English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
brownish مایل به قهوهای یاخرمایی
Other Matches
english shepherd سگ گلهء انگلیسی که دارای اندازهء متوسط وبرنگ سیاه براق ودارای خالهای قهوهای یاخرمایی است
auburn قهوهای مایل به قرمز
taupe رنگ خاکستری مایل به قهوهای
tan مازویی قهوهای مایل به زرد
mahogany رنگ قهوهای مایل به قرمز
terra cotta گل صورت سازی قرمز مایل به قهوهای
sienna انواع خاکهای قهوهای مایل به زرد
beige رنگ قهوهای روشن مایل بزرد و خاکستری
manila paper یک نوع کاغذ محکم برنگ زرد مایل به قهوهای
hottentot یکی از انواع بومیهای جنوب افریقا که اندامی کوتاه ورنگ قهوهای مایل به زرددارند
brunet دارای موی مشکی یاخرمایی
brunette دارای موی مشکی یاخرمایی
brunettes دارای موی مشکی یاخرمایی
browned قهوهای
browner قهوهای
brownest قهوهای
Br قهوهای
browns قهوهای
browning قهوهای
lignite زغال قهوهای
browns قهوهای کردن
furnace brown قهوهای کوره
browner قهوهای کردن
browning قهوهای کردن
embrown قهوهای کردن
browned قهوهای کردن
brown قهوهای کردن
brownest قهوهای کردن
lignite ذغال قهوهای
nut brown رنگ قهوهای فندقی
brown iron ore سنگ اهن قهوهای
dun رنگ قهوهای کمرنگ
grouses نوعی رنگ قهوهای
grouse نوعی رنگ قهوهای
grousing نوعی رنگ قهوهای
groused نوعی رنگ قهوهای
tan برنگ قهوهای وسبزه دراوردن
tannage قهوهای در اثر اشعه افتاب
malacon نوعی زرقون یازرگون قهوهای
malacone نوعی زرقون یازرگون قهوهای
fudged نوعی رنگ قهوهای سرهم بندی کردن
suntans قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
fudges نوعی رنگ قهوهای سرهم بندی کردن
fudging نوعی رنگ قهوهای سرهم بندی کردن
suntan قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
fudge نوعی رنگ قهوهای سرهم بندی کردن
propolis ماده صمغی قهوهای رنگی شبیه موم
kraft کاغذ محکم قهوهای رنگ مخصوص بسته بندی
hematin ترکیب قهوهای تیره یا ابی تیرهای بفرمول Fe6O4N23H43C
gadwall اردک قهوهای و سیه فام شمال اروپا و امریکا
oblique مایل کج
sideling مایل
rathe مایل
rath مایل
slantingly کج یا مایل
propense مایل
bevel مایل
bevel پخ مایل
loxodrome خط مایل
pitching مایل
oblique مایل
studious of doing a thing مایل
nothing loath مایل
desirous مایل
studious to do a thing مایل
bevelled مایل
declivous مایل
gauche مایل
agreeable مایل
sloping مایل
skews مایل
willful مایل
italic مایل
lickerish مایل
inclined مایل
slanting مایل
skewing مایل
mile مایل
willing مایل
f. of books مایل به کت اب
interested مایل
skew مایل
sidling مایل
miles مایل
inclinable مایل
reddish مایل بقرمز
inclined compression فشار مایل
he has a good mind مایل است
he is f. her مایل اوست
oblique rotation چرخش مایل
incline plane سطح مایل
he was found of her مایل او بود
oblique system سیستم مایل
inclined drilling حفاری مایل
oblique section مقطع مایل
inclined face of dam نمای مایل سد
geographical mile مایل جغرافیایی
mile ohm مایل- اهم
comatant مایل بجنگ
chamfer مایل شدن
centripetal مایل به مرکز
cant سطح مایل
aslant حرکت مایل
bitterish مایل به تلخی
aslant بطور مایل
greeny مایل بسبز
lief مطلوب مایل
albescent مایل به سفیدی
oblique lattice شبکه مایل
oblique perspective پرسپکتیو مایل
oblique projection تصویر مایل
flavescent مایل بزردی
obliquely بطور مایل
awry بطور مایل
three point perspective پرسپکتیو مایل
wilful مشتاق مایل
gaff میله مایل
blueish مایل به ابی
caramel مایل به قرمز
fond مایل مشتاق
fonder مایل مشتاق
fondest مایل مشتاق
the mast has raked مایل کردن
nautical miles مایل دریایی
nautical mile مایل دریایی
xanthic مایل به زردی
caramels مایل به قرمز
whity مایل به سفید
whitey مایل به سفید
viridescent مایل به سبز
to incline to green یا مایل بودن
solicitous مایل نگران
solicitously مایل نگران
the mast has raked مایل شدن
purplish مایل به ارغوانی
liked مایل بودن
side flow weir سر ریز مایل
slant range برد مایل
likes مایل بودن
recessive مایل ببازگشت
purply مایل به ارغوانی
like مایل بودن
greyish مایل به خاکستری
yellowish مایل بزردی
bluish مایل به ابی
solicitous to go مایل به رفتن
oppositive مایل به ضدیت
sourish مایل به ترشی
statute mile مایل رسمی
inclined coil meter سنجه با پیچک مایل
purple red قرمز مایل به ارغوانی
isabel زرد مایل به خاکستری
pea green زرد مایل بسبز
inclined shear plane سطح برش مایل
swart سبزه مایل به سیاه
sloping barrel vault سقف گهوارهای مایل
oblique shock wave موج ضربهای مایل
mph مخفف مایل در ساعت
oblimin rotation چرخش مایل کمینه
scarlet قرمز مایل به زرد
sloping barrel vault طاق ضربی مایل
luteovirescent زرد مایل بسبز
roll piercing process روش نورد مایل
loxodromics کشتی رانی در خط مایل
they canŠif they so wishŠ..... اگر مایل باشندمیتوانند...........
low oblique عکس مایل پایین
oblimax rotation چرخش مایل بیشینه
to be prepared to go مایل به رفتن بودن
tattletale gray سفید مایل بخاکستری
inclined barrel arch طاق ضربی مایل
pinkish مایل به رنگ صورتی
isabella زرد مایل به خاکستری
cuesta جلگه مایل یااریب
canescent سفید مایل به تار
buffyy مایل به رنگ نخودی
rubicund رنگ مایل به قرمز
blackish مایل به سیاه تیره
homosexual مایل به جنس خود
homosexuals مایل به جنس خود
reddish مایل بسرخی زننده
hoary سفید مایل به خاکستری
bays سرخ مایل به قرمز
baying سرخ مایل به قرمز
bayed سرخ مایل به قرمز
bay سرخ مایل به قرمز
umber قهوه ای مایل به زرد
green with a blue tint سبز مایل به ابی
griseous خاکستری مایل به ابی
suntans قهوه مایل بسرخ
incilnable to do something مایل کردن بکاری
he was not inclined to go مایل برفتن نبود
i am unwilling to go مایل نیستم بروم
he was found of her باو مایل بود
he is not willing to go مایل برفتن نیست
he is indisposed to go مایل نیست برود
inclined barrel arch طاق گهوارهای مایل
suntan قهوه مایل بسرخ
grege اردهای مایل به خاکستری
pansies رنگ قرمز مایل به ابی
It's about 2 miles from ... آن تقریبا 2 مایل دور از ... است.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com