English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 97 (7 milliseconds)
English Persian
We've given notice that we're moving out of the apartment. ما آگاهی دادیم که از آپارتمان بارکشی می کنیم.
Other Matches
We move out on the 1st. ما یکم بارکشی می کنیم.
Tune in tomorrow when we'll be exploring what things to look for in a bike computer. کانالتان را فردا [به این برنامه] تنظیم کنید وقتی که ما بررسی می کنیم به چه چیزهایی درکامپیوتر دوچرخه توجه کنیم.
Sorry to have troubled(inconvenienced)you. خیلی می بخشید زحمت دادیم
condos مخفف آپارتمان
condo مخفف آپارتمان
portage بارکشی
transportation بارکشی
transported بارکشی
transports بارکشی
transporting بارکشی
transport بارکشی
walk-up آپارتمان طبقهی اول
walk-ups آپارتمان طبقهی اول
cluster-block چندین طبقه آپارتمان
transportation بارکشی تبعید
hotshot بارکشی سریع
freight note سندکرایه و بارکشی
truckage بارکشی با کامیون
to move out [از منزل] بارکشی کردن
railway freight بارکشی راه اهن
Can I rent a flat? آیا میتوانم یک آپارتمان اجاره کنم؟
We are hunting for a vacant flat. دربدر دنبال آپارتمان خالی می گردیم
transport means وسیله بارکشی یاحمل ونقل
The smell of food permeated through the flat . بوی غذا تمام آپارتمان را فراگرفته بود
dray گاری کوتاه بی لبه چهارچرخه بارکشی
gantline رجه یا طنابی که برای بارکشی و اویختن لباس مورداستفاده قرار میگیرد
let us play بازی کنیم
briefly speaking مختصر کنیم
let us be brief کوتاه کنیم
let us be brief مختصر کنیم
let us say فرض کنیم
realising [British] آگاهی
consciousness آگاهی
awareness آگاهی
[piece of ] advice آگاهی
advertisement آگاهی
knowledge آگاهی
conscious mind آگاهی
advice آگاهی
realizing آگاهی
appreciation [awareness] آگاهی
understanding آگاهی
cognition آگاهی
cognisance [British] آگاهی
acquaintance آگاهی
conscience [archaic for: consciousness] آگاهی
Let us suppose ... حالا فرض کنیم که ...
let ab be equal to cd فرض کنیم ab با cd برابرباشد
further information آگاهی بیشتر
knowledge acquisition آگاهی یابی
We live in the Machine Age . ما درعصر ماشین زندگه می کنیم
peach and straddle بالا می کشیم وخرابش می کنیم
let us make a p for home کوشش کنیم زودبخانه برسیم
I want to swim ,are you on ? اهلش هستی شنا کنیم ؟
We'd like to pay separately. ما میخواهیم جداگانه پرداخت کنیم.
to give [provide] somebody [some] information به کسی آگاهی دادن
We should be leaving now. باید زحمت راکم کنیم (خداحافظی )
We should not indulge in personalities. نبا ید راجع با شخاص صحبت کنیم
it can be altered at pleasure هر وقت بخواهیم میتوانیم انرااصلاح کنیم
i had best to leaveit بهترین کاران است که ان راول کنیم
Let's drop the subject. از این موضوع صرف نظر کنیم .
We are living in the age of mass communication. ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
Could you put us up for the night ? ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟
Lets talk man to man . بیا مرد ومردانه با هم صحبت کنیم
information [on] about somebody] [something] آگاهی [در باره کسی یا چیزی]
It's time to prepare the meal. وقتش رسیده است که غذا را آماده کنیم.
starting with the issue of July 1 هنگامی که با نشریه اول ژوئن شروع کنیم
We finally succeed in making a radio contact. عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
A rapid response would be appreciated. از پاسخ فوری قدردانی می کنیم. [اصطلاح رسمی]
We must inquire into this matter. درمورد این موضوع باید تحقیق کنیم
Lets suppose the news is true . حالا فرض کنیم که این خبر صحیح با شد
I heard it through the grapevine. افرادی به طورغیر رسمی به من آگاهی دادند.
We do not usually go places that cost a lot of money. ما معمولا به جاهای گران قیمت گردش نمی کنیم.
We ought to (should)examineit in all itsaspects. باید کلیه جهات وجوانب آنرا بررسی کنیم
Supposing it rains , what shall you do ? فرض کنیم باران بیاید آنوقت شما چه می کنید ؟
We all think he is very nice. ما همه فکر می کنیم که او [مرد] آدم خوبی است.
at least [no less than] [not less than] <adv.> کم کمش [حداقل] [برای آگاهی اندازه یا شماره]
The notice is too short [for me] . آگاهی [برایم] خیلی کوتاه مدت است.
at a [the] minimum <adv.> کم کمش [حداقل] [برای آگاهی اندازه یا شماره]
Well, now everyone's here, we can begin. خوب حالا که همه اینجا هستند ما می توانیم شروع کنیم.
He's always moaning that we use too much electricity. او [مرد] همیشه قر می زند که ما بیش از اندازه برق خرج می کنیم.
we underwrite the company ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
Let's play for keeps. بیا جدی بازی کنیم. [روی پول یا هر چیزی بها دار]
hang out one's shingle <idiom> آگاهی عمومی ازباز شدن دفتر به خصوص مطب یادفتروکالت
They must give not less than 2 weeks' notice. آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
alerted تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
The way the robbery was committed speaks of inside knowledge. روشی که سرقت مرتکب شده بود منجر از آگاهی درونی می شود .
alerts تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
alert تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor. ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
Sophrosyne وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
CUG ورودی محدود به پایگاه داده ها یا سیستم صفحه آگاهی درباره موضوع خاص برای کاربران مشخص و شناخته شده معمولاگ به وسیله کلمه رمز
carriers سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است
carrier سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است
railroad tranportation بارکشی راه اهن باربری راه اهن
wellŠsuppose it is so خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com