English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
production base مبنای تولید یا تولیدات ملی
Other Matches
datum point نقطه مبنای مختصات شبکه ایستگاه مبنای نقشه برداری
time base ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
production/export riser system تولیدات
production of sound تولیدات صدا
major product تولیدات عمده
protectionism سیستم حمایت از تولیدات داخلی
census of production امار تخمینی تولیدات در یک کشور در مدت معین
datum سطح اب دریا سطح مبنای ارتفاع در نقشه برداری سطح مبنای مختصات
geodetic datum سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
datum error اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
iil دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
false origin مبنای مختصات فرضی مبنای فرضی
capacity cost هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
component 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconding مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
height datum سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
map plane سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
euler theorem در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
hexadecimal مبنای 61
ternary در مبنای سه
matrixes چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
on trust بر مبنای اعتبار
ration basis مبنای جیره
binary number system سیستم مبنای دو
troop basis مبنای یکان
datum line خط مبنای سنجش
fixed radix با مبنای ثابت
number base مبنای عددی
rationale مبنای کار
ternary سه مبنایی در مبنای سه
mobilization base مبنای بسیج
computer based بر مبنای کامپیوتر
fire base مبنای اتش
tax base مبنای مالیاتی
refrence مبنای مقایسه
monetary base مبنای پولی
basic of issue مبنای توزیع
sentience مبنای حس وحساسیت
force basis مبنای یکان
base of fire مبنای اتش
data base مبنای اطلاعات
fuselage refrence line خط مبنای بدنه
unit of issue مبنای توزیع
fire support base مبنای پشتیبانی اتش
datum sweeping mark علامت مبنای روبش
hydrographic datum سطح مبنای اب نگاری
base reserves اماد مبنای ذخیره
chart datum مبنای عمق نقشه
ratio decidendi مبنای اصلی تصمیم
ruled based deduction استنباط بر مبنای مقررات
altitude separation حد سطوح مبنای ارتفاع
software base مبنای نرم افزار
basic of issue مبنای واگذارکردن اقلام
basic tactical unit یکان مبنای تاکتیکی
datum plane سطح مبنای ارتفاع
datum plane سطح مبنای اب دریا
force basis یکانهای مبنای هر قسمت
troop basis مبنای واگذاری یکان
computed goto جهش بر مبنای محاسبه
mission load بار مبنای عملیاتی
meteorological datum plane ایستگاه مبنای هواسنجی
wartime load بار مبنای ناو
acceleration principle یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
keypad و 0 تا 9 برای اعداد 0 در مبنای شانزده
plane of fire سطح مبنای مسیر تیراندازی
ration basis مبنای محاسبه جیره غذایی
b ی معادل عدد 11 در مبنای دهدهی
basic load بار مبنای مهمات یا وسایل
hydrographic datum سطح مبنای تعیین ارتفاع اب
line of site خط تراز یا مبنای افق توپ
altitude datum سطح مبنای ارتفاع سنجی
color carrier reference فاز مبنای حامل رنگ
peak load pricing قیمت گذاری بر مبنای بارحداکثر
reference number اعداد مبنای نشانه روی
base of operations پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
spermary غده تولید کننده منی محل تولید منی
ration scale مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
ambulance basic relay post پست مبنای کنترل ستون امبولانسها
pay grade ضریب ثابت حقوق یا مبنای حقوقی
master menu لیست مبنای جیره غذایی اصلی
time preference theory of interest نظریه بهره بر مبنای رجحان زمانی
denary notation سیستم عددی در مبنای ده با استفاده از اعداد 0 تا 9
hexadecimal notation نمایش بخشی از حافظه در مبنای شانزده تایی
prosyllogism قضیهای که نتیجه ان مبنای قضیه دیگر باشد
an unprincipled conduct رفتاریکه مبنای اخلاقی صحیحی نداشته باشد
majority rule شیوه رای گیری بر مبنای اکثریت ازاد
opportunism بر مبنای نفع شخصی تغییر عقیده دادن
base logistical command یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
parametric estimate براوردی که بر مبنای در نظرگرفتن متغیرها انجام میشود
rectification تصحیح سند بر مبنای قصد واقعی طرفین
marginal productivity theory of نظریه توزیع بر مبنای بهره وری نهائی
current purchasing power حسابداری که در ان نرخهای جاری مبنای محاسبه میباشند
stare decisis قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
gyro plane سطح مبنای ژیروسکوپی یاهدایت خودکار ناو
hex نمایش بخشی از حافظه در مبنای شانزده تایی
underconsumption theory of نظریه دور تجاری بر مبنای مصرف ناکافی
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
equities اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
hex صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای مبنای شانزده باشد
equity اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
hexadecimal notation صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای مبنای شانزده باشد
fullest مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
quantity equation of exchange یعنی حاصلضرب حجم پول در سرعت گردش پول باارزش پولی کلیه تولیدات برابر است معادله مقداری مبادله که براساس نظریه مقداری پول است و اولین بار توسط ایروینگ فیشر عنوان شد .این معادله بصورت زیراست :PQ = V
gnp gap شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
indicting متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indict متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
f رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقداردهدهی عدد 51 است
indicted متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
e r p برنامهای که امریکا از سال 7491تا 1591 بر مبنای پیشنهادشانزده کشور اروپایی
indicts متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
e رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده متنافر با مقداردهدهی عدد 41 است
half جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
foxes شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است
fox شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است
foxing شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است
simulation روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
simulations روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
producers burden of tax بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
racism اعتقادبه برتری برخی نژادها بربعضی دیگر و لزوم توجیه خصوصیات قومی و ملی وفرهنگی بر مبنای معیارهای نژادی
popular front ائتلافی که احزاب غیر فاشیست در 5391در انترناسیونال کمونیست پیشنهاد شد و بر مبنای ان دولتهایی نیز در فرانسه واسپانیا روی کار امد
specification اوصاف و مشخصات دقیق یک اختراع که بر مبنای ان اختراع ثبت میشود
advalorem tax مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
push pop stack ثباتی که اطلاعات را ازشمارنده برنامه گرفته ومکانهای ادرس دستورالعمل را بر مبنای "انکه اول رفته اخر خارج شود" ذخیره میکند
assemble capital stock بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
reference datum سطح مبنای نقشه برداری سطح مبنا
e عدد در مبنای شانزده معادل عدد دهدهی 14
referees در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereeing در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereed در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referee در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
presentment اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
dog شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
dogs شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
dogging شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
altitude separation اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
gyrohorizon افق ژیروسکوپ سطح مبنای ژیروسکوپ
area oriented بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
Moghat مقات [نوعی واحد اندازه گیری در مشهد که مبنای آن تعداد هزار و دویست گره در یک ردیف طولی و عرضی بوده و جهت پرداخت دستمزد بافنده بکار می رود.]
quantum valebat در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
egoism یکی از اصول فلسفه ماکیاولی و عبارت است ازاعتقاد به خودپرستی وخودخواهی انسان که مبنای فلسفه او به نام اگوئیسم جهانی قرار گرفته است
basic issue list اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
production technique فن تولید
productions تولید
fabrication تولید
product تولید
low productivity تولید کم
generations تولید
outputs تولید
turn out تولید
output تولید
articulation تولید
production تولید
generation تولید
total product تولید کل
products تولید
production line خط تولید
aggregate output تولید کل
manufactured تولید
total output تولید کل
manufacture تولید
progeniture تولید
assembly تولید
manufactures تولید
production rule تولید
assembly lines خط تولید
assembly line خط تولید
production lines خط تولید
genesis تولید
c رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
neogenesis تولید جدید
beget تولید کردن
begets تولید کردن
begetting تولید کردن
overproduction تولید مازاد
suppuration تولید جراحت
pedogenesis تولید خاک
national output تولید ملی
monopoly output تولید انحصاری
fetch up تولید کردن
procreated تولید کردن
procreates تولید کردن
peak output حداکثر تولید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com