Dictiornary-Farsi | مایل نگران | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
solicitous	مایل نگران
solicitously	مایل نگران


Other Matches

perturbed	نگران
anguished	نگران
agaze	نگران
agag	نگران
apprehensive	نگران
uptight	نگران
agog	نگران
bated	مشتاقو نگران
shook up <idiom>	نگران ،ناراحت
never mind <idiom>	نگران نباش
worked up <idiom>	عصبانی ،نگران
Don't worry! <idiom>	نگران نباش!
off-putting	نگران کننده
bother	نگران شدن
bothered	نگران شدن
bothering	نگران شدن
bothers	نگران شدن
worries	نگران کردن
worry	نگران کردن
cark	نگران شدن
anguish	نگران کردن
look for	نگران بودن
Don't worry about it! <idiom>	در موردش نگران نباش!
I am not worried about it.	من در موردش نگران نیستم.
weigh on/upon <idiom>	نگران کردن شخص
You need spare no expense .	نگران خرج ( مخارج ) آن نباش
let the chips fall where they may <idiom>	نگران نتیجه یک کشف نبودن
concerns	دلواپس کردن نگران بودن
Take no thought of the morrow.	نگران فردا [آینده] نباش.
bag of nerves	آدم بی نهایت عصبانی و نگران
nervous Nelly	آدم همیشه نگران و دلواپس
bundle of nerves	آدم بی نهایت عصبانی و نگران
nervous wreck	آدم بی نهایت عصبانی و نگران
concern	دلواپس کردن نگران بودن
jitterbug	آدم همیشه نگران و دلواپس
panicky person	آدم همیشه نگران و دلواپس
write off <idiom>	پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
We were all so anxious about you.	ما همه به خاطر تو اینقدر نگران بودیم.
to greenwash	نشان دادن که انگاری نگران محیط زیست باشند
to lose sleep over something [someone] <idiom>	بخاطر چیزی [کسی] نگران بودن ا [صطلاح روزمره]
greenwash	نمایش سطحی یا ریاکارانه توسط یک سازمان که نگران محیط زیست است
oblique	مایل کج
oblique	مایل
pitching	مایل
inclinable	مایل
bevel	مایل
bevel	پخ مایل
studious to do a thing	مایل
slantingly	کج یا مایل
sideling	مایل
rath	مایل
propense	مایل
nothing loath	مایل
loxodrome	خط مایل
rathe	مایل
lickerish	مایل
italic	مایل
studious of doing a thing	مایل
f. of books	مایل به کت اب
declivous	مایل
willful	مایل
bevelled	مایل
inclined	مایل
sloping	مایل
skewing	مایل
agreeable	مایل
gauche	مایل
miles	مایل
interested	مایل
skews	مایل
willing	مایل
skew	مایل
sidling	مایل
slanting	مایل
mile	مایل
desirous	مایل
think nothing of something <idiom>	فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
wilful	مشتاق مایل
gaff	میله مایل
oblique system	سیستم مایل
lief	مطلوب مایل
nautical mile	مایل دریایی
he has a good mind	مایل است
he is f. her	مایل اوست
he was found of her	مایل او بود
nautical miles	مایل دریایی
three point perspective	پرسپکتیو مایل
incline plane	سطح مایل
inclined compression	فشار مایل
inclined drilling	حفاری مایل
inclined face of dam	نمای مایل سد
mile ohm	مایل- اهم
oblique lattice	شبکه مایل
recessive	مایل ببازگشت
the mast has raked	مایل کردن
the mast has raked	مایل شدن
fond	مایل مشتاق
statute mile	مایل رسمی
sourish	مایل به ترشی
side flow weir	سر ریز مایل
fondest	مایل مشتاق
solicitous to go	مایل به رفتن
slant range	برد مایل
to incline to green	یا مایل بودن
viridescent	مایل به سبز
oblique perspective	پرسپکتیو مایل
oblique projection	تصویر مایل
oblique rotation	چرخش مایل
oblique section	مقطع مایل
blueish	مایل به ابی
obliquely	بطور مایل
xanthic	مایل به زردی
oppositive	مایل به ضدیت
whity	مایل به سفید
whitey	مایل به سفید
fonder	مایل مشتاق
bluish	مایل به ابی
chamfer	مایل شدن
purply	مایل به ارغوانی
centripetal	مایل به مرکز
aslant	حرکت مایل
cant	سطح مایل
caramel	مایل به قرمز
liked	مایل بودن
bitterish	مایل به تلخی
like	مایل بودن
reddish	مایل بقرمز
caramels	مایل به قرمز
yellowish	مایل بزردی
aslant	بطور مایل
albescent	مایل به سفیدی
greyish	مایل به خاکستری
likes	مایل بودن
comatant	مایل بجنگ
awry	بطور مایل
purplish	مایل به ارغوانی
greeny	مایل بسبز
geographical mile	مایل جغرافیایی
flavescent	مایل بزردی
suntan	قهوه مایل بسرخ
suntans	قهوه مایل بسرخ
reddish	مایل بسرخی زننده
umber	قهوه ای مایل به زرد
pinkish	مایل به رنگ صورتی
bay	سرخ مایل به قرمز
sloping barrel vault	طاق ضربی مایل
sloping barrel vault	سقف گهوارهای مایل
auburn	قهوهای مایل به قرمز
hoary	سفید مایل به خاکستری
purple red	قرمز مایل به ارغوانی
incilnable to do something	مایل کردن بکاری
pea green	زرد مایل بسبز
brownish	مایل به قهوهای یاخرمایی
they canŠif they so wishŠ.....	اگر مایل باشندمیتوانند...........
roll piercing process	روش نورد مایل
tattletale gray	سفید مایل بخاکستری
baying	سرخ مایل به قرمز
mph	مخفف مایل در ساعت
bays	سرخ مایل به قرمز
to be prepared to go	مایل به رفتن بودن
swart	سبزه مایل به سیاه
oblique shock wave	موج ضربهای مایل
oblimin rotation	چرخش مایل کمینه
oblimax rotation	چرخش مایل بیشینه
inclined coil meter	سنجه با پیچک مایل
rubicund	رنگ مایل به قرمز
inclined barrel arch	طاق ضربی مایل
inclined barrel arch	طاق گهوارهای مایل
homosexuals	مایل به جنس خود
griseous	خاکستری مایل به ابی
i am unwilling to go	مایل نیستم بروم
cuesta	جلگه مایل یااریب
he is indisposed to go	مایل نیست برود
he is not willing to go	مایل برفتن نیست
green with a blue tint	سبز مایل به ابی
he was not inclined to go	مایل برفتن نبود
grege	اردهای مایل به خاکستری
inclined shear plane	سطح برش مایل
scarlet	قرمز مایل به زرد
blackish	مایل به سیاه تیره
low oblique	عکس مایل پایین
bayed	سرخ مایل به قرمز
luteovirescent	زرد مایل بسبز
loxodromics	کشتی رانی در خط مایل
he was found of her	باو مایل بود
buffyy	مایل به رنگ نخودی
canescent	سفید مایل به تار
isabel	زرد مایل به خاکستری
isabella	زرد مایل به خاکستری
homosexual	مایل به جنس خود
lama	رنگ زرد مایل بقرمز
It's about 2 miles from ...	آن تقریبا 2 مایل دور از ... است.
rust	رنگ قرمز مایل به قهوه ای
lamas	رنگ زرد مایل بقرمز
carbuncles	رنگ نارنجی مایل به قرمز
carbuncle	رنگ نارنجی مایل به قرمز
taupe	رنگ خاکستری مایل به قهوهای
mahogany	رنگ قهوهای مایل به قرمز
cedars	رنگ قرمز مایل به زرد
tan	مازویی قهوهای مایل به زرد