Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
English
Persian
bless
مبارک خواندن باعلامت صلیب کسی را برکت دادن
blesses
مبارک خواندن باعلامت صلیب کسی را برکت دادن
Other Matches
beatifying
مبارک خواندن
beatifies
مبارک خواندن
beatified
مبارک خواندن
beatify
مبارک خواندن
sain
برکت دادن
blesses
برکت دادن دعاکردن
bless
برکت دادن دعاکردن
to signal a ship to anchor
باعلامت اخطارکردن به کشتی
bidden
خواندن پیشنهاد دادن
calvary
نام صلیب گاه حضرت عیسی نمایش صلیب کردن حضرت عیسی
extracted
دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
extracting
دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
extract
دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
extracts
دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
center
قرار دادن مناسب نوک خواندن / نوشتن روی دیسک مغناطیسی یا نوار
centers
قرار دادن مناسب نوک خواندن / نوشتن روی دیسک مغناطیسی یا نوار
centre
قرار دادن مناسب نوک خواندن / نوشتن روی دیسک مغناطیسی یا نوار
centered
قرار دادن مناسب نوک خواندن / نوشتن روی دیسک مغناطیسی یا نوار
centred
قرار دادن مناسب نوک خواندن / نوشتن روی دیسک مغناطیسی یا نوار
lilts
اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
lilt
اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
passed
عمل حرکت دادن تمام طول نوار مغناطیسی روی نوکهای خواندن /نوشتن
pass
عمل حرکت دادن تمام طول نوار مغناطیسی روی نوکهای خواندن /نوشتن
passes
عمل حرکت دادن تمام طول نوار مغناطیسی روی نوکهای خواندن /نوشتن
copiousness
برکت
blessedly
مبارک
blest
مبارک
felicity
برکت
beatitude
برکت
blessedness
برکت
felicities
برکت
fatness
برکت
blessed
مبارک
meager
بی برکت
felictous
مبارک
meagre
بی برکت
bliss
برکت
blessing
برکت
blessings
برکت
auspicious
سعید مبارک
benedict
مبارک خجسته
blessed thistle
شوک مبارک
happy
سعید مبارک
happiest
سعید مبارک
happier
سعید مبارک
felicitate
مبارک بادگفتن
Happy birthday to you .
تولدت مبارک
the rose
باد مبارک
gracing
دعای فیض و برکت
fat lime
اهک پر برکت یا پر مایه
Man proposes , God disposes.
<proverb>
از تو یرکت از خدا برکت .
On this holy month.
دراین روز مبارک
God helps those who help themselves
<proverb>
از تو حرکت از خدا برکت
to eat the leek
بروی مبارک خودنیاوردن
Congratulations on the new arrival .
قدم نورسیده مبارک
graces
دعای فیض و برکت
grace
دعای فیض و برکت
graced
دعای فیض و برکت
thistles
شوک مبارک تاتاری
benediction
دعای اختتام برکت
thistle
شوک مبارک تاتاری
In this holy month.
دراین ماه مبارک
benedicite
خدا برکت دهد
benedictions
دعای اختتام برکت
Man proposes,God disposes.
از تو حرکت ازخدا برکت
Congratulations ( to you ) .
انشاء الله مبارک است
non-alcoholic beer
ماء مبارک
[غذا و آشپزخانه]
benedicite
دعای برکت قبل از غذا
alcohol-free beer
ماء مبارک
[غذا و آشپزخانه]
near beer
[American]
ماء مبارک
[غذا و آشپزخانه]
avens
علف مبارک از تیره گل سرخیان
parked
حرکت دادن نوک خواندن /نوشتن درایو دیسک سخت روی نقط های از دیسک که دادهای ذخیره نشده است
park
حرکت دادن نوک خواندن /نوشتن درایو دیسک سخت روی نقط های از دیسک که دادهای ذخیره نشده است
parks
حرکت دادن نوک خواندن /نوشتن درایو دیسک سخت روی نقط های از دیسک که دادهای ذخیره نشده است
Congratrlation on your marriage .
ازدواج شما بسیار مبارک باشد
prothalamion
ترانه مخصوص جشن ازدواج سرود مبارک باد
prothalamium
ترانه مخصوص جشن ازدواج سرود مبارک باد
cross
صلیب
maltese cross
صلیب
crosses
صلیب
crosser
صلیب
crossest
صلیب
crucifixes
صلیب
rood
صلیب
crucifix
صلیب
alpha crucis
صلیب
acrux
صلیب
read head
هد خواندن راس خواندن
pectoral cross
صلیب سینه
crossways
بشکل صلیب
crucis
صلیب جنوبی
cruciform
بشکل صلیب
crucifer
صلیب بردار
Lantern-cross
صلیب سنگی
Latin cross
صلیب رومی
crosslet
صلیب کوچک
cross wise
صلیب وار
Calvary
صلیب سردر
crucifixes
صلیب عیسی
dedication cross
صلیب مقدس
alpha crucis
الفا- صلیب
Red Cross
صلیب سرخ
olympic cross
صلیب المپیک
orpin
عود صلیب
crucifix pendant
صلیب آویزه
crosswise
بشکل صلیب
crucifix
صلیب عیسی
cross bearer
صلیب بردار
acrux
الفا- صلیب
crux
صلیب جنوبی
southern cross
صلیب جنوبی
geneva cross
صلیب سرخ
inverted cross
بالانس صلیب
sign of the cross
علامت صلیب
victoria cross
صلیب ویکتوریا
fyloft
صلیب شکسته
haken kreuz
صلیب شکسته
soiuthern cross
صلیب جنوب
trolley cross over
صلیب ترن برقی
RC
مخفف صلیب سرخ
to take the cross
صلیب بدوش گرفتن
cruciferous
چلیپادار صلیب دار
invention of the cross
جشن یافتن صلیب
cygni
طایر صلیب شمالی
cygnus
طایر صلیب شمالی
distinguished flying cross
نشان صلیب پرواز
distinguished service cross
نشان صلیب خدمت
cross support
نگهداشتن بدن بحالت صلیب
american national red cross
نشان صلیب سرخ امریکا
swastika
صلیب شکسته المان نازی
high cross
[صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
greek cross
صلیب یا چلیپای یونانی بدین شکل +
head crash
برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
ballistraria
[قابی به شکل صلیب در دیوارهای قرون وسطی]
balistraria
[قابی به شکل صلیب در دیوارهای قرون وسطی]
crucifixions
تصویر عیسی بر بالای صلیب مصلوب ساختن
crucifixion
تصویر عیسی بر بالای صلیب مصلوب ساختن
to cross self
با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
extends
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extend
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extending
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
hunger cloth
پرده روی صلیب ومجسمه ها
[دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
lenten veil
پرده روی صلیب ومجسمه ها
[دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
sain
تقدیس کردن علامت صلیب روی بدن یاسینه کشیدن
cross-window
[پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
poor lime
اهک بی برکت اهک کم ریع
meagre lime
اهک ضعیف اهک بی برکت
rich lime
اهک پر برکت اهک ریعدار
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
rhapsodiz
خواندن
read
خواندن
to take lessons
یا خواندن
intones
خواندن
reads
خواندن
readings
خواندن
intoning
خواندن
misread
بد خواندن
recitations
از بر خواندن
lip read
لب خواندن
lip-read
لب خواندن
lip-reads
لب خواندن
misreads
بد خواندن
recitation
از بر خواندن
reading
خواندن
misreading
بد خواندن
intoned
خواندن
reading age
سن خواندن
intone
خواندن
palmer
زوار امکنه مقدسه که دو برگ خرما را صلیب وار به امکنه مقدسه حمل میکنند
crossbar
خط عرضی صلیب میله عرضی
crossbars
خط عرضی صلیب میله عرضی
brags
رجز خواندن
read/write
خواندن- نوشتن
lull
لالایی خواندن
perusing
بدقت خواندن
read pulse
تپش خواندن
citing
به دادگاه خواندن
read strobe
بارقه خواندن
peruses
بدقت خواندن
cites
به دادگاه خواندن
cited
به دادگاه خواندن
raw head
نوک خواندن
brag
رجز خواندن
r/w
خواندن- نوشتن
criminiate
مرجم خواندن
criminate
مجرم خواندن
bragged
رجز خواندن
read head
نوک خواندن
cite
به دادگاه خواندن
rhapsodiz
از بر خواندن سرودن
bragging
رجز خواندن
readability
قابلیت خواندن
perused
بدقت خواندن
reading quotient
بهر خواندن
reading span
فراخنای خواندن
reading readiness
امادگی خواندن
to bid d. to
بمبارزه خواندن
reading rate
سرعت خواندن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com