English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
milk of magnesia مایع شیری رنگی که هیدرکسید منیزیم است وبعنوان ضد اسید وملین بکارمیرود
Other Matches
opalescence شیری رنگی
pullicate پارچهای که برای درست کردن دستمال رنگی بکارمیرود
marking ink مداد رنگی پاک نشدنی که برای رنگ زنی و نشان گذاری بکارمیرود
oleate نمک الی اسید اولئیک مایع روغنی
colour چاپگری که میتواند کپیهای رنگی بگیرد. از قبیل -ink get رنگی -dot maxrix رنگی و -thermal transfer
colours چاپگری که میتواند کپیهای رنگی بگیرد. از قبیل -ink get رنگی -dot maxrix رنگی و -thermal transfer
bituminous paint رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
litmus ماده ابی رنگی که ازبعضی گلسنگ ها بدست میایدودر اثر اسید زیاد برنگ قرمزتبدیل میشود وهرگاه قلیا بدان بزنند باز برنگ ابی در میاید
sapphires سیلیکات الومینیوم و منیزیم
sapphire سیلیکات الومینیوم و منیزیم
parbasis سرودی که دسته تهلیل خوانان بنام سازنده ان وبعنوان تماشاکنندگان میخواند
picric acid اسید پیکریک [اسید زهرین، زرد و تلخ مزه]
meerschaum هیدروسیلیکات منیزیم سرچپق یاسرقلیانی که ازاین سنگ ساخته میشود
pascal's law هرگاه فشاری بریک نقطه از مایع وارد شود ان فشار عینا" به تمام نقاط مایع منتقل میشود
dye sublimation printer چاپگر رنگی باکیفیت بالا که تصاویری با پاشیدن قط عات رنگی روی کاغذ ایحاد میکند
l.l.c liquid-liquidchromatography کروماتوگرافی مایع- مایع
barbiturate نمک اسید باربیتوریک مشتقات اسید باربیتوریک که بعنوان داروی مسکن وخواب اورتجویز میشود
triad 1-سه عنصر یا حرف یا بیت 2-شکل سه ضلعی که از نقاط فسفری رنگی قرمز و سبز وآبی در هر پیکسل درصفحه نمایش رنگی RGB تشکیل شده است
triads 1-سه عنصر یا حرف یا بیت 2-شکل سه ضلعی که از نقاط فسفری رنگی قرمز و سبز وآبی در هر پیکسل درصفحه نمایش رنگی RGB تشکیل شده است
liquid liquid chromatography کروماتوگرافی مایع- مایع
solids رنگی که روی صفحه نمایش نمایش داده میشود یا روی چاپگر رنگی چاپ میشود بدون اینکه ترکیب شود
solid رنگی که روی صفحه نمایش نمایش داده میشود یا روی چاپگر رنگی چاپ میشود بدون اینکه ترکیب شود
leonine شیری
lactea شیری
lactary شیری
actic شیری
actescent شیری
lacteal شیری
acteous شیری
lactiform شیری
milky شیری
agalactia کم شیری
lacteous شیری
lactescent شیری
galaxy جاده شیری
milk white شیری رنگ
opalline شیری رنگ
milkiness حالت شیری
milkiness خاصیت شیری
milky electrolyte الکترولیت شیری
galaxy راه شیری
galaxies راه شیری
galaxies جاده شیری
opal globe حباب شیری
jacob's ladder جاده شیری
milk tooth دندان شیری
Milky Way راه شیری
milky color شیری رنگ
opalescent شیری رنگ
temporary teeth دندانهای شیری
deciduous teeth دندانهای شیری
yellowish-white رنگ شیری
mammary glands غدههای شیری
How did you make out? Did you succeed or fail? شیری یا روباه ؟
milk teeth دندان شیری
metronomes بکارمیرود
metronome بکارمیرود
white meat فرآوردهی شیری پنیر
galactites پشم شیری رنگ
udders غده پستانی یا شیری
udder غده پستانی یا شیری
d. products لبنیات فراوردههای شیری
milky شیری رنگ شیردار
milky way galaxy کهکشان راه شیری
Milky Way اسمان دره جاده شیری
actescence نمایش شیر خاصیت شیری
Milk that has turned sour. شیری که ترش شده است.
trug فرف شیری چوبی تفت
opal عین الهر شیشه شیری رنگ
opals عین الهر شیشه شیری رنگ
evaporated milk شیری که بوسیله تبخیرغلیط شده است
hyphen خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
hyphens خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
corn popper غربالی که دربودادن ذرت بکارمیرود
sienna که برای رنگهای روغنی بکارمیرود
blacktop موادقیری که درساختمان اسفالت بکارمیرود
modified milk شیری که اجزا ان را کم وزیاد کرده بکودکان می خوراتتد
scalded cream سر شیری که بوسیله گرم کردن شیر بگیرند
corporale پارچهای که هنگام عشاء ربانی بکارمیرود
ticks نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
ticked نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
flat boat یکجوردوبه پهن که دررودخانههای کم عمق بکارمیرود
pergameneous مانند پوستی که برای نوشتن بکارمیرود
capital expenditure هزینهای که برای بهبودسرمایه وافزایش ان بکارمیرود
tick نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
basket weave pattern طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
knick knack چیزقشنگ وکم بهاکه بیشتربرای ارایش بکارمیرود
esparto یکجورجگن دراسپانیاکه برای بافندگی وکاغذسازی بکارمیرود
kieselguhr سنگ چخماق ته نشسته درساختن دینامیت بکارمیرود
jacob's staff چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود
law french اصطلاحات امیخته با فرانسه که در زبان حقوقی بکارمیرود
ballast سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود
metonym لغت وکلمهای که بصورت کنایه یا مجاز بکارمیرود
nebula تودههای عظیم گازو گرد مابین فواصل ستارگان جاده شیری
kino شیره یکجورگیاه که ماننداست بکات هندی ودرداروسازی و....بکارمیرود
line drawing خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
hep حرف ندا که برای دستور یاامریه به نظامیان بکارمیرود
line drawings خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
mops چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
amulet دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
fearnought یکجورپارچه کلفت پشمی که برای جامه ملوانان بکارمیرود
forel یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
forrel یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
mopped چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mopping چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
sprag قطعه چوب یا الواری که بعنوان شمع درمعدن بکارمیرود
forth این کلمه بصورت پیشوند نیزبامعانی فوق بکارمیرود
noughts and crosses یکجور دوز بازی که نشانهای صفرو چلیپادران بکارمیرود
tape line تسمه فلزی وباریک که برای اندازه گیری بکارمیرود
tallow پیه نهنگ وغیره که برای شمع سازی بکارمیرود
mop چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
amulets دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
herbicides عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
herbicide عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
ack علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
reed valve شیری متشکل از ورقه فولادی نازکی که جریان یکطرفه سیال را سبب میشود
palmyra یکجور نخل درهندو سیلان که برگ ان برای بوریابافی بکارمیرود
catgut روده گربه وغیره که برای بخیه زدن درجراحی بکارمیرود
macedoine مخلوطی ازسبزیجات پخته که در سالاد یاروی لرزانک وامثال ان بکارمیرود
fumigant ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود
gimbals اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
eudiometer اسبابی که جهت اندازه گیری حجمی و تجزیه گازها بکارمیرود
puncheon ستونی کوتاه که بجای تحمل بار تیر در بین دو پایه بکارمیرود
catapults هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulting هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
gimbal ring اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
catapulted هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapult هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
palmitic اسیدی که در روغن خرماوبرخی روغنهای دیگریافت میشود درشمع سازی بکارمیرود
cirro status ابرهای لایهای خاکستری رنگ یا سفید شیری در ارتفاع تقریبی 0007 متری از سطح زمین
parcel paper یکجور کاغذ خرمایی رنگ ومخکم که برای پیچیدن بستههای پستی بکارمیرود
cellulose nitrate ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درمواد منفجره دوپها وپلاستیکهای ساختمانی بکارمیرود
bulb angle جزء ساختمانی که معمولابعنوان ستون یا پایه بکارمیرود و به شکل دایرهای یاچند وجهی میباشد
achromatopsia اسید
acid resisting ضد اسید
acid water آب اسید
acid proof ضد اسید
acid اسید
acids اسید
crocus cloth پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود
acid carboy غرابه اسید
battery acid اسید باطری
fatty acid اسید چرب
amino acid آمینو اسید
abietic acid ابیتیک اسید
chromic acid اسید کرومیک
benzoic acid بنزوییک اسید
diacid اسید دو فرفیتی
fumaricacid اسید فوماریک
accumulator acid اکومولاتور اسید
carbonic acid کربنیک اسید
acetylene acid اسید استیلنی
acetylenic acid اسید استیلنی
conjugate acid اسید مزدوج
caro's acid اسید کارو
diacidic اسید دو فرفیتی
acid=proof galosh گالش ضد اسید
butyric acid اسید بوتیریک
formic acid اسید فرمیک
l amino acid -L امینو اسید
boric acid اسید بوریک
lewis acid اسید لوویس
battery acid اسید باتری
acidify اسید کردن
hard acid اسید سخت
acid reclaim بازیابی اسید
amino acid اسید آمینه
acidimeter اسید سنج
acid tank مخزن اسید
acid receiver مخزن اسید
acid radical ریشه اسید
acid radical بنیان اسید
acid pump تلمبه اسید
acid proof wire سیم ضد اسید
acid resisting brick آجر ضد اسید
acid resisting paint رنگ ضد اسید
acidolysis اسید کافت
acyl exchange اسید کافت
acidophile اسید دوست
acidification or acidizing اسید شوئی
acidification اسید سازی
acid tower برج اسید
acid solution محلول اسید
acrylic acid اسید اکریلیک
acid soluble محلول در اسید
acid resisting paving کفپوش ضد اسید
acid proof paint رنگ ضد اسید
acid proof floortile کاشی ضد اسید
acid free بدون اسید
hydraulic acid اسید کلریدریک
acid equivalent هم ارزشیمیایی اسید
acid dip شستشو با اسید
hyperacidity زیادی اسید
inorganic acid اسید معدنی
acid bath حمام اسید
acid anhydride انیدرید اسید
acid acceptor پذیرنده اسید
acid acceptor اسید پذیر
acid freeder اسید رسان
acid fume دود اسید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com