Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English
Persian
We move out on the 1st.
ما یکم از خانه بیرون می آییم.
Other Matches
Outside the house.
بیرون از خانه
out
<adv.>
بیرون از خانه
to pull out
از واگن خانه یا ایستگاه بیرون امدن
to turn out
بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
Most home helps prefer to live out.
بسیاری از کارگران خانگی ترجیح می دهند بیرون از خانه زندگی کنند .
It doesn't matter where you get your appetite as long as you eat at home.
<proverb>
بیرون ما را به اشتها می آورند اما در خانه غذا می خوریم.
[ضرب المثل بیشتر مربوط به سکس تا غذا]
lady help
زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole
کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy
خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
to strain at a gnat
ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
it is but a step to my house
تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house
خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
witjout
بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
houndstooth check
طرح خانه خانه مورب پارچه
hound's tooth check
طرح خانه خانه مورب پارچه
toft
عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
tricotine
پارچه زبر لباسی خانه خانه
honeycomb
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
honeycombs
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
our neighbour door
کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
homebody
ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
Honey comb design
طرح خانه زنبوری
[یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
extravasate
ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
extrusion
بیرون اندازی بیرون امدگی
outward bound
عازم بیرون روانه بیرون
ejects
بیرون راندن بیرون انداختن
eject
بیرون راندن بیرون انداختن
ejected
بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting
بیرون راندن بیرون انداختن
cellular
لانه زنبوری خانه خانه
garde manger
سرد خانه اشپز خانه
bagnio
فاحشه خانه جنده خانه
weigh house
قپاندار خانه ترازودار خانه
cell
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cells
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house
خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
formulas
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
ranged
یک خانه یا تعدادی خانه
ranges
یک خانه یا تعدادی خانه
range
یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb
خانه خانه کردن
off one's hands
بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
the house is in my possession
خانه در تصرف من است خانه در دست من است
outside
بیرون
out
<adv.>
بیرون
away
بیرون
away
بیرون از
outsides
بیرون
extra terrestrial
بیرون از
external
بیرون
externals
بیرون
outed
بیرون از
without
بیرون از
without
بیرون
out door
بیرون
off the track
بیرون
outside appearance
بیرون
out
بیرون از
out-
بیرون از
outdoor
بیرون
out
<adv.>
به بیرون
from the outside
از بیرون
forth of
بیرون از
out-of-
بیرون از
out of
بیرون از
outward bound
بیرون رو
outside
[of]
<adv.>
بیرون
[از]
out
[of]
<adv.>
بیرون
[از]
efferent
بیرون بر
abroad
بیرون
forth
بیرون از
from out of town
از بیرون
[از]
from outside
از بیرون
[از]
outwith
[Scotish E]
<adv.>
بیرون
[از]
bakkat
به بیرون
honeycombs
خانه خانه
cellular
خانه خانه
house
خانه
cloisonne
خانه خانه
socket
خانه
pied-a-terre
خانه
furnace house
خانه
housing
خانه ها
housed
خانه
lodge
خانه
home
خانه
lodged
خانه
lodges
خانه
sockets
خانه
honeycomb
خانه خانه
homes
خانه
alveolate
خانه خانه
dwellings
خانه
domicile
خانه
domiciles
خانه
rooms
خانه
room
خانه
within doors
در خانه
houseroom
جا در خانه
cells
خانه
checkered
خانه خانه
pieds-a-terre
خانه
unsheltered
<adj.>
بی خانه
cell
خانه
tersellated
خانه خانه
dwelling
خانه
houses
خانه
materfamilias
زن خانه
pigeon-holes
خانه
door-to-door
خانه به خانه
pigeon-hole
خانه
door to door
خانه به خانه
pigeon hole
خانه
houseless
بی خانه
lares
خانه
lar
خانه
roommates
هم خانه
roommate
هم خانه
i was under his roof
در خانه
her house
خانه ان زن
her house
خانه اش
shack
خانه
cellulated
خانه خانه
quarterage
خانه
shacks
خانه
double-fronted
خانه دو در
emerging
بیرون امدن
emerges
بیرون امدن
of an out size
بیرون از اندازه
emitting
بیرون ریختن
emerged
بیرون امدن
emerge
بیرون امدن
surface
بیرون نما
astir
بیرون از بستر
excreted
بیرون انداختن
not to point
بیرون از موضوع
mofussil
بیرون شهر
excretes
بیرون انداختن
excrete
بیرون انداختن
excreting
بیرون انداختن
off the rails
بیرون ازخط
surfaces
بیرون نما
surfaced
نما بیرون
surfaces
نما بیرون
surfaced
بیرون نما
surface
نما بیرون
elicit
بیرون کشیدن
exhales
بیرون دادن
expels
بیرون انداختن
expels
بیرون راندن
propulsive
بیرون ریزنده
prolapsus
بیرون افتادگی
outgoing
بیرون رونده
pay out
بیرون دادن
pass off
بیرون رفتن
pakkorro
بطرف بیرون
eject
بیرون کردن
clamp
بیرون کشیدن
expelling
بیرون راندن
exhaling
بیرون دادن
evoke
بیرون کشیدن
evokes
بیرون کشیدن
evoking
بیرون کشیدن
expel
بیرون انداختن
expel
بیرون راندن
expelled
بیرون انداختن
expelled
بیرون راندن
expelling
بیرون انداختن
ejected
بیرون کردن
clamped
بیرون کشیدن
ejecting
بیرون کردن
exorcized
بیرون کردن
exorcizes
بیرون کردن
exorcizing
بیرون کردن
outpour
بیرون ریختن
outfield
بیرون ازمحیط
out with
بیرون انداختن
out of town
بیرون شهر
out of the wood
بیرون ازجنگل
out of ear shot
بیرون از صدا رس
emit
بیرون ریختن
emits
بیرون ریختن
exorcize
بیرون کردن
exorcising
بیرون کردن
ejects
بیرون کردن
cashier
بیرون کردن
cashiers
بیرون کردن
outwork
سفارش به بیرون
outwardness
چگونگی بیرون
outward show
نمایش بیرون
clamping
بیرون کشیدن
clamps
بیرون کشیدن
outpour
بیرون ریزش
exorcised
بیرون کردن
exorcises
بیرون کردن
emitted
بیرون ریختن
elicited
بیرون کشیدن
extruding
بیرون امدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com