی
cryogenic liquid	مایع سرمازا
liquid crystal	کریستال مایع
pool cathode	کاتد مایع
liquid crystals	کریستال مایع
developer liquid	مایع فهور
pool rectifier	لامپ مایع
deicer	مایع ضدیخ
gluing	چسب مایع
sodium metasilicate	شیشه مایع
absorption liquid	مایع جذب
mercury pool tube	لامپ مایع
liquid propellant	سوخت مایع
lox	اکسیژن مایع
liquified petroleum gas	گاز مایع
liquidly	بشکل مایع
vitrous humor	مایع زجاجیه
liquid soap	صابون مایع
liquidity index	اندیس مایع
liquid state	حالت مایع
water glass	شیشه مایع
pool cathode tube	لامپ مایع
liquid propellant	خرج مایع
sodium silicate	شیشه مایع
soluble glass	شیشه مایع
battery liquid	مایع باتری
spinal fluid	مایع نخاعی
out back	چسب مایع
antidim	مایع ضد تشکیل مه
liquid foundation	کرم مایع
liquid nitrogen	نیتروژن مایع
anti detonant	مایع ضد بدسوزی
subaqueous	زیر مایع
pool tube	لامپ مایع
glues	چسب مایع
solvents	مایع محلل
liquefaction	تبدیل به مایع
liquefaction	مایع شدن
liquid hydrates	مایع هیدراتها
solvent <adj.>	مایع محلل
liquid air	هوای مایع
liquefied gas	گاز مایع
liquid gas	گاز مایع
liquescence	مایع شدگی
fluids	مایع متحرک
liquid exygen	اکسیژن مایع
resolvent <adj.>	مایع محلل
liquescent	مایع شونده
furfuraldehyde	مایع الدئیدی
grume	مایع چسبناک
glueing	چسب مایع
liquid fuel	سوخت مایع
liquid ammonia	امونیاک مایع
glue	چسب مایع
dissolving <adj.>	مایع محلل
liquid glass	شیشه مایع
sop	غذای مایع
liquid hydrogen	هیدروژن مایع
fluid	مایع متحرک
sops	غذای مایع
liquefacient	مایع کننده
liquid air	هوای مایع شده
electrolyte	مایع کار الکترولیت
liquid membrance electrode	الکترود مایع غشایی
filtrate	مایع تصفیه شده
filtrate	مایع زیر صافی
liquid air container	مخزن هوای مایع
liquid propellant	خرج پرتاب مایع
rapid curing cutback	قیر مایع زودگیر
coolant	مایع داخل رادیاتور
coolants	مایع سرد کننده
coolants	مایع داخل رادیاتور
dunking	در مایع فرو کردن
to strain a liquid	صاف کردن یک مایع
eyewash	مایع چشم شویی
dunked	در مایع فرو کردن
liquefacient	مایع ترشح کننده
liquefiable	قابل تبدیل به مایع
dunks	در مایع فرو کردن
liquid rocket	راکت سوخت مایع
dunk	در مایع فرو کردن
liquified natural gas	گاز مایع طبیعی
liquid propellant	سوخت مایع موشک
coolant	مایع سرد کننده
diergolic	خرج مایع پایدار
liquid measure	مقیاس حجم مایع
liquidizing	بصورت مایع دراوردن
liquidizes	بصورت مایع دراوردن
liquidized	بصورت مایع دراوردن
liquidize	بصورت مایع دراوردن
liquidised	بصورت مایع دراوردن
soldering fluid	مایع لحیم کاری
csf	مایع مغزی- نخاعی
l.n.g	گاز مایع طبیعی
slow curing cutback	قیر مایع دیرگیر