English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 136 (7 milliseconds)
English Persian
schizophrenic مبتلا بجنون جوانی
schizophrenics مبتلا بجنون جوانی
Other Matches
schizo شخص مبتلا به بیماری جنون جوانی
cataleptic مبتلا به بیماری جمود عضلات مبتلا به جمود فکری
given مبتلا
stricken مبتلا
youths جوانی
yoth جوانی
youthfulness جوانی
young days جوانی
youth جوانی
springtime جوانی
adolescence نو جوانی
adolescency جوانی
youthfufness جوانی
juvenility جوانی
afflicting مبتلا کردن
afflict مبتلا کردن
infects مبتلا و دچارکردن
infecting مبتلا و دچارکردن
hemophilic مبتلا به هموفیلی
glandered مبتلا به مشمشه
bronchitic مبتلا به برنشیت
varicose مبتلا به واریس
tuberculate مبتلا بمرض سل
infect مبتلا و دچارکردن
amnesic مبتلا به فراموشی
amnesiac مبتلا به فراموشی
meningitic مبتلا به مننژیت
giddy مبتلا به دوار سر
afflicts مبتلا کردن
mangy مبتلا به گری
gangrenous مبتلا به قانقاریا
mangy مبتلا به جرب
mangey مبتلا به گری
mangey مبتلا به جرب
unhinged مبتلا بهبیماریذهنیوروحی
colicky مبتلا بهقولنج
allergic مبتلا به آلرژی
rheumaticky مبتلا بهرماتیسم
leper مبتلا به جذام
lepers مبتلا به جذام
constipated مبتلا بهیبوست
may of youth عنفوان جوانی
rejuvenescence تجدید جوانی
primed بهار جوانی
juvenility نیروی جوانی
rejuvenescent جوانی از سر گیرنده
primes بهار جوانی
hey day ریعان جوانی
dementia praecox جنون جوانی
rejuvenator جوانی دهنده
prime of life عنفوان جوانی
post juvenal بعد از جوانی
rejuveoize جوانی از سرگرفتن
hebephrenia جنون جوانی
the flower of youth عنفوان جوانی
prime بهار جوانی
juveniles در خور جوانی
may بهار جوانی
juvenile در خور جوانی
rejuvenation باز جوانی
slips in youth خطاهای جوانی
slips in youth لغزشهای جوانی
bloom of youth بحبوحه جوانی
schizophrene مبتلابجنون جوانی
schizophrenia جنون جوانی
adolescence دوره جوانی
acne غرور جوانی
youthfully از روی جوانی
shell-shocked موجی- مبتلا بهاختلالاتناشیازجنگ
leukotic مبتلا به مرض لوسمی
anorexic مبتلا به بی اشتهایی عصبی
stenosed مبتلا به تنگی نفس
plaguer مبتلا به طاعون کننده
septicaemic مبتلا بگند خونی
pleuritic مبتلا به ذات الجنب
bleeders مبتلا به خون روش
bleeder مبتلا به خون روش
gapy مبتلا به دهن دره
liverish مبتلا به مرض جگر
greensick مبتلا به یرقان سفید
greensick مبتلا به یرقان ابیض
psychopaths مبتلا بامراض روانی
spastic مبتلا به فلج تشنجی
psychopath مبتلا بامراض روانی
rheumatic ادم مبتلا بدردمفاصل
spastics مبتلا به فلج تشنجی
arthritic مبتلا به اماس مفصل
rejuvenates جوانی ازسر گرفتن
rejuvenating جوانی ازسر گرفتن
rejuvenate جوانی ازسر گرفتن
rejuvenated جوانی ازسر گرفتن
impetuosity of youth تندی یا غرور جوانی
juvenilia اثار دوره جوانی
The fervour of youth . شور وشوق جوانی
blue baby طفلی مبتلا به یرقان ازرق
cachectic مبتلا بسوء هاضمه وضعف
poliomyelitic مبتلا به بیماری فلج کودکان
over the hill <idiom> به پایان رسیدن بهار جوانی
middle aged دوره بین جوانی وپیری
her prime of life is past عنفوان جوانی وی گذشته است
chorus girls زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
middle age دوره بین جوانی وپیری
chorus girl زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
puniness تازه کاری جوانی کوچکی
salad days ایام جوانی وبی تجربگی
carsick مبتلا به بهم خوردگی حال دراتومبیل
diabetic مبتلا یا وابسته بمرض قند دولابی
psychoneurotic مریض مبتلا به ناراحتی عصبی وروانی
diabetics مبتلا یا وابسته بمرض قند دولابی
greensick مبتلا به بیماری کم خونی زنان جوان
hyperope مبتلا به مرض دوربینی شخص دوربین
passe دوره زیبایی و عنفوان جوانی را گذرانده
She has known better days in her youth . معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
blossom گل دادن دارای طراوت جوانی شدن
blossomed گل دادن دارای طراوت جوانی شدن
blossoms گل دادن دارای طراوت جوانی شدن
blossoming گل دادن دارای طراوت جوانی شدن
seasick مبتلا به استفراغ وبهم خوردگی حال در سفردریا
schizoid مبتلا به اختلال روانی وجنون گوشه گیری
acidosis فساد خون در اشخاص مبتلا به بیماری قند
at the tender age of <idiom> در سن جوانی [گول خور. بی مایه . سست . نادان]
juvenilia تالیفات دوره جوانی شعرا ونویسندگان بزرگ
agoraphobic شخصی که مبتلا به بیماری ترس از جاهای شلوغ است
airsick مبتلا بکسالت و بهم خوردگی مزاج در اثر پرواز
chaperon زن شوهر دار یا کاملی که ازدختر جوانی مراقبت میکند
cover girl زن جوانی که عکسش روی جلد مجلات چاپ میشود
cover girls زن جوانی که عکسش روی جلد مجلات چاپ میشود
glabrescent گیاهی که در جوانی کرکدار ودربلوغ بدون کرک وصاف میشود
sangreal جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
sangraal جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
sangrail جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
the Holy Grail جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
schizothymia جنون همراه با خیال پرستی ومالیخولیا شبیه جنون جوانی
spastical تشنجی مبتلا به فلج تشنجی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com