English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 91 (3 milliseconds)
English Persian
cachectic مبتلا بسوء هاضمه وضعف
Other Matches
cataleptic مبتلا به بیماری جمود عضلات مبتلا به جمود فکری
decibels واحدی برای اندازه گیری شدت وضعف صدا
decibel واحدی برای اندازه گیری شدت وضعف صدا
booked اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
book اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
books اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
digestive هاضمه
enteron لوله هاضمه
digestive gland غده هاضمه
alimentary canals جهاز هاضمه
alimentary canal جهاز هاضمه
indigestion سوء هاضمه
dyspepsia سوء هاضمه
dyspeptic دارای اختلال هاضمه
indigestion سوء هاضمه رودل
eupeptic دارای هاضمه خوب
eupepsia هاضمه خوب وسالم
eupepsia کلمه متضاد سوء هاضمه
cachexia سوء هاضمه زردی صورت
midgut قسمت میانی مجرای هاضمه
acoelous بدون معدهء حقیقی یادستگاه هاضمه
pips انواع امراض مختلفی که سابقاانهارا کوفت سوء هاضمه و سرفه و امثال ان دانسته اند
pipping انواع امراض مختلفی که سابقاانهارا کوفت سوء هاضمه و سرفه و امثال ان دانسته اند
pipped انواع امراض مختلفی که سابقاانهارا کوفت سوء هاضمه و سرفه و امثال ان دانسته اند
pip انواع امراض مختلفی که سابقاانهارا کوفت سوء هاضمه و سرفه و امثال ان دانسته اند
stricken مبتلا
given مبتلا
glandered مبتلا به مشمشه
unhinged مبتلا بهبیماریذهنیوروحی
amnesiac مبتلا به فراموشی
amnesic مبتلا به فراموشی
bronchitic مبتلا به برنشیت
rheumaticky مبتلا بهرماتیسم
tuberculate مبتلا بمرض سل
meningitic مبتلا به مننژیت
varicose مبتلا به واریس
allergic مبتلا به آلرژی
colicky مبتلا بهقولنج
constipated مبتلا بهیبوست
hemophilic مبتلا به هموفیلی
lepers مبتلا به جذام
giddy مبتلا به دوار سر
mangy مبتلا به گری
mangy مبتلا به جرب
mangey مبتلا به گری
leper مبتلا به جذام
mangey مبتلا به جرب
infect مبتلا و دچارکردن
infecting مبتلا و دچارکردن
infects مبتلا و دچارکردن
gangrenous مبتلا به قانقاریا
afflict مبتلا کردن
afflicting مبتلا کردن
afflicts مبتلا کردن
plaguer مبتلا به طاعون کننده
pleuritic مبتلا به ذات الجنب
liverish مبتلا به مرض جگر
septicaemic مبتلا بگند خونی
stenosed مبتلا به تنگی نفس
shell-shocked موجی- مبتلا بهاختلالاتناشیازجنگ
psychopath مبتلا بامراض روانی
anorexic مبتلا به بی اشتهایی عصبی
psychopaths مبتلا بامراض روانی
schizophrenic مبتلا بجنون جوانی
schizophrenics مبتلا بجنون جوانی
leukotic مبتلا به مرض لوسمی
bleeders مبتلا به خون روش
arthritic مبتلا به اماس مفصل
gapy مبتلا به دهن دره
rheumatic ادم مبتلا بدردمفاصل
bleeder مبتلا به خون روش
spastics مبتلا به فلج تشنجی
greensick مبتلا به یرقان سفید
greensick مبتلا به یرقان ابیض
spastic مبتلا به فلج تشنجی
blue baby طفلی مبتلا به یرقان ازرق
poliomyelitic مبتلا به بیماری فلج کودکان
diabetic مبتلا یا وابسته بمرض قند دولابی
psychoneurotic مریض مبتلا به ناراحتی عصبی وروانی
diabetics مبتلا یا وابسته بمرض قند دولابی
schizo شخص مبتلا به بیماری جنون جوانی
greensick مبتلا به بیماری کم خونی زنان جوان
hyperope مبتلا به مرض دوربینی شخص دوربین
carsick مبتلا به بهم خوردگی حال دراتومبیل
acidosis فساد خون در اشخاص مبتلا به بیماری قند
schizoid مبتلا به اختلال روانی وجنون گوشه گیری
seasick مبتلا به استفراغ وبهم خوردگی حال در سفردریا
agoraphobic شخصی که مبتلا به بیماری ترس از جاهای شلوغ است
airsick مبتلا بکسالت و بهم خوردگی مزاج در اثر پرواز
spastical تشنجی مبتلا به فلج تشنجی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com