English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
deistic مبنی بر خدا پرستی بدون اعتقاد به مذهب
deistical مبنی بر خدا پرستی بدون اعتقاد به مذهب
Other Matches
shinto مذهب ارواح پرستی درژاپن
papistic مبنی برپاپ پرستی
traditionalism سنت پرستی اعتقاد برسوم باستانی
animalism نفس پرستی اعتقاد باین که انسان جانوری بیش نیست
mercantilism روش فکری اقتصادی مبنی بر اعتقاد به لزوم افزایش صادرات برواردات و حمایت دولت ازصنایع داخلی و بالاخره جمع اوری هر چه بیشتر طلا درمملکت
under the veil of religion درلفافه مذهب بعنوان مذهب ببهانه دین
controvrsism روش فکری گروهی ازروشنفکران قرون وسطی که بدون اعتقاد به هدفهای انقلابی به دفاع از حقوق افراد در مقابل پادشاهان می پرداختند
animism اعتقاد باینکه ارواح مجرد وجود دارند اعتقاد بعالم روح و تجسم ارواح مردگان
accelerationists شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
rubricator مذهب
religions مذهب
religion مذهب
coreligionist هم مذهب
illuminator نورافکن مذهب
religiousness پیروی مذهب
theocracy حکومت مذهب
free thought وارستگی از مذهب
conversion تغییر مذهب
conversions تغییر مذهب
sunnism مذهب تسنن
theocracies حکومت مذهب
Methodism مذهب " متدیست "
state religion مذهب رسمی
pyrrhonism مذهب فیرونی
specticism مذهب شکاکیون
principles of religion اصول مذهب
Buddhism مذهب بودا
revivalism اصالت احیا مذهب
sunnite پیرو مذهب سنت
zen buddhism فلسفه یا مذهب ذن بوداییسم
shiite پیرو مذهب شیعه
one of the two major sects among muslims مذهب اهل تسنن
ecumenism هم پیوند گرایی مذهب
Catholicism اصول مذهب کاتولیکی
evangelicalism فلسفهء مذهب اوانجلی
shia پیرو مذهب شیعه
free thinking ازادی از قیود مذهب
denominations مذهب واحد جنس
denomination مذهب واحد جنس
patristic وابسته به اولیاء وبزرگان مذهب
followers پیرو مذهب شیعه مقلد
free thinker وبه مذهب بی اعتنا است .
libertine کسیکه پابند مذهب نیست
Judaic وابسته به جهودان و مذهب یهود
libertines کسیکه پابند مذهب نیست
follower پیرو مذهب شیعه مقلد
puritaism سخت گیری در تصفیه مذهب
naturalism فلسفه یا مذهب طبیعی اصالت طبیعت
Methodists فرقه مسیحی " متدیست " مومن به این مذهب
heterodox دارای مذهب وعقایدی مخالف عقاید عمومی
Methodist فرقه مسیحی " متدیست " مومن به این مذهب
without any reservation بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
religionize دینداری زیاد نشان دادن مذهبی یا مذهب دار کردن
unformed بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
school of jurisprudence مذهب جعفری Ashari Ithna of Imam sixthshii the Sadiq al Imamafar after named uslims
flat ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
denoting مبنی بر
bassedon or basedupon مبنی بر
based on مبنی بر
expressive of مبنی بر
reposing upon مبنی بر
based مبنی
nonary مبنی بر عد د نه
confidences اعتقاد
confidence اعتقاد
unbelieving بی اعتقاد
faith اعتقاد
faiths اعتقاد
believing با اعتقاد
credence اعتقاد
misbeliever بی اعتقاد
belief اعتقاد
Taoism روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
abstentious مبنی برپرهیزکاری
irreverential مبنی بر بی حرمتی
egotistic مبنی بر خودپسندی
polytheistic مبنی بر شرک
licentious مبنی بر هرزگی
inversive مبنی بر قلب
impostrous مبنی بر شیادی
purposive مبنی برمنظور
polytheeistic مبنی بر شرک
visitorial مبنی بر سرکشی
heretical مبنی برفساد
paraphrastic مبنی برتفسیر
ill-advised مبنی بر بی اطلاعی
ill advised مبنی بر بی اطلاعی
equivocatory مبنی برایهام
suppositional مبنی بر فرض
sophistic مبنی بر مغالطه
to the effect that مبنی براینکه
theorematic مبنی بر قاعده
condolatory مبنی برهمدردی
observational مبنی بر مشاهده
octonary مبنی برهشت
euphuistic مبنی برتصنع
dualistic مبنی برخداشناس
monometallic مبنی بر یک فلز
empiric مبنی بر تجربه
deprecative مبنی بربیمیلی
castigatory مبنی برتنبیه
fratricidal مبنی بربرادرکشی
prophetic مبنی بر پیشگویی
matricidal مبنی بر مادرکشی
mediatorial مبنی بر میانجیگری
geomantic مبنی بر رمل
investigative مبنی بر رسیدگی
usurious مبنی بررباخواری
selectively مبنی بر انتخاب
selective مبنی بر انتخاب
revocatory مبنی بر فسخ
octonal مبنی برهشت
misogynic مبنی بربیزاری از زن
causal مبنی بر سبب
gentilism بت پرستی
philogyny زن پرستی
gyniolatry زن پرستی
fetishist بت پرستی
idolarty بت پرستی
idolism بت پرستی
heathenishness بت پرستی
fatalism اعتقاد به سرنوشت
hylicism اعتقاد به مادیات
demonism اعتقاد بدیو
creationism اعتقاد به افرینش
cloaca theory اعتقاد به مقعدزایی
anomy اعتقاد به بی نظمی
anomie اعتقاد به بی نظمی
determinism اعتقاد به جبر
fairyism اعتقاد به جن و پری
trust اعتقاد اعتبار
credibly از روی اعتقاد
relativism اعتقاد به نسبیت
trinitarianism اعتقاد به تثلیت
convictions اعتقاد راسخ
trusts اعتقاد اعتبار
evolutionism اعتقاد به تکامل
fetishism اعتقاد به طلسم
credited اعتقاد کردن
crediting اعتقاد کردن
credits اعتقاد کردن
misbelief اعتقاد خطا
trusted اعتقاد اعتبار
ism اعتقاد رویه
credit اعتقاد کردن
misbelieve بی اعتقاد شدن
conviction اعتقاد راسخ
theism اعتقاد بخدا
polygamic مبنی بر تعدد ازواج
illusional مبنی باشتباه بینائی
documental مبنی برمدرک یاسند
skepsisŠskepticŠetc فلسفه مبنی برتردید
egoistic مبنی بر اثصول خودپرستی
retrocessive مبنی برواگذاری ثانوی
scepsis فلسفه مبنی برتردید
phonologic مبنی بر صدا شناسی
censorial مبنی بر بازرسی مطبوعات و
individualistic مبنی بر استقلال تکی
sentimental مبنی بر احساسات یا عقیده
resumptive مبنی برادامه یاتجدید
historic معروف مبنی بر تاریخ
inquisitorial مبنی بربازجویی زیاد
royalistic مبنی برسلطنت خواهی
a posteriori مبنی بر تجربه و مشاهده
sensuously مبنی بر لذات جسمانی
elenctic مبنی برتکذیب منطقی
sensuous مبنی بر لذات جسمانی
pantheistic مبنی بر وحدت وجود
appreciatively مبنی بر قدردانی قدرشناس
rationalistic مبنی براصالت عقل
compatriotic مبنی برهم میهنی
naturalistic مبنی بر طبیعت بازی
rose coloured مبنی برخوش بینی
soritical مبنی برقیام مسلسل
orthoepic مبنی بر درست خوانی
acclamatory مبنی برهلهله و تحسین
deliberative مبنی بر تامل و مشاوره
investigatory تحقیقی مبنی بر رسیدگی
insinuative مبنی بر خود شیرینی
oblatory مبنی بر نذر یا هدیه
procrastinatory مبنی برمسامحه یاتعلل
appreciative مبنی بر قدردانی قدرشناس
commutative مبنی بر تبدیل یامبادله
precrastinative مبنی بر مسامحه یا تعلل
documentary مبنی بر مدرک یا سند
well intentioned مبنی بر نیت خوب
irrepentant مبنی بر عدم پشیمانی
documentaries مبنی بر مدرک یا سند
in perspective مبنی براصول منافرومرایا
negotiatory مبنی بر معامله یا گفتگو
negatory مبنی بر نفی یا انکار
rationalistic مبنی براستدلال عقلی
cavilling مبنی برخرده گیری
xenophilism بیگانه پرستی
fogyism کهنه پرستی
satyriasis شهوت پرستی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com