English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
ritualistic مبنی بر رعایت ایین ومراسم دینی
Other Matches
hardshell سخت در رعایت ایین دینی
cult ایین دینی
cults ایین دینی
sacraments ایین دینی
sacrament ایین دینی
indecorum عدم رعایت ایین معاشرت
ceremonialist کسیکه پای بند رعایت ایین وتشریفات است
ritually از روی اداب ومراسم
precepts of god فرایض دینی احکام دینی
chos in action حق دینی
indevotion بی دینی
impiousness بی دینی
impiety بی دینی
religious دینی
godlessness بی دینی
ungodliness بی دینی
perfidy بی دینی
irreligion بی دینی
heathenishness بی دینی
things in action اموال دینی
sacraments رسم دینی
mufti پیشوای دینی
religious matters امور دینی
irreligiously ازروی بی دینی
sacrament رسم دینی
religious rites اداب دینی
dogma عقیده دینی
orthodoxy راست دینی
orthodoxies راست دینی
ghazi مجاهد دینی
dogmas عقیده دینی
impiously از روی بی دینی
martyry بشهادت دینی
religious instruction اموزش دینی
proselytism تبلیغ دینی
religious delusion هذیان دینی
declaration of indulgence اعلام ازادی دینی
theologue طلبه علوم دینی
chaplain افسر امور دینی
ritualization انجام شعائر دینی
seminary مدرسه علوم دینی
catechesis کتاب تعلیمات دینی
karma سرنوشت مراسم دینی
adultery بی دینی ازدواج غیرشرعی
persuasions اطمینان عقیده دینی
chaplains افسر امور دینی
to discharge of an obligation از دینی مبرا کردن
seminaries مدرسه علوم دینی
mystagogy تفسیر رموز دینی
theological school مدرسه علوم دینی
persuasion اطمینان عقیده دینی
catechisms کتاب سوال وجواب دینی
catechism کتاب سوال وجواب دینی
irreligionist کسیکه بمسائل دینی اعتنائی ندارد
mosaic d. وضع احکام دینی درزمان موسی
theolog دانشمند علم دین طلبه علوم دینی
sacramentalism اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
methodize در اصول وعقاید دینی سخت گیری کردن
dispensation وضع احکام دینی درهر دوره و عصر
dispensations وضع احکام دینی درهر دوره و عصر
simony خرید وفروش مناصب روحانی وموقوفات وعواید دینی
free thinkers افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
respect رعایت
formally با رعایت
considerations رعایت
consideration رعایت
observingly با رعایت
respects رعایت
observancy رعایت
observance رعایت
ovservation رعایت
Salvation Army تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینی وکمک بفقرا است
esteem رعایت ارزش
heeding ملاحظه رعایت
heeds ملاحظه رعایت
ceremoniousness رعایت تعارف
to go through رعایت کردن
inobservance عدم رعایت
non compliance عدم رعایت
regardful رعایت کننده
to pass by any thing رعایت نکردن
nonconformity عدم رعایت
heed ملاحظه رعایت
observes رعایت کردن
observed رعایت کردن
observe رعایت کردن
regard for others رعایت دیگران
non observance of ..... عدم رعایت .....
legality رعایت قانون
regarded رعایت توجه
disrespect عدم رعایت
observe silence رعایت سکوت
regards رعایت توجه
heeded ملاحظه رعایت
regard رعایت توجه
keep to رعایت کردن
observing رعایت کردن
denoting مبنی بر
reposing upon مبنی بر
expressive of مبنی بر
nonary مبنی بر عد د نه
bassedon or basedupon مبنی بر
based on مبنی بر
based مبنی
ultraist کسیکه در مسائل دینی وسیاسی و مانند انها زیاده روی میکند
to stand چیزیرادقیقا رعایت کردن
respectfulness رعایت احترام وادب
circuit discipline رعایت انضباط مدار
breach of propriety عدم رعایت اداب
formalism رعایت ائین و اداب
gradualism رعایت اصول تدریج
multitudinism رعایت حال توده
regarded رعایت راجع بودن به
regard رعایت راجع بودن به
regards رعایت راجع بودن به
to go to رعایت کردن گذشتن از
observantly از روی ملاحظه و رعایت
formality رعایت اداب ورسوم
economised رعایت اقتصاد کردن
for short برای رعایت اختصار
fashionableness رعایت سبک پسندیده
observe silence سکوت را رعایت کنید
economises رعایت اقتصاد کردن
economization رعایت اصول اقتصادی
economizes رعایت اقتصاد کردن
economized رعایت اقتصاد کردن
economize رعایت اقتصاد کردن
Please behave yourself . Please be courteous. ادب را رعایت کنید
in deference to بملاحظه برای رعایت
economising رعایت اقتصاد کردن
inobservance of a law عدم رعایت قانون
licentious مبنی بر هرزگی
abstentious مبنی برپرهیزکاری
impostrous مبنی بر شیادی
inversive مبنی بر قلب
ill-advised مبنی بر بی اطلاعی
ill advised مبنی بر بی اطلاعی
prophetic مبنی بر پیشگویی
polytheeistic مبنی بر شرک
polytheistic مبنی بر شرک
purposive مبنی برمنظور
euphuistic مبنی برتصنع
irreverential مبنی بر بی حرمتی
dualistic مبنی برخداشناس
monometallic مبنی بر یک فلز
misogynic مبنی بربیزاری از زن
deprecative مبنی بربیمیلی
suppositional مبنی بر فرض
matricidal مبنی بر مادرکشی
condolatory مبنی برهمدردی
theorematic مبنی بر قاعده
castigatory مبنی برتنبیه
empiric مبنی بر تجربه
octonal مبنی برهشت
paraphrastic مبنی برتفسیر
geomantic مبنی بر رمل
revocatory مبنی بر فسخ
octonary مبنی برهشت
fratricidal مبنی بربرادرکشی
sophistic مبنی بر مغالطه
equivocatory مبنی برایهام
mediatorial مبنی بر میانجیگری
to the effect that مبنی براینکه
causal مبنی بر سبب
observational مبنی بر مشاهده
heretical مبنی برفساد
investigative مبنی بر رسیدگی
selective مبنی بر انتخاب
usurious مبنی بررباخواری
egotistic مبنی بر خودپسندی
visitorial مبنی بر سرکشی
selectively مبنی بر انتخاب
indifferentist کسیکه بموضوع عای دینی لاقید است و بشناختن حق ازباطل اهمیتی نمیدهد
ritualize رسمی و تشریفاتی کردن شعائر دینی رابجا اوردن قائل به تشریفات شدن
celebrating ایین
ordinace ایین
ceremony ایین
ordinances ایین
ordinance ایین
ethic ایین
doctrine ایین
they act after their kind به ایین
doctrines ایین
celebrate ایین
celebrates ایین
observandum ایین
religions ایین
ceremonies ایین
religion ایین
bureaucracy رعایت تشریفات اداری بحدافراط
bureaucrasy رعایت تشریفات اداری بحدافراط
moralism رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
disregarding اعتنا نکردن عدم رعایت
quite the thing رعایت کننده سبک روز
welfare رعایت کردن خدمات اجتماعی
electronic security رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
without regard for decency بدون رعایت نزاکت یاادب
red tapism رعایت تشریفات اداری به حدافراط
disregarded اعتنا نکردن عدم رعایت
unconventionality عدم رعایت اداب و رسوم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com