Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
albescent
مایل به سفیدی
Other Matches
chalkiness
سفیدی
candour
سفیدی
silveriness
سفیدی
blankness
سفیدی
candor
سفیدی
whithness
سفیدی
whiteness
سفیدی
acquittal
رو سفیدی
whitest
سفیدی
whiter
سفیدی
white
سفیدی
argent
سفیدی
watcheye
سفیدی چشم
blank
سفید سفیدی
blankest
سفید سفیدی
alphosis
سفیدی جلد
impudence
چشم سفیدی
albinism
سفیدی پوست
acquittals
برائت ذمه رو سفیدی
gray
روبه سفیدی رونده
rivers
سفیدی بین خطوط
river
سفیدی بین خطوط
ice blink
سفیدی افق از انعکاس دریا
wall eye
چشمی که سفیدی ان زیادوعنبیه ان کمرنگ باشد
white line
خط سفیدی که برای تمایز وتشخیص بکار رود
snow goose
غاز آمریکای شمالی که پرهای سفیدی دارد.
snow geese
غاز آمریکای شمالی که پرهای سفیدی دارد.
gaiters
پارچه سفیدی که روی کفش بسته میشودگتر پارچهای
gaiter
پارچه سفیدی که روی کفش بسته میشودگتر پارچهای
You name it , weve got it.
از سفیدی ماست تا سیاهی ذغال را داریم ( همه چیز )
lime light
روشنایی سفیدی که از داغ کردن اهک حاصل میشود
You name it . Everything under the sun .
از سفیدی ماست تا سیاهی ذغال ( از شیر مرغ تا جان آدمیزاد )
havelock
روکلاهی سفیدی که پشت گردن را نیز از افتاب محفوظ میدارد
hereford
نوعی گوساله گوشت قرمز ازنژاد انگلیسی که صورت سفیدی دارد
slip sheet
صفحه سفیدی که بین دوصفحه چاپی دیگر قرار داده شده
lickerish
مایل
loxodrome
خط مایل
nothing loath
مایل
desirous
مایل
propense
مایل
rathe
مایل
sideling
مایل
italic
مایل
inclinable
مایل
oblique
مایل کج
oblique
مایل
f. of books
مایل به کت اب
pitching
مایل
declivous
مایل
bevel
پخ مایل
bevel
مایل
rath
مایل
bevelled
مایل
skews
مایل
gauche
مایل
agreeable
مایل
willful
مایل
sloping
مایل
inclined
مایل
skew
مایل
skewing
مایل
studious of doing a thing
مایل
studious to do a thing
مایل
slanting
مایل
miles
مایل
mile
مایل
slantingly
کج یا مایل
willing
مایل
sidling
مایل
interested
مایل
viridescent
مایل به سبز
aslant
حرکت مایل
geographical mile
مایل جغرافیایی
flavescent
مایل بزردی
inclined compression
فشار مایل
to incline to green
یا مایل بودن
three point perspective
پرسپکتیو مایل
bitterish
مایل به تلخی
whitey
مایل به سفید
xanthic
مایل به زردی
cant
سطح مایل
centripetal
مایل به مرکز
chamfer
مایل شدن
comatant
مایل بجنگ
whity
مایل به سفید
the mast has raked
مایل کردن
the mast has raked
مایل شدن
obliquely
بطور مایل
oblique lattice
شبکه مایل
oblique perspective
پرسپکتیو مایل
oblique projection
تصویر مایل
oblique rotation
چرخش مایل
oblique section
مقطع مایل
oblique system
سیستم مایل
oppositive
مایل به ضدیت
recessive
مایل ببازگشت
side flow weir
سر ریز مایل
mile ohm
مایل- اهم
solicitous to go
مایل به رفتن
lief
مطلوب مایل
yellowish
مایل بزردی
greeny
مایل بسبز
statute mile
مایل رسمی
he has a good mind
مایل است
he is f. her
مایل اوست
he was found of her
مایل او بود
sourish
مایل به ترشی
incline plane
سطح مایل
inclined drilling
حفاری مایل
inclined face of dam
نمای مایل سد
slant range
برد مایل
aslant
بطور مایل
like
مایل بودن
nautical miles
مایل دریایی
purply
مایل به ارغوانی
gaff
میله مایل
wilful
مشتاق مایل
purplish
مایل به ارغوانی
greyish
مایل به خاکستری
blueish
مایل به ابی
bluish
مایل به ابی
fond
مایل مشتاق
fonder
مایل مشتاق
fondest
مایل مشتاق
nautical mile
مایل دریایی
solicitously
مایل نگران
liked
مایل بودن
caramel
مایل به قرمز
caramels
مایل به قرمز
awry
بطور مایل
reddish
مایل بقرمز
solicitous
مایل نگران
likes
مایل بودن
inclined shear plane
سطح برش مایل
homosexuals
مایل به جنس خود
oblique shock wave
موج ضربهای مایل
isabel
زرد مایل به خاکستری
isabella
زرد مایل به خاکستری
oblimin rotation
چرخش مایل کمینه
oblimax rotation
چرخش مایل بیشینه
luteovirescent
زرد مایل بسبز
reddish
مایل بسرخی زننده
loxodromics
کشتی رانی در خط مایل
low oblique
عکس مایل پایین
homosexual
مایل به جنس خود
umber
قهوه ای مایل به زرد
pea green
زرد مایل بسبز
suntan
قهوه مایل بسرخ
suntans
قهوه مایل بسرخ
auburn
قهوهای مایل به قرمز
mph
مخفف مایل در ساعت
to be prepared to go
مایل به رفتن بودن
green with a blue tint
سبز مایل به ابی
tattletale gray
سفید مایل بخاکستری
swart
سبزه مایل به سیاه
scarlet
قرمز مایل به زرد
sloping barrel vault
طاق ضربی مایل
sloping barrel vault
سقف گهوارهای مایل
rubicund
رنگ مایل به قرمز
roll piercing process
روش نورد مایل
purple red
قرمز مایل به ارغوانی
they canŠif they so wishŠ.....
اگر مایل باشندمیتوانند...........
inclined coil meter
سنجه با پیچک مایل
blackish
مایل به سیاه تیره
canescent
سفید مایل به تار
griseous
خاکستری مایل به ابی
he was not inclined to go
مایل برفتن نبود
he is indisposed to go
مایل نیست برود
brownish
مایل به قهوهای یاخرمایی
buffyy
مایل به رنگ نخودی
he is not willing to go
مایل برفتن نیست
hoary
سفید مایل به خاکستری
bay
سرخ مایل به قرمز
he was found of her
باو مایل بود
bays
سرخ مایل به قرمز
baying
سرخ مایل به قرمز
bayed
سرخ مایل به قرمز
pinkish
مایل به رنگ صورتی
cuesta
جلگه مایل یااریب
i am unwilling to go
مایل نیستم بروم
grege
اردهای مایل به خاکستری
incilnable to do something
مایل کردن بکاری
inclined barrel arch
طاق ضربی مایل
inclined barrel arch
طاق گهوارهای مایل
slate blue
رنگ ابی مایل به خاکستری
raisins
رنگ قرمز مایل به ابی
ruffous
بور خرمایی مایل بقرمز
rufous
بور خرمایی مایل بقرمز
sea green
رنگ سبز مایل بابی
shell pink
رنگ قرمز مایل به زرد
backswept
برگشته بطور مایل واریب
nautical miles
مایل دریایی معادل 0581متر
slate black
رنگ ارغوانی مایل بسیاه
teal blue
رنگ ابی مایل به خاکستری
taupe
رنگ خاکستری مایل به قهوهای
ti turn in
سوی پایین مایل بودن
gooseberry
رنگ سیاه مایل به ارغوانی
gooseberries
رنگ سیاه مایل به ارغوانی
It's about 2 miles from ...
آن تقریبا 2 مایل دور از ... است.
What's the charge per mile?
اجاره هر مایل چقدر است؟
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com