Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
oxygen convertor
مبدل اکسیژن مایع به اکسیژن گازی در سیستمهای تنفسی
Other Matches
liquid exygen
اکسیژن مایع
liquid oxygen
اکسیژن مایع
lox
اکسیژن مایع
ozone
نوعی اکسیژن ابی کمرنگ گازی و تغییر گرای
oxygenize
با اکسیژن ترکیب کردن اکسیژن زدن
oxygen bottle
محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
maximal oxygen consumption per minute
حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه
deoxygenate
اکسیژن گیری کردن از فاقد اکسیژن کردن
maximal oxygen consumption
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen uptake
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power
بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
oxygen carrier
اکسیژن بر
empyreal air
اکسیژن
oxybiont
اکسیژن زی
oxygen
اکسیژن
oxidation
ترکیب با اکسیژن
oxygen ration
نسبت اکسیژن
oxygenates
اکسیژن امیختن
acidity coefficient
نسبت اکسیژن
anoxia
کمبود اکسیژن
oxygenating
اکسیژن زدن
oxidization
ترکیب با اکسیژن
oxygenate
اکسیژن زدن
oxygen debt
بدهی اکسیژن
atmospheric oxygen
اکسیژن هوا
oxygen cylinder
مخزن اکسیژن
oxygen deficit
کمبود اکسیژن
oxygen cylinder
سیلندر اکسیژن
steno oxibiant
اکسیژن کم تاب
oxygen debt
وام اکسیژن
oxyacetylene welding
جوش اکسیژن
oxygenating
اکسیژن امیختن
acidic oxide
اکسیژن اسیدی
oxygenate
اکسیژن امیختن
deoxidize
بی اکسیژن کردن
oxygenize
با اکسیژن امیختن
oxygenization
اکسیژن دهی
oxygenation
امیزش با اکسیژن
oxygenation
ترکیب با اکسیژن
oxygen extraction
جذب اکسیژن
oxygen deficit
کسر اکسیژن
deoxygenation
اکسیژن زدایی
deoxidation
اکسیژن گیری
oxygenated
اکسیژن امیختن
oxygenation
اکسیژن زنی
oxygenates
اکسیژن زدن
oxygen
اکسیژن دار
oxygen
گاز اکسیژن
oxygenated
اکسیژن زدن
deoxidate
بی اکسیژن کردن
acetylene oxygen flame
شعله استیلن اکسیژن
oxygen acid
اسید اکسیژن دار
maxvo
حداکثر اکسیژن مصرفی
oxidised
با اکسیژن ترکیب کردن
hypoxia
کاهش اکسیژن بافت
hypoxemia
کاهش اکسیژن بافت
oxyhydrogen
اکسیژن امیخته به ایدروژن
rebreather
سیستم اکسیژن مداربسته
oxidizes
با اکسیژن ترکیب کردن
oxidises
با اکسیژن ترکیب کردن
oxidize
با اکسیژن ترکیب کردن
oxidizing
با اکسیژن ترکیب کردن
c.o.d
نیاز شیمیایی به اکسیژن
maxvo
بیشینه اکسیژن مصرفی
aqualungs
دستگاه تنفس اکسیژن
oxyacid
اسید اکسیژن دار
aqualung
دستگاه تنفس اکسیژن
oxides
ماده شیمیایی از اکسیژن
oxide
ماده شیمیایی از اکسیژن
volcanize
جوش اکسیژن زدن
eudiometry
سنجش اکسیژن هوا
oxidising
با اکسیژن ترکیب کردن
chemical oxygen demand
نیاز شیمیایی اکسیژن
hypoxia
کمبود اکسیژن در بافتهای بدن
deoxidize
از صورت ترکیبی با اکسیژن دراوردن
biological oxygen demand
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
biochemical oxygen demand
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
b.o.d
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
acyl oxygen fission
گسسته شدن پیوند اسیل-اکسیژن
monoxide
اکسیدی که اکسیژن وفلز ان برابر باشد
oxidation
عمل ترکیب اکسیژن با جسم دیگری
nitrous acid
اسیدی که کمتراز تیزاب اکسیژن دارد
tetroxide
ترکیب دارای چهار اتم اکسیژن
protoxide
ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
vulcanization
حرارت زیاد جوش اکسیژن لاستیک وفلزات
The room is stuffy.
هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
continuous flow oxygen system
سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت پیوسته میباشد
oxyhydrogen blowpipe
بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
isatin
رنگ قرمزی که از ترکیب نیل با اکسیژن بدست می اید
demand oxygen system
سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد
anoxia
فقدان اکسیژن در سلولهای خونی و بافتی که اغلب منجربه زیانهای جبران ناپذیری میشود
ageing
ثابت شدن رنگ در اثر گذشت زمان و تحت تاثیر اکسیژن موجود در هوا
phenolic epoxy
خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
pressure breathing
تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
pulmotor
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
atomic weight
وزن اتمی یک عنصر که برمبنای 61 وزن اتمی اکسیژن قرار داده شده است
digital to analog converter
مبدل دیجیتال به انالوگ مبدل رقمی به قیاسی
pascal's law
هرگاه فشاری بریک نقطه از مایع وارد شود ان فشار عینا" به تمام نقاط مایع منتقل میشود
l.l.c
liquid-liquidchromatography کروماتوگرافی مایع- مایع
inspiratory
تنفسی
expiratory
تنفسی
respiratory
تنفسی
recessional
تنفسی
respiratory center
مرکز تنفسی
stoma
منفذ تنفسی
breathing gear
ماسک تنفسی
resipatory quotient
بهره تنفسی
breathing gear
وسیله تنفسی
respiratory system
دستگاه تنفسی
dust respirator
ماسک تنفسی
wind rocked out
وقفه تنفسی
wind rocked out
نارسایی تنفسی
air vessel
لوله تنفسی
rq
بهره تنفسی
air breathing
هوای تنفسی
breathing vibration
ارتعاش تنفسی
respirator
ضربت گیر تنفسی
cardiorespiratory system
دستگاه قلبی- تنفسی
respirators
ضربت گیر تنفسی
respiratory exchange index
شاخص بهره تنفسی
liquid liquid chromatography
کروماتوگرافی مایع- مایع
phlegm
[secretion in the airway during inflammation]
بلغم
[مخاط]
[ترشح در دستگاه تنفسی در زمان التهاب]
[پزشکی]
framing systems
سیستمهای قابدار
homebrew
سیستمهای ریزکامپیوتراولیه
bifurcated systems
سیستمهای دو چنگاله
embedded systems
سیستمهای تعبیه شده
gaseous
گازی
pneumatic
گازی
gas filled
گازی
data general corporation
سازنده سیستمهای مینی کامپیوتر
vax
سیستمهای بزرگ مینی کامپیوتری
calorie
واحد گرما در سیستمهای غیرمتریک
FTAM
بین سیستمهای کامپیوتری مختلف
calories
واحد گرما در سیستمهای غیرمتریک
aisp
انجمن متخصصین سیستمهای اطلاعاتی
X/OPEN
ول ایجاد سیستمهای باز هستند
association in information systems
انجمن متخصصین سیستمهای اطلاعاتی
internal combustion turbine
توربین گازی
gas filled capacitor
خازن گازی
gas cable
کابل گازی
gas equilibrium
تعادل گازی
gas engine
موتور گازی
gas detector
اشکارساز گازی
gas cut
برش گازی
gas compound
ترکیب گازی
gas chromatography
کروماتوگرافی گازی
gas phase
حالت گازی
gas phase
فاز گازی
gas burner
مشعل گازی
gas bomb
بمب گازی
gas bearing
یاتاقان گازی
gas alarm
اژیر گازی
gas filled lamp
لامپ گازی
gas lamp o. light
لامپ گازی
fuel gas
سوخت گازی
gas impregnated cable
کابل گازی
gas laser
لیزر گازی
gas ligther
فندک گازی
gas tube
لامپ گازی
gas welding
جوشکاری گازی
gaseous electronics
الکترونیک گازی
gasiform
گازی شکل
hydropneumatic
گازی روغنی
gas hearth
اتشدان گازی
gas hearth
کوره گازی
gas lamps
لامپ گازی
gas filled photocell
فتوسل گازی
gas filled rectifier
یکسوکننده گازی
gas filled relay
رله گازی
gas flame
چراغ گازی
gas flame
لامپ گازی
gas light
چراغ گازی
gas fuel
سوخت گازی
gas furnace
کوره گازی
gas lights
چراغ گازی
moped
موتور گازی
thypatron
لامپ گازی
gasometry
تجزیه گازی
nebulosity
حالت گازی
Dec
یک سازنده بزرگ سیستمهای مینی کامپیوتر
petri nets
مدل نمایش سیستمهای همزمان یا موازی
bit
واحد اطلاعات در همه سیستمهای دیجیتال
bits
واحد اطلاعات در همه سیستمهای دیجیتال
digital equipment corporation
سازنده انواع سیستمهای مینی کامپیوتر
knowledge
طراحی و نوشتن سیستمهای کامپیوتر خبره
gas engine blower
دمنده موتور گازی
gas discharge relay
رله تخلیه گازی
air furnace
کوره یا بوته گازی
gas filled tube
لامپ تخلیه گازی
gas discharge lamp
لامپ تخلیه گازی
gas discharge arrester
برقگیر تخلیه گازی
gas coal
ذغال سنگ گازی
gas degeneration
فساد تدریجی گازی
gas cutting
برشکاری گازی
[مهندسی]
regenerative gas furnace
کوره گازی رژنراتیو
regenerative gas firing
سوخت گازی رژنراتیو
throttle hand lever
اهرم دستی گازی
gas filled valve
لامپ الکترونی گازی
throttle twist grip
دستگیره موتور گازی
three shaft
توربین گازی با سه شفت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com