English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
hike مبلغ رابالا بردن
hiked مبلغ رابالا بردن
hikes مبلغ رابالا بردن
hiking مبلغ رابالا بردن
Other Matches
amounting : مبلغ
amounts : مبلغ
amounted مبلغ
amounts مبلغ
amounted : مبلغ
amount مبلغ
amount : مبلغ
sums مبلغ
sum مبلغ
promoter مبلغ
quantity مبلغ
quantities مبلغ
promoters مبلغ
summa مبلغ
lump sums مبلغ کل
lump sum مبلغ کل
propagandist مبلغ
amounting مبلغ
tot مبلغ
quantum مبلغ
tots مبلغ
propagandists مبلغ
chicken feed مبلغ ناچیز
pittance مبلغ جزئی
converter مبلغ مذهبی
price مبلغ شرطبندی
twopence مبلغ دو پنس
prices مبلغ شرطبندی
missionary مبلغ مذهبی
missionaries مبلغ مذهبی
balance of the amount باقیمانده مبلغ
carry forward مبلغ منقول
convertor مبلغ مذهبی
backing مبلغ شرطبندی
the entire sum تمامی مبلغ
premium مبلغ بیمه
roundest مبلغ زیاد
round مبلغ زیاد
missioner مبلغ مذهبی
to figure up مبلغ یا میزان
turnover مبلغ فروش
pin money مبلغ ناچیز
gross amount مبلغ ناخالص
evengelist مبلغ مسیحی
entirenss جمع کل مبلغ کل
dribblet مبلغ کوچک
premiums مبلغ بیمه
deductible مبلغ قابل کسر
ratal مبلغ مشمول مالیات
it was a مبلغ زیادی بود
capitalization جمع مبلغ سرمایه
exaggerated مبلغ اغراق امیز
to push out پیش بردن جلو بردن
imbibed تحلیل بردن فرو بردن
imbibe تحلیل بردن فرو بردن
imbibes تحلیل بردن فرو بردن
imbibing تحلیل بردن فرو بردن
surcharge مبلغ جریمه نرخ اضافی
Fine words butter no parsnips. از تعارف کم کم وبر مبلغ افزای
It was some consikerable amount. مبلغ قابل ملاحظه ای بود
blank check چک امضاء شده بدون مبلغ
i undertake to pay that sum متعهد میشوم که ان مبلغ رابپردازم
What is this amount for? این مبلغ برای چیست؟
investment مبلغ سرمایه گذاری شده
even money مبلغ مساوی در شرط بندی
surcharges مبلغ جریمه نرخ اضافی
investments مبلغ سرمایه گذاری شده
bond discount تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
entry fee مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
The return on the bonds amounts to ... مبلغ بازده اوراق بهادار برابراست با ...
net amount payable to contractor مبلغ خالص قابل پرداخت به پیمانکار
handicap stake مسابقهای که مبلغ شرطبندی از صاحبان اسبهاست
outlay مبلغ سرمایه گذاری شده خرج
masochism لذت بردن از درد لذت بردن از جور وجفای معشوق یا معشوقه
He deducts the amount from the invoice. او [مرد] این مبلغ را از حساب کسر می کند.
discounted cash flow مبلغ تنزیل شده پرداختها وهزینههای اتی
debt discount تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
working capital مبلغ اضافی سرمایه جاری پس از کسر بدهی
regressive tax مالیاتی که به نسبت کم شدن مبلغ پایه مالیات تنزل کند
cash-and-carry نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash-and-carries نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash and carry نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
The borrower is absolutely free to use the amount. وام گیرنده کاملا مختار به استفاده ازاین مبلغ است .
small claim ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
face value مبلغ اسمی مبلغی که روی سکه اسکناس و یا سهام نوشته شده است
dificiency نقصان درامد و عدم کفایت مبلغ پیش بینی شده جهت اجرای کار
bond سندی که به موجب ان خود ووارث و اوصیا و مباشرین امورش را به پرداخت مبلغ معینی به دیگری متعهد میکند
valued policy بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود
clearing a bill محاسبه سر رسید برات پرداخت مبلغ برات و تصفیه حساب مربوط به ان
poundage مبلغ به پوند وزن به پوند
due bill در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
portage بردن
retracts تو بردن
steers بردن
drive بردن
win بردن
snatching بردن
snatches بردن
convey بردن
removes بردن
snatched بردن
drives بردن
overblow بردن
retracting تو بردن
carry بردن
carrying بردن
hock پی بردن
removing بردن
wins بردن
steer بردن
remove بردن
retract تو بردن
retracted تو بردن
steered بردن
carries بردن
go away with بردن
find out پی بردن
transported بردن
transport بردن
carry away از جا در بردن
discovers پی بردن
conveys بردن
port بردن
trace پی بردن به
traced پی بردن به
transporting بردن
snatch بردن
conveyed بردن
conveying بردن
discovering پی بردن
discovered پی بردن
discover پی بردن
take بردن
takes بردن
transports بردن
traces پی بردن به
lead بردن
lead به سر بردن
live به سر بردن
to smell out پی بردن به
sensed پی بردن
to go away with بردن
leads بردن
to smell a rat بو بردن
abstracts بردن
to pull off بردن
sense پی بردن
senses پی بردن
make away with <idiom> بردن
to have it بردن
abstract بردن
abstracting بردن
to get wind of بو بردن از
realize پی بردن
realized پی بردن
realizing پی بردن
to bear away بردن
realising پی بردن
realises پی بردن
realised پی بردن
bear : بردن
bears بردن
carried بردن
show to the door تا دم در بردن
realizes پی بردن
bear بردن
bears : بردن
protruding جلو بردن
To inherit,To come into a legacy. به ارث بردن
protrudes جلو بردن
abrogate ازمیان بردن
enjoyed لذت بردن
enjoying لذت بردن
plunges فرو بردن
protrude جلو بردن
protruded جلو بردن
plunged فرو بردن
enjoys لذت بردن
enjoy لذت بردن
jack بالا بردن
jacks بالا بردن
raise بالا بردن
raise از بین بردن
raises بالا بردن
raises از بین بردن
heir ارث بردن
joy لذت بردن از
joys لذت بردن از
haws دست چپ بردن
hawing دست چپ بردن
hawed دست چپ بردن
to breathe in دم فرو بردن
haw دست چپ بردن
sell like hot cake <idiom> رو دست بردن
absorb فرو بردن
do with <idiom> سود بردن از
handle بکار بردن
plunge فرو بردن
liquidised از بین بردن
obliterate از بین بردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com