English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
exaggerated مبلغ اغراق امیز
Other Matches
sententious اغراق امیز
exaggerative اغراق امیز
hyperbolic اغراق امیز
exaggeratory اغراق امیز
high flown اغراق امیز
overstated اغراق امیز کردن
overstate اغراق امیز کردن
overstating اغراق امیز کردن
overstates اغراق امیز کردن
highfalutin اغراق امیز قلنبه
to take with a grain of salt اغراق امیز دانستن
fulsome زننده اغراق امیز
exaggerating اغراق امیز کردن
exaggerates اغراق امیز کردن
overstrain اغراق امیز کردن
reclame اگهی اغراق امیز
exaggerate اغراق امیز کردن
talll بلند قد اغراق امیز
apotheosis ستایش اغراق امیز
apotheoses ستایش اغراق امیز
boasts سخن اغراق امیز گفتن
boast سخن اغراق امیز گفتن
boasted سخن اغراق امیز گفتن
bighead عقیده اغراق امیز شخص نسبت بخودش
apotheosize تکریم اغراق امیز نمودن بدرجهء خدایی پرستیدن
rat race عملیات رقابت امیز عنیف وشتاب امیز
admonitory نصیحت امیز توبیخ امیز
antagonistic خصومت امیز رقابت امیز
tricky خدعه امیز مهارت امیز
incriminatory تهمت امیز اتهام امیز
suasive ترغیب امیز تحریک امیز
trickier خدعه امیز مهارت امیز
expostulatory سرزنش امیز تعرض امیز
gratulant تهنیت امیز تبریک امیز
trickiest خدعه امیز مهارت امیز
exaggerator اغراق گو
hyperbolist اغراق گو
fulsomeness اغراق
exaggeration اغراق
overstatements اغراق
overstatement اغراق
magnifcation اغراق
extravaganza اغراق
extravaganzas اغراق
hyperbole اغراق
high-flown با اغراق
hyperbolically از روی اغراق
hyperbolize اغراق گفتن
to throw the hatchet اغراق گفتن
overstate اغراق گفتن در
to pile it on اغراق گفتن
to draw the long bow اغراق گفتن
to draw the long اغراق گفتن
overcolour اغراق امیزکردن
overstated اغراق گفتن در
overstates اغراق گفتن در
draw it mild اغراق نگو
to put it on اغراق گفتن
to pull اغراق گفتن
overstating اغراق گفتن در
hyperbole صنعت اغراق
tot مبلغ
propagandists مبلغ
tots مبلغ
lump sum مبلغ کل
lump sums مبلغ کل
sum مبلغ
sums مبلغ
promoter مبلغ
propagandist مبلغ
amounted : مبلغ
amounts مبلغ
amounting : مبلغ
amounts : مبلغ
quantities مبلغ
quantity مبلغ
amounting مبلغ
amount : مبلغ
amounted مبلغ
promoters مبلغ
summa مبلغ
amount مبلغ
quantum مبلغ
extols ارتقاء دادن اغراق گفتن
mythomania جنون دروغ یا اغراق گویی
longbow اغراق گویی کمان دستی
longbows اغراق گویی کمان دستی
to overshoot oneself پرت شدن اغراق گفتن
extolled ارتقاء دادن اغراق گفتن
extolling ارتقاء دادن اغراق گفتن
extol ارتقاء دادن اغراق گفتن
backing مبلغ شرطبندی
balance of the amount باقیمانده مبلغ
pittance مبلغ جزئی
missionary مبلغ مذهبی
pin money مبلغ ناچیز
missionaries مبلغ مذهبی
turnover مبلغ فروش
round مبلغ زیاد
prices مبلغ شرطبندی
chicken feed مبلغ ناچیز
roundest مبلغ زیاد
price مبلغ شرطبندی
carry forward مبلغ منقول
converter مبلغ مذهبی
gross amount مبلغ ناخالص
premiums مبلغ بیمه
convertor مبلغ مذهبی
premium مبلغ بیمه
twopence مبلغ دو پنس
dribblet مبلغ کوچک
entirenss جمع کل مبلغ کل
to figure up مبلغ یا میزان
evengelist مبلغ مسیحی
missioner مبلغ مذهبی
the entire sum تمامی مبلغ
hyperbolize بدرجه اغراق امیزی بزرگ کردن
razzmatazz تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
hoopla تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
twisters کسی که اغراق میگویدیا تحریف میکند
hustle and bustle تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
razzamatazz تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
shivaree تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
funfair تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
twister کسی که اغراق میگویدیا تحریف میکند
carnival [American E] تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
ham بطور اغراق امیزی عمل کردن
hiking مبلغ رابالا بردن
capitalization جمع مبلغ سرمایه
hike مبلغ رابالا بردن
hikes مبلغ رابالا بردن
ratal مبلغ مشمول مالیات
it was a مبلغ زیادی بود
deductible مبلغ قابل کسر
hiked مبلغ رابالا بردن
media circus تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
media hype تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
even money مبلغ مساوی در شرط بندی
surcharge مبلغ جریمه نرخ اضافی
blank check چک امضاء شده بدون مبلغ
It was some consikerable amount. مبلغ قابل ملاحظه ای بود
What is this amount for? این مبلغ برای چیست؟
investments مبلغ سرمایه گذاری شده
investment مبلغ سرمایه گذاری شده
Fine words butter no parsnips. از تعارف کم کم وبر مبلغ افزای
i undertake to pay that sum متعهد میشوم که ان مبلغ رابپردازم
surcharges مبلغ جریمه نرخ اضافی
it is safe to say بدون ترس ازاشتباه یا اغراق گویی میتوان گفت
bond discount تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
entry fee مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
handicap stake مسابقهای که مبلغ شرطبندی از صاحبان اسبهاست
The return on the bonds amounts to ... مبلغ بازده اوراق بهادار برابراست با ...
net amount payable to contractor مبلغ خالص قابل پرداخت به پیمانکار
outlay مبلغ سرمایه گذاری شده خرج
working capital مبلغ اضافی سرمایه جاری پس از کسر بدهی
debt discount تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
He deducts the amount from the invoice. او [مرد] این مبلغ را از حساب کسر می کند.
discounted cash flow مبلغ تنزیل شده پرداختها وهزینههای اتی
regressive tax مالیاتی که به نسبت کم شدن مبلغ پایه مالیات تنزل کند
small claim ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
cash-and-carry نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash and carry نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash-and-carries نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
The borrower is absolutely free to use the amount. وام گیرنده کاملا مختار به استفاده ازاین مبلغ است .
face value مبلغ اسمی مبلغی که روی سکه اسکناس و یا سهام نوشته شده است
dificiency نقصان درامد و عدم کفایت مبلغ پیش بینی شده جهت اجرای کار
bond سندی که به موجب ان خود ووارث و اوصیا و مباشرین امورش را به پرداخت مبلغ معینی به دیگری متعهد میکند
clearing a bill محاسبه سر رسید برات پرداخت مبلغ برات و تصفیه حساب مربوط به ان
valued policy بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود
synaloepha هم امیز
murmurous غر غر امیز
synalepha هم امیز
disapprobatory تقبیح امیز
encomiastic ستایش امیز
sententious اندرز امیز
elusory طفره امیز
discouraging یاس امیز
tendered محبت امیز
floniously بطورخیانت امیز
domineeringly بطورتحکم امیز
dissipative اسراف امیز
disdianful اهانت امیز
felonious خیانت امیز
admiring پسند امیز
disapprobatory مذمت امیز
eulogistic ستایش امیز
felonious جنایت امیز
expiatory شفاعت امیز
expediential مصلحت امیز
derisive استهزاء امیز
exonerative تبرئه امیز
extatic نشاط امیز
execratory لعنت امیز
extenuatory تخفیف امیز
excusatory پوزش امیز
exculpatory تبرئه امیز
excomminucative تکفیر امیز
derisively استهزاء امیز
exaggeratedly بطوراغراق امیز
threatening تهدید امیز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com