Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 181 (4 milliseconds)
English
Persian
mobilization base
مبنای بسیج
Other Matches
presidential call
فرمان بسیج اعلام شده به وسیله رئیس جمهور بسیج اضطراری
mobilization base
حداقل منابع لازم برای بسیج نیروهاپایگاه بسیج
mobilization reserves
ذخیرههای مربوط به بسیج نیروها امادهای بسیج
datum point
نقطه مبنای مختصات شبکه ایستگاه مبنای نقشه برداری
time base
ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
datum
سطح اب دریا سطح مبنای ارتفاع در نقشه برداری سطح مبنای مختصات
geodetic datum
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
datum error
اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
false origin
مبنای مختصات فرضی مبنای فرضی
mobilization
بسیج
mobilisation
بسیج
mobilizing
بسیج کردن
civilian preparedness for war
بسیج غیرنظامیان
partial mobilization
بسیج جزیی
reserve mobilization
بسیج احتیاطها
economic mobilization
بسیج اقتصادی
mobilization of savings
بسیج پس انداز
mobilization exercise
تمرین بسیج
full mobilization
بسیج کامل
general mobilization
بسیج عمومی
m day
روز بسیج
mobilization
بسیج کردن
mobilizes
بسیج کردن
mobilized
بسیج کردن
immobilising
بی بسیج کردن
immobilises
بی بسیج کردن
immobilizes
بی بسیج کردن
immobilized
بی بسیج کردن
immobilizing
بی بسیج کردن
mobilised
بسیج کردن
mobilises
بسیج کردن
immobilised
بی بسیج کردن
mobilising
بسیج کردن
mobilize
بسیج کردن
immobilize
بی بسیج کردن
recall
بسیج کردن قوا
recalls
بسیج کردن قوا
mobilization exercise
تمرین بسیج نیروها
recalled
بسیج کردن قوا
demobilization
رفع بسیج عمومی
total mobilization
بسیج کامل نیروها
reserve mobilization
بسیج نیروهای احتیاط
height datum
سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
map plane
سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
m day
روز اعلام بسیج عمومی
assembly
محل بسیج افراد احتیاط
mobilization
بسیج کردن تحرک دادن
economic mobilization
بسیج منابع اقتصادی باصرفه
emergency leave
سطح امادلازم برای بسیج
force development
برنامه تامین یا بسیج یکانها
demobilization
بر طرف کردن حالت بسیج عمومی
battalia
بسیج دستههای نظامی ونیروهای مسلح
m day force
نیروهای تشکیل شونده درهنگام بسیج
mobilization
به حرکت دراوردن تحرک بخشیدن بسیج احتیاط ها
demobilize
ازحالت بسیج بیرون اوردن بحالت صلح دراوردن دموبیلیزه کردن
ternary
در مبنای سه
hexadecimal
مبنای 61
number base
مبنای عددی
computer based
بر مبنای کامپیوتر
datum line
خط مبنای سنجش
data base
مبنای اطلاعات
unit of issue
مبنای توزیع
troop basis
مبنای یکان
on trust
بر مبنای اعتبار
ration basis
مبنای جیره
sentience
مبنای حس وحساسیت
refrence
مبنای مقایسه
tax base
مبنای مالیاتی
ternary
سه مبنایی در مبنای سه
fuselage refrence line
خط مبنای بدنه
force basis
مبنای یکان
fixed radix
با مبنای ثابت
monetary base
مبنای پولی
basic of issue
مبنای توزیع
binary number system
سیستم مبنای دو
base of fire
مبنای اتش
fire base
مبنای اتش
rationale
مبنای کار
ratio decidendi
مبنای اصلی تصمیم
hydrographic datum
سطح مبنای اب نگاری
base reserves
اماد مبنای ذخیره
mission load
بار مبنای عملیاتی
fire support base
مبنای پشتیبانی اتش
force basis
یکانهای مبنای هر قسمت
meteorological datum plane
ایستگاه مبنای هواسنجی
altitude separation
حد سطوح مبنای ارتفاع
computed goto
جهش بر مبنای محاسبه
basic of issue
مبنای واگذارکردن اقلام
wartime load
بار مبنای ناو
troop basis
مبنای واگذاری یکان
software base
مبنای نرم افزار
ruled based deduction
استنباط بر مبنای مقررات
chart datum
مبنای عمق نقشه
basic tactical unit
یکان مبنای تاکتیکی
datum plane
سطح مبنای اب دریا
datum plane
سطح مبنای ارتفاع
datum sweeping mark
علامت مبنای روبش
hydrographic datum
سطح مبنای تعیین ارتفاع اب
keypad
و 0 تا 9 برای اعداد 0 در مبنای شانزده
line of site
خط تراز یا مبنای افق توپ
altitude datum
سطح مبنای ارتفاع سنجی
plane of fire
سطح مبنای مسیر تیراندازی
peak load pricing
قیمت گذاری بر مبنای بارحداکثر
ration basis
مبنای محاسبه جیره غذایی
reference number
اعداد مبنای نشانه روی
production base
مبنای تولید یا تولیدات ملی
base of operations
پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
color carrier reference
فاز مبنای حامل رنگ
b
ی معادل عدد 11 در مبنای دهدهی
basic load
بار مبنای مهمات یا وسایل
master menu
لیست مبنای جیره غذایی اصلی
pay grade
ضریب ثابت حقوق یا مبنای حقوقی
time preference theory of interest
نظریه بهره بر مبنای رجحان زمانی
ambulance basic relay post
پست مبنای کنترل ستون امبولانسها
ration scale
مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
denary notation
سیستم عددی در مبنای ده با استفاده از اعداد 0 تا 9
prosyllogism
قضیهای که نتیجه ان مبنای قضیه دیگر باشد
rectification
تصحیح سند بر مبنای قصد واقعی طرفین
parametric estimate
براوردی که بر مبنای در نظرگرفتن متغیرها انجام میشود
current purchasing power
حسابداری که در ان نرخهای جاری مبنای محاسبه میباشند
opportunism
بر مبنای نفع شخصی تغییر عقیده دادن
stare decisis
قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
base logistical command
یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
underconsumption theory of
نظریه دور تجاری بر مبنای مصرف ناکافی
marginal productivity theory of
نظریه توزیع بر مبنای بهره وری نهائی
gyro plane
سطح مبنای ژیروسکوپی یاهدایت خودکار ناو
majority rule
شیوه رای گیری بر مبنای اکثریت ازاد
an unprincipled conduct
رفتاریکه مبنای اخلاقی صحیحی نداشته باشد
hex
نمایش بخشی از حافظه در مبنای شانزده تایی
hexadecimal notation
نمایش بخشی از حافظه در مبنای شانزده تایی
equity
اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
equities
اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
hex
صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای مبنای شانزده باشد
hexadecimal notation
صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای مبنای شانزده باشد
e
رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده متنافر با مقداردهدهی عدد 41 است
f
رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقداردهدهی عدد 51 است
indicts
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
e r p
برنامهای که امریکا از سال 7491تا 1591 بر مبنای پیشنهادشانزده کشور اروپایی
indicting
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicted
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indict
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
foxes
شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است
fox
شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است
foxing
شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است
ready reserve
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
simulation
روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
simulations
روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
levy in mess
نام نویسی از مردمان سالم برای جنگ بسیج مردمان سالم به طور اجباری
racism
اعتقادبه برتری برخی نژادها بربعضی دیگر و لزوم توجیه خصوصیات قومی و ملی وفرهنگی بر مبنای معیارهای نژادی
popular front
ائتلافی که احزاب غیر فاشیست در 5391در انترناسیونال کمونیست پیشنهاد شد و بر مبنای ان دولتهایی نیز در فرانسه واسپانیا روی کار امد
specification
اوصاف و مشخصات دقیق یک اختراع که بر مبنای ان اختراع ثبت میشود
balanced mobilization
بسیج متعادل اماد ذخیره تهیه اماد ذخیره به طورمتعادل
advalorem tax
مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
push pop stack
ثباتی که اطلاعات را ازشمارنده برنامه گرفته ومکانهای ادرس دستورالعمل را بر مبنای "انکه اول رفته اخر خارج شود" ذخیره میکند
assemble capital stock
بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
reference datum
سطح مبنای نقشه برداری سطح مبنا
e
عدد در مبنای شانزده معادل عدد دهدهی 14
presentment
اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
referee
در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereed
در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereeing
در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referees
در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
dog
شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
dogs
شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
dogging
شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
altitude separation
اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
area oriented
بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
gyrohorizon
افق ژیروسکوپ سطح مبنای ژیروسکوپ
Moghat
مقات
[نوعی واحد اندازه گیری در مشهد که مبنای آن تعداد هزار و دویست گره در یک ردیف طولی و عرضی بوده و جهت پرداخت دستمزد بافنده بکار می رود.]
quantum valebat
در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
egoism
یکی از اصول فلسفه ماکیاولی و عبارت است ازاعتقاد به خودپرستی وخودخواهی انسان که مبنای فلسفه او به نام اگوئیسم جهانی قرار گرفته است
basic issue list
اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
c
رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
binary to hexadecimal conversion
تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
binary to octal conversion
تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
loom time
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
altitude height
سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
true origin
نقطه مبداء یا مبنای مختصات جغرافیایی نصف النهار مبداء مختصات جغرافیایی
marginal cost pricing
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
transitivity principle
بر مبنای این اصل منطقی چنانچه شق 1 بر 2ترجیح داده شود و همچنین شق 2 بر 3 نیز ترجیح یابددر این صورت این اصل حکم میکند که 1 بر 3 نیز ترجیح داده شود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com