Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 109 (7 milliseconds)
English
Persian
perpetrator
مباشر در جرم مرتکب
perpetrators
مباشر در جرم مرتکب
Other Matches
conductor
مباشر
overseers
مباشر
overseer
مباشر
churchwardens
مباشر
stewards
مباشر
steward
مباشر
superintendents
مباشر
seneschal
مباشر
proctor
مباشر
conductors
مباشر
foreman
مباشر
foremen
مباشر
case of need
مباشر
district overseer
مباشر
ganger
مباشر
intendant
مباشر
churchwarden
مباشر
principal offender
مباشر
superintendent
مباشر
minders
مباشر
bailiff
مباشر
manager
مباشر
managers
مباشر
supervisor
مباشر
perpetrators
مباشر
supervisors
مباشر
minder
مباشر
bailiffs
مباشر
perpetrator
مباشر
foremen
مباشر کارگران
forehands
سرعمله مباشر
commissary
گماشته مباشر
forehand
سرعمله مباشر
foreman
مباشر کارگران
coxswain
مباشر کشتی
shipper
مباشر حمل
steward
مباشر نافر
commissaries
گماشته مباشر
supervisory
مباشر پیشه
superintendents
نافر مباشر
stewards
مباشر نافر
supervisory staff
کارمندان مباشر
superintendent
نافر مباشر
perpetrators
مرتکب
perpetrator
مرتکب
violaor
مرتکب
ship broker
مباشر مالکین کشتی
debt perpetrator
مرتکب بدهی
misdemeanant
مرتکب جنحه
perpetrator of an offence
مرتکب جرم
stealer
مرتکب سرقت
perpetrating
مرتکب شدن
commit
مرتکب شدن
guilty
مجرم مرتکب
perpetrate
مرتکب شدن
commits
مرتکب شدن
perpetrated
مرتکب شدن
committing
مرتکب شدن
perpetrates
مرتکب شدن
committed
مرتکب شدن
principal offender
مباشر در جرم مجرم اصلی
managing board
کمیته مباشر
[شرکت سهامی]
board of management
کمیته مباشر
[شرکت سهامی]
board of managers
کمیته مباشر
[شرکت سهامی]
ship's husband
مباشر و مالک نماینده کشتی
management board
کمیته مباشر
[شرکت سهامی]
recommit
دوباره مرتکب شدن
violaor
مرتکب زنای به زور
bobbles
مرتکب خطا شدن
incestuous
مرتکب زنای با محارم
bobble
مرتکب خطا شدن
principals
امر مرتکب اصلی
misfeasance
مرتکب جرم شدن
offended
مرتکب خلاف شدن
principal
امر مرتکب اصلی
offends
مرتکب خلاف شدن
rapist
مرتکب زنای بعنف
commit a crime
مرتکب جنایتی شدن
offend
مرتکب خلاف شدن
smuggling
مرتکب قاچاق شدن
committing an offence
مرتکب جرمی شدن
delinquents
مرتکب جنایت یاجنحه
rapists
مرتکب زنای بعنف
guilty of a minor offence
مرتکب جرم خلافی
delinquent
مرتکب جنایت یاجنحه
perpetrate
مرتکب کردن مقصر بودن
perpetrated
مرتکب کردن مقصر بودن
to commit terrorist act
[ act of terrorism]
مرتکب جرم تروریستی شدن
perpetrating
مرتکب کردن مقصر بودن
perpetrates
مرتکب کردن مقصر بودن
commit a minor offence
مرتکب جرم خلافی شدن
to perpetrate a crime
گناه یا جنایتی را مرتکب شدن
supercargo
مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
bloodguilty
مرتکب خونریزی مقصریامسئول ادم کشی جنایت کار
double adultery
زنای محصنه در حالتی که مرتکب ان مرد زن دار باشد
imposters
کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
impostor
کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
impostors
کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
commits
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
committed
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
commit
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
committing
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
burglarious
مرتکب یا وابسته به عمل واردشدن به خانهای درشب بقصد ارتکاب جرم
The way the robbery was committed speaks of inside knowledge.
روشی که سرقت مرتکب شده بود منجر از آگاهی درونی می شود .
parol arrest
جلب و توقیف فردی که درحضور رئیس دادگاه بخش مرتکب اخلال نظم عمومی شده است
speaking with prosecutor
در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
voluntary manslaughter
قتل غیر عمد با سوء نیت نسبی عبارت از حالتی است که قاتل در اثر غلبه هیجان و غلیان احساسات مرتکب قتلی شودکه در ان رکن عمد به طورکامل موجود نیست و در عین حال قتل غیر عمد هم محسوب نمیشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com