Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
it was a
مبلغ زیادی بود
Other Matches
he inherited a large fortune
دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
amounts
مبلغ
amounts
: مبلغ
propagandist
مبلغ
amounting
مبلغ
amounting
: مبلغ
amounted
مبلغ
summa
مبلغ
quantum
مبلغ
promoter
مبلغ
propagandists
مبلغ
sums
مبلغ
sum
مبلغ
lump sums
مبلغ کل
lump sum
مبلغ کل
tots
مبلغ
tot
مبلغ
promoters
مبلغ
amounted
: مبلغ
amount
مبلغ
quantities
مبلغ
quantity
مبلغ
amount
: مبلغ
round
مبلغ زیاد
pin money
مبلغ ناچیز
missionary
مبلغ مذهبی
to figure up
مبلغ یا میزان
carry forward
مبلغ منقول
converter
مبلغ مذهبی
the entire sum
تمامی مبلغ
evengelist
مبلغ مسیحی
twopence
مبلغ دو پنس
gross amount
مبلغ ناخالص
pittance
مبلغ جزئی
missionaries
مبلغ مذهبی
missioner
مبلغ مذهبی
balance of the amount
باقیمانده مبلغ
backing
مبلغ شرطبندی
turnover
مبلغ فروش
roundest
مبلغ زیاد
dribblet
مبلغ کوچک
convertor
مبلغ مذهبی
premium
مبلغ بیمه
chicken feed
مبلغ ناچیز
premiums
مبلغ بیمه
prices
مبلغ شرطبندی
entirenss
جمع کل مبلغ کل
price
مبلغ شرطبندی
deductible
مبلغ قابل کسر
hike
مبلغ رابالا بردن
ratal
مبلغ مشمول مالیات
capitalization
جمع مبلغ سرمایه
hiking
مبلغ رابالا بردن
exaggerated
مبلغ اغراق امیز
hikes
مبلغ رابالا بردن
hiked
مبلغ رابالا بردن
investments
مبلغ سرمایه گذاری شده
i undertake to pay that sum
متعهد میشوم که ان مبلغ رابپردازم
blank check
چک امضاء شده بدون مبلغ
It was some consikerable amount.
مبلغ قابل ملاحظه ای بود
Fine words butter no parsnips.
از تعارف کم کم وبر مبلغ افزای
surcharges
مبلغ جریمه نرخ اضافی
even money
مبلغ مساوی در شرط بندی
What is this amount for?
این مبلغ برای چیست؟
surcharge
مبلغ جریمه نرخ اضافی
investment
مبلغ سرمایه گذاری شده
handicap stake
مسابقهای که مبلغ شرطبندی از صاحبان اسبهاست
outlay
مبلغ سرمایه گذاری شده خرج
The return on the bonds amounts to ...
مبلغ بازده اوراق بهادار برابراست با ...
net amount payable to contractor
مبلغ خالص قابل پرداخت به پیمانکار
entry fee
مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
bond discount
تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
discounted cash flow
مبلغ تنزیل شده پرداختها وهزینههای اتی
He deducts the amount from the invoice.
او
[مرد]
این مبلغ را از حساب کسر می کند.
debt discount
تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
working capital
مبلغ اضافی سرمایه جاری پس از کسر بدهی
cash-and-carries
نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash-and-carry
نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash and carry
نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
regressive tax
مالیاتی که به نسبت کم شدن مبلغ پایه مالیات تنزل کند
small claim
ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
The borrower is absolutely free to use the amount.
وام گیرنده کاملا مختار به استفاده ازاین مبلغ است .
face value
مبلغ اسمی مبلغی که روی سکه اسکناس و یا سهام نوشته شده است
dificiency
نقصان درامد و عدم کفایت مبلغ پیش بینی شده جهت اجرای کار
excrescent
زیادی
hugeness
زیادی
heaviness
زیادی
enormousness
زیادی
frequentness
زیادی
extremeness
زیادی
excess
زیادی
undue
زیادی
surpluses
زیادی
immensity
زیادی
abundance
زیادی
excrescential
زیادی
excessiveness
زیادی
surplus
زیادی
immenseness
زیادی
greatly
به زیادی
numerousness
زیادی
supervacaneous
زیادی
intensity
زیادی
to a large extent
تا حد زیادی
wealth
زیادی
profuseness
زیادی
redundance
زیادی
superfluous
زیادی
superfluity
زیادی
extras
زیادی
extra-
زیادی
overly
زیادی
nimiety
زیادی
immoderacy
زیادی
infiniteness
زیادی
inordinacy
زیادی
profoundness
زیادی
intenseness
زیادی
profoundly
زیادی
extra
زیادی
unduly
زیادی
excesses
زیادی
muchness
زیادی
greatness
زیادی
distichiasis
مژگان زیادی
to a degree
تادرجه زیادی
increscent
زیادی توسعه
interleaf
برگ زیادی
fuzz ball
گوشت زیادی
for long
مدت زیادی
over production
محصول زیادی
overblance
زیادتی زیادی
inordinateness
زیادی بی اندازگی
extensiveness
کثرت زیادی
exorbitance
زیادی افراط
gaudery
پیرایههای زیادی
hyperacidity
زیادی اسید
clogged
زیادی پرکردن
largely
تا درجه زیادی
clog
زیادی پرکردن
outgrowth
گوشت زیادی
clogs
زیادی پرکردن
overweight
وزن زیادی
riffraff
زیادی توده
bond
سندی که به موجب ان خود ووارث و اوصیا و مباشرین امورش را به پرداخت مبلغ معینی به دیگری متعهد میکند
kajillion
[slang]
تعداد بسیار زیادی
extra
موضوعی که زیادی است
many of them
عده زیادی از انها
long a go
مدت زیادی پیش
it will not take long
مدت زیادی نمیخواهد
You have given me too much.
زیاد ( زیادی ) به من دادی
excess
مقدار زیادی از چیزی
excesses
مقدار زیادی از چیزی
intensity of gravity
شدت با زیادی جاذبه
I incurred a heavy loss.
ضرر زیادی کردم
go out of one's way
<idiom>
تلاش زیادی کردن
go on
<idiom>
زیادی صحبت کردن
odd come short
زیادی باقی مانده
extra-
موضوعی که زیادی است
extras
موضوعی که زیادی است
growth
گوشت زیادی تومور
growths
گوشت زیادی تومور
redun dantly
بطور زائدیا زیادی
oversale
پیش فروش زیادی
make a bundle
<idiom>
پول زیادی درآوردن
over estimation
زیادی درنظر گرفتن
outgrwth
برامدگی گوشت زیادی
make a killing
<idiom>
پول زیادی درآوردن
to shoot one's mouth off
<idiom>
زیادی حرف زدن
No small number of ...
تعداد زیادی
[از مردم]
long ago
مدت زیادی پیش
so
خیلی باین زیادی
Quite a few people ...
تعداد زیادی
[از مردم]
exairesis
برش اندام زیادی
quite a number of people
عده زیادی از مردم
splurge on something
<idiom>
پول زیادی خرج کردن
polypus
گوشت زیادی ساقه دار
compacting
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacts
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacted
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
lose one's shirt
<idiom>
پول زیادی را از دست دادن
He is bound to come.
احتمال زیادی دارد که بیاید
ring bone
استخوان زیادی در بخولق اسب
To go to great expenses .
خرج زیادی را متحمل شدن
To cover (traverse)long distances.
مسافت زیادی راطی کردن
excess demand
تقاضای زیادی مازاد تقاضا
I have lost a lot of blood.
خون زیادی از من رفته است
it takes much room
فضای زیادی را اشغال میکند
it makes a t. difference
تفاوت خیلی زیادی نمیکند
much sugar was left
قند زیادی باقی ماند
surpluses
مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
surplus
مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
Suffering many privations .
محرومیتهای زیادی رامتحمل شدن
hyperacid
حاوی مقدار زیادی اسید
quickly
بدون مصرف زمان زیادی
compact
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
Do you have an extra pen to lend me?
یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
super numerary
نفر یا سرباز اضافه برسازمان یا زیادی
surcharges
اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
You are sure a dead ringer for muy brother.
تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com